یادداشت 𝓈𝒶𝓃𝒶

زندانی
        نمی‌تونم ایرادی ازش بگیرم. واقعا عالی بود ولی حس می‌کنم یکم زیاده‌گویی داشت. آخرهای کتاب چند صفحه می‌خوندم و فقط یک دقیقه باید کتاب و می‌بستم تا به درستی هضمش کنم. و آخرش اینجوری بودم که خدای من! یه پایان چقدر میتونه عالی باشه. چقدر تیم خوبهه. به نظرم خیلی راحت بروک و بخشیدش. و چقدر حرص می‌خورم از سادگی بروک چطور شین و تیم از هم تشخیص نداد؟ نباید حتی لحظه‌ای شک می‌کرد. و اون لحظه که چلسی و ترک کرد واقعا دلم می‌خواست بزنم تو صورتش. 
مطمئناً همیشه عاشق پایان‌بندی‌های فریدا خواهم بود. 
«آخه می‌دونید، من به خاطر مامانم هرکاری میکنم» 
و پدر عوضیمو می‌کشم. آفرین پسر. آفرین به تو و خالق تو. 
      
359

24

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.