یادداشتهای 𝓈𝒶𝓃𝒶 (18)
1403/6/15
4.1
13
نمیتونم ایرادی ازش بگیرم. واقعا عالی بود ولی حس میکنم یکم زیادهگویی داشت. آخرهای کتاب چند صفحه میخوندم و فقط یک دقیقه باید کتاب و میبستم تا به درستی هضمش کنم. و آخرش اینجوری بودم که خدای من! یه پایان چقدر میتونه عالی باشه. چقدر تیم خوبهه. به نظرم خیلی راحت بروک و بخشیدش. و چقدر حرص میخورم از سادگی بروک چطور شین و تیم از هم تشخیص نداد؟ نباید حتی لحظهای شک میکرد. و اون لحظه که چلسی و ترک کرد واقعا دلم میخواست بزنم تو صورتش. مطمئناً همیشه عاشق پایانبندیهای فریدا خواهم بود. «آخه میدونید، من به خاطر مامانم هرکاری میکنم» و پدر عوضیمو میکشم. آفرین پسر. آفرین به تو و خالق تو.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
24
1403/5/19
2.8
5
«حاوی اسپویل» اولاش و خیلی از صفحه هاش حوصله سر بر بود و یکم از قلم نویسنده زده شدم. توضیحات اضافی و نامفهوم زیاد داشت. ولی آخرش یه چیز استثنایی بود. اینکه برای درک احساسات دیگران، درک اینکه جای شخص دیگری باشی، و برای نشون دادن علاقه و اینکه اون ادم و تمام احساسات و ویژگی هاش رو حس کنی و از آن خودت کنی. اون هارو بکشی برای اینکه جزی از تو باشن و از جاری شدن خون سرخشون به وجد بیای و نور درخشان امید و میون تاریکی ببینی. از مایک مث چی بدم میاد. توی یکی از صفحه های کتاب انتیا رو خرد و خاکشیر کرد نمیدونم چرا انیتا باز برگشت پیشش. ولی حقشه که کشتش:))) کم کم داشتم شک میکردم نکنه نویسنده هم مثل شخصیتش روانیه؟:)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
8
1403/5/19
4.3
1
بن همه کار بلده و همه چیز دانه«تا حدودی» و وسایلی را در شرایط بحرانی داره که غیر منطقیه مگر اینکه نویسنده بگه از کجا آنها را یافته مثل «تبر و طناب و کارت اعتباری». جملات قشنگی داره و قلم نویسنده خواناست. و اینکه پایانش قابل حدس بود. در قسمت های اول و میانی کتاب آنچان اوج و هیجانی نداشت فقد مشکل و مشکل گشایی و پیمودن راه بود. و کمی روند حوصله سر بری داشت. و اگر هیجانی تر میبود قطعا بیش از این منو تحت تاثیر میگذاشت. پایان داستان فقد مناسب گریستن بود. و حتما «کوه میان ما» رو به شما پیشنهاد میکنم
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
13