یادداشتهای یاسین خسروی (39) یاسین خسروی 1403/8/23 به نام مادر اری دلوکا 3.6 5 سلام بالاخره اثری دیگر در باب سبکهای گُسبل و کریستچن (نغمهها و سرودههای مسیحی) به جزء "آدم و حوا" اثر مارک تواین پیدا کردم. "به نام مادر" اثر اری دلوکا، وضعیت یکی از مظلومترین مظاهر والده بودن را با زبانی دلسوزانه بیان میکند. از شروع عشق همسر تا زمان دیدار با فرشته پیامآور و بدنیا آمدن مسیح -کسی در تمامی ادیان ستوده شده است - روایتی مظلومانه و در عین حال روحانی، در باب مریم مقدس ، مادری که تنها خدا و همسرش در کنارش ماندند را روایت میکند. داستان با زبان پاک و معصومانه منحصربفردی که تنها مادران از آن میتوانند استفاده کنند، بیان میشود که این موهبت داستان، خود دال بر چیرهدستی نویسنده خواهد بود. ترجمه این کتاب از نشر ماهی، دلنشین و گویا است و در تمامی مراحل خوانش کتاب، مترجم، خواننده را با سلیسی خود همراهی میکند. 0 20 یاسین خسروی 1403/7/6 تاراس بولبا نیکلای واسیلیویچ گوگول 3.1 15 درود تاراس بولبا، نوشته نیکولای گوگول از دیگر داستانها و شاهکارهای اوست، تاراس بولبا داستان مردی به همین نام است که دو فرزند پسر دارد و اهل قوم قزاقهاست، قومی که از قدیمالایام درگیر جنگهای متفاوت بوده و به طور کلی محیطی تشنجآور، زندگی آنان را تشکیل داده است. در جنگی میان لهستانیان، قزاقها و تاتارها تاراس بولبا در نبرد با لهستانیان شرکت میکند در آن نبرد به حساب فرزند خائن خود رسیده، فرزند دیگرش اسیر میشود. به مقر لهستانیان میرود و اسطوره تاراس بولبا را جاودان میکند. گوگول به درستی تمام قومی را به تصویر میکشد که با آثار شکست از جنگ و مواجه با خائنین آشنا هستند، خائنین هیچ وقت تغییر نمیکنند و همیشه سبب ضرراند و اگر در جنگی شکشت خورد محکوم به نابودی ملت و فرهنگ و خانواده خود است، پس تنها انتخاب پیروز شدن و انتقام گرفتن است. گوگول جهانی را به تصویر کشیده که به جز راه خشم نمیتوان مسیری برای زیست پیدا کرد. 0 16 یاسین خسروی 1403/7/5 سرود کریسمس: به نثر داستان ارواح کریسمس چارلز دیکنز 3.8 9 میدونید... همیشه از همون زمانی که اسکروچ رو شناختیم، همه اونو به چشم یک آدم بیاحساس و بیوجود دیدیم. خوبی کتاب خواندن اینه که همیشه میتونی به وجهههای مختلف برادشتشون کنی. هر نویسندهای چه دیکنز، چه تولستوی، چه دومآ همگی داستانهایی نوشتهاند که میشه به شکلهای متفاوتی برداشت بشن، برای اولین بار بیایم اسکروچ رو نه با دیدگاه دیکنز و مارلی بلکه از نگاه خودمون و خود اسکروچ ببینیم، مشکل دورانی که چارلز دیکنز باهاش درگیر بود، سردرگمی بود نه ناخن خشکی اسکروچ. یه بار هم شده بیاید از دنیای خودمان اسکروچ را ببینیم نه دنیای دیکنز و کریسمس. اسکروچ همونطور که با روح دوم یعنی بعد مارلی، اولین روح کریسمس به گذشته و کودکی خودش برگشت، به دورانی که کودکی پیش نبود، مظلوم و معصوم. اگه دقت کرده باشید اسکروچ در خانوادهی جالبی بدنیا نیامده بود و در مدرسه هم کسی محل بهش نمیذاشت چه درست، چه غلط؛ تنهایی در کودکی، بر اساس منطقهبندیهای سیستم آموزش انگلستان به احتمال زیاد همه اشخاصی که در داستان هستند از خواهر و کارمندانش گرفته در اون مدرسه در یک ناحیه پیشش بودن، با اولین روح، اسکروچ میبینیم که کسی به جز یه دختر بهش حتی کریسمس رو هم تبریک نمیگه، طبیعتا هم میره خونه کریسمس تو سرش کوبیده میشه و از همکلاسیها و همه افراد دور و برش که در آینده میبینه متنفر میشه، کدوک که نمیتونه یه سری چیزها رو تحمل کنه! با روح سوم به کریسمس حال میریم جایی که اسکروچ شادی خانوادهاش رو میبینه و لذت میبره، برعکس چیزی که هممون فکر کردیم بیاحساس نبود مخصوصا وقتی که دو بچه رو میبینه جهل و نادانی، اسکروچ میترسه ، یعنی اینکه اون بچهها رو خیلی خوب درک میکنه پس بی ذات نیست. کسی مثل اسکروچ رو ما میسازیم، نه پول و ثروت. اسکروچ در اول کتاب تمایلی به کمک به خیریه و مردم نداره چون هیچ کس به جز خواهرزاده کوچکش به خودش زحمت محبت به اونو نداده، در حالی که برای موفقیت تلاش میکرده تنها و بیکس بوده... زندگی همهی آدما مثل یک گل هستش در حالی که خارهایی بر ساقه اون قرار داره، سختیهای زندگی آنقدر گلبرگها رو میکنن تا به جز یه تار خاردار و بد شکل چیزی نمونه، اسکروچ دیگه کارش به اونجا کشیده شده... پس مارلی و ارواح به اون فرصتی دیگه میدهند و اسکروچ به ذات واقعی خودش برمیگرده. هممون خیلی شبیه اسکروچیم مگه نه؟! مواظب باشیم، شاید به ما فرصتی داده نشه! بیاید با دوران خودمون این داستان رو تحلیل کنیم، این داستان ماست که دیگه حتی نای گفتن سال نو مبارک! رو هم نداریم، فکر کردیم که خیلی از اسکروچ پاکتریم؟! خب شاید، ولی با رفتارهایمان قراره اسکروچهای زیادی بسازیم، فکر کردید مارلی چرا اون همه یوغ به گردنش بود؟! صد در صد یکی یوغها به خاطر کمک نکردن به خودش و اسکروچ بود. مهربونی و هدیه یک گلبرگ تنها کاری که میتونیم انجام بدیم، بیاید همهامان مثل خواهرزاده اسکروچ باشیم حتی در حد لبخند و فریادی محبت کنیم. به قول حافظ: پیوندِ عمر بسته به موییست هوش دار غمخوارِ خویش باش، غم روزگار چیست؟ معنیِ آبِ زندگی و روضهٔ ارم جز طَرفِ جویبار و میِ خوشگوار چیست؟ 2 4 یاسین خسروی 1403/7/5 پادشاه زردپوش و داستان های دیگر رابرت ویلیام چیمبرز 3.2 3 درود پادشاه زرد پوش نوشته ویلیام چیمبرز، کتابی خلاقاته است. کتاب از یک سری داستان کوتاه البته به جز دو داستان آخر تشکیل شده که غیر مستقیم داستان پادشاهی باستانی و نفرینشده به نام پادشاه زردپوش را ارائه میدهند، این پادشاه وسایل و کتابهایی دارد که افراد طماع را به خود جذب کرده و در غالبی موهومآمیز آن افراد را از بین میبرد چه از طریق روح خود شخص، چه از طریق خدمت گزارانش. این داستان از این جهت خلاقانه است که غیر مستقیم و از طریق کاراکترها با زندگیها و شخصیتهای متفاوت داستان پادشاه را روایت میکنند. دو داستان آخر توسط مترجم برای فهم بهتر افسانه پادشاه زردپوش آورده شده است. 0 2 یاسین خسروی 1403/7/4 اینس کارلوس فوئنتس 3.5 1 سلام رمان کوتاه فوئنتس، رمانی که در وصف خانمی به نام اینس نوشته شده تا سختیهای علاقه به حرفه و مهاجرت را به تصویر بکشد. داستان رمان از جایی شروع میشود که اینس با استعداد خوانندگی به محفل گروه ارکستری وارد میشود، گروه ارکستری که فاوست را تداعی میکنند، فاوست را مینوازند و طرح میکنند و میآمیزند. در این تلالوی صدای، آرشهای بر ویالون زندگی رهبر ارکستر و اینس دمیده میشود، به طاق تالار تنیده میشود و دوباره در چشمانشان همانند کودکی معصوم اما خودخواه آرام میگیرد... رمان همانند همیشه با قلم پر مهر فوئنتس که از توصیف و وصف بیکران خود، آغاز میگردد؛ با آگاهی کامل از جهان موسیقی، از ملت خودش مکزیک، از قلب اینس و ذهن رهبر ارکستر... با وصف و خاطرات هر یک پیش رفته و پایان مییابد. داستان رمانیاست که سختیهای یک خانم بااستعداد اما غربتزده را به تصویر میکشد، مسئلهای که شاید خیلی وقتها از زندگی سخت انسانها مورد غفلت قرار میگیرد؛ غم غربت، امید استعداد، درد عشق سه تاری هستند که بر صفحه چوبین زندگی اینس سوار اند و نواخته میشوند. برای درک کمی از زندگی با تشبیههای زیبای فوئنتس از جهان موسیقی، اسطورههای یونانی و حسرتهای خود فوئنتس، خوانش کتاب همراهی بینظیری خواهد داشت. 0 3 یاسین خسروی 1403/7/3 هفت رمز نمادین فروهر رحیم چاوش اکبری 4.0 1 درود هفت رمز نهادین فروهر نوشته یسنای تبریزی (رحیم چاوش اکبری) کتابی دلنشین که تاریخ کشورمان را از لحاظ ادیان مختلفی که زندگی هر کسی، چه تاریخ دان، چه عارف و چه ایران دوست میتواند از این کتاب لذت ببرد. کتاب با بررسی منظرهای متفاوت ادیان؛ اسلام، مسیحیت و زردشتیت، مرتبط با فَرَوَهَر نمادی متصل به تاریخ، هویت و تاریخ کشورمان را بررسی میکند. ارائه این کتاب با ویراستاری و ارائه مطالب جدید از ویژگیهای جذاب این کتاب بوده که هر لحظه بر علم افزونی آن میافزاید. ارائه مطالب بیطرف و بدون هیجگونه جهتگیریای از دیگر مزایایی بزرگی است که یک کتاب تاریخی میتواند در ذات و بنیه خود داشته باشد؛ همانند این کتاب. پینوشتهای دقیقی که با شعرهایی از عطار، شهریار و حافظ با حکایتهای عطار و صحنههایی از تاریخ در کتاب آورده شده، استنادی بر علم فراوان نویسنده است که میتوانید از آن لذت ببرید و کمی تلخی تاریخ را، شیرین بچشید. 0 10 یاسین خسروی 1403/6/23 یک رمانک لمپن روبرتو بولانیو 3.3 6 یک رمانک لمپین داستانی غرق در وصف خواهر و برادری... داستان با غم از دست دادن اولیا آغاز میشود با افسردگی شدید پسر، دلسوز بودن دختر ، دوستانی سیاه سیره و ... به سر میرسد. روبرتو بولانتیو با نوشتن داستانی کوتاه در سبک رئالیسم غمناک تاثیر از دست رفتن پدر و مادر در خانواده را به ترسیم میکشد، برادری که عزت نفس خود را از دست میدهد و خواهری که برای حفاظت خود و برادرش دست به هر کاری میزند، خود را فراموش میکند و از روح و روان، زندگی و نفس خود میگذرد تا شاید بتواند لبخندی ایجاد کند. داستان بولانیو دغدغههای یک خانم را نشان میدهد که در تنهای بزرگسالی و بلوغ گمشده است و برای نجات خود دست به هر عملی میزند، در این داستان قدرت و شهامت دختر خانواده به زیبایی به تصویر کشیده شده است. با ورود دو فرد ناشناس به زندگیشان زندگی آنان تغییر عمیقتری مییابد و پایههای زندگی خواهر و برادر را تنها با خود مظلومنگاریهای خود به سستگی میگرایانند، بولانیو به زیبایی تاثیر دوستان را در مواقع افسردگی و غم به تصویر کشیده است که هر دوست چگونه با شخص و خانواده او برخورد میکند، بولانیو معنای خط مشیهای زندگی را به خواننده میآموزد که هر شخص باید جایگاه خود را حفظ کند. عجیب اینجاست که این داستان از آخرین داستاناای روبرتو بولانیو است! 0 13 یاسین خسروی 1403/6/22 سه تفنگدار جلد 2 آلکساندر دوما 4.8 2 درد آن دوران که دستان در هم نهادیم، ز بهر یکدیگر ضربتی خوردیم و برادری نهادیم، بیست سال آزگارتر از زخمهایمان گذشت، باز کور میآیم، بپذیر مرا که جز امید شانهایت تکیهگاهی ندارم... سلام و درود جلد دوم رمان سه تفنگدار داستان از سر گرفته میشود، بیست سال گذشته... پروتوز در کاخش، آرامیس در کنامش و آتوز در بیشهاش. باری دیگر با دارتینیان همراه میشویم. انقلابی در فرانسهاست باری دیگر کشورشان آنان را خواند، باری دیگر دستهای زخمی آنان را خواهند. دستان هر یکشان توان ندارد، در کوی جاودانان قدم نهادن از آن چهار نفر نیست، ذوق جوانی دیگر نیست، حتی دگر کلیهها آنان را یاری نکند... دارتینیان سوار بر اسبش به دنبال برادرانش رود... همانند رودی خونآلود که میداند برای اصلاح دنیا، راهی جز ریشهکن کردن شیطانی به نام انسان نیست، به دنبال دیگر شیاطین هم صفتش میرود... برجی فرسوده در فرانسه ۲۵ سال است پا برجاست، ۴ پایه و چهار تفنگدارمان، دو پایه مدور و دو پایه موازی، در صحن برج فرانسه قرار دارد و مردمش، سنگینی همه بر دوش این ستونهای خسته است... بارونها، مارشالها و ستوانها شمشیرهایشان را به افتخار چهار اطلس فرانسه در بالای کاکل خروس کلاهشان قرار میدهند، لباسهایی به رنگ دریاهایی که وظیفه خنگ نمودن بازوان اطلاس را دارند، بر تن دارند، به افتخار آپولون و آتنا کلاه و کاکل و مرکبی سرخ حمل میکنند، به افتخار زئوس میتازند و به احترام هیدس اشک میریزند. سه تفنگدار همراه دارتینیان با فراموشی کوپید در بیست سال پیش به آلسست درود میفرستند، با فرزند مدوسا مقابله میکنند و هومر را از سرزمین گُلها (فرانسه کهن) شادمان میسازند. دارتینیان همانند هرمس چنگش را بر زمین میگذارد و دوستان اینبار با غم هلن یکدیگر را در آغوش میگیرند... رمان الکساندر دوما با شکوهی زیبا به پایان میرسد، شکوهی که هر داغدار برادری را دلتنگ بردار از دست رفتهاش میکند چه او که دیگر برادر را نبیند، چه او که برادرش از خونش نباشد، په او که خود برادی باشد؛ به دنبال خویشتن دلتنگ میگردد. الکساندر دوما نه برای افتخار نه برای شهرت این رمان را نگاشته نه برای ستایش... برای وداع با همرزمان، برادران و خانوادهاش قلمش را با اشکش تر نموده، در جوهردان قلب دریده گذاشته و با شمع روحش آن را مهر زده... رمان سه تفنگدار، به حای عشق معشوقان فرانسوی، عشق برادران ناهم خون را روایت میکند. آنتوان تادو (۱۹۲۵- ۱۸۴۶)، لژیون دونور (شوالیه) فرانسوی نمیتواند زیبایی این رمان را با کشیدن آرشه خود بر ویولنش وصف کند. [باغِ بهشت و سایهٔ طوبی و قصر و حور] [با خاکِ کوی دوست برابر نمیکنم] [تلقین و درسِ اهل نظر یک اشارت است] [گفتم کِنایتی و مکرر نمیکنم] (حافظ) 0 3 یاسین خسروی 1403/6/21 The Song of Achilles مدلین میلر 4.5 13 درود کتاب The Song of Achilles کتابی که با الهام از اودیسه هومر نوشته شده... داستان این رمان کوتاه اساسا بر پایه عشق و طمع بنیان نهاده شده و همانند دیگر آثار، دراماتیک به پایان میرسد... داستانی که از اودیسه الهام گرفته شده تلفیقی از تراژدیهای یونانی است و تنها ارتباطی، کلی با شخصیتهای هومر دارند. زیبایی این داستان در اینجاست که برای فهم آن احتیاجی به خوانش نسخه هومر نیست. قدم مدلین میلر برای وصف اتفاقات امروزی در دورانی کهن به کار گرفته شده که میتواند به زیبایی این اثر بیافزاید. تراژدیهای این چنینی میتوانند در شناخت آثار کهن تاثیر بسزایی داشته باشند. 0 4 یاسین خسروی 1403/5/30 It Ends with Us کالین هوور 3.8 121 درود کتاب It ends with us داستان خانمیاست که زندگی خود را با تصمیماتی اساسی که هر کدام میتوانند بر زندگی او تاثیری عمیق بگذارند، پیش میبرد، داستان اینگونه شروع میشود که قهرمان داستان از خاطرات گذشتهاش رنج میبرد اما آنها را بروز نمیدهد تا داستان پیشبرود؛ رفتارهای او تداعیگر رنجهای او در کودکیاش است؛ تاثیراتی که فقر، ترس و دابستگیهای عجیب گریبانگیرش میشود، و در نهایت در آینده تداعی میشوند. کتاب با حس و حالی اتمام مییابد که قهرمان داستان با گفتن عنوان داستان آرزوی همهی زنان قوی و در عین حال مهربان را فریاد میزند. از زیباییهای داستان میتوان به تلاش نویسنده در حفظ جنبههای روانشناسی توجه کرد اما اواسط داستان انسجام زیبایی ندارد، اما پایانبندیای احساسی توانسته مرهمی بر رمان باشد. 0 3 یاسین خسروی 1403/5/29 در انتظار گودو ساموئل بکت 4.0 38 [آن قصد که بر چرخ همی زد پهلو بر درگهِ او شهان نهادندی رو) (دیدیم که بر کنگرهاش فاختهای بنشسته همی گفت که کوکو کوکو] خیام درود نمایشنامه در انتظار گودو نوشته ساموئل بکت نویسنده ایرلندی است که نخستین تئاتر "در انتظار گودو" در سال ۱۹۵۳ برگزار شد. به طور کلی تمامی منتقدین این نمایشنامه را داستانی پوچ که با اعتقادات بکت تلفیق و به صورت تراژدیای کمدی بیان شده است میدانند، در حالی که بکت به اعماق جلد انسانی اشاره میکند که همواره تنها در انتظاری مینشیند و برای نجات خودش منتظر دیگریاست و یا در تعصبی بیجا بسر میبرد؛ ولادمیر یکی از شخصیتهای داستان که همواره امید به گودو را در خود حفظ میکند در حالی که استراگون دوست او، همواره به دنبال سرخوشیهای کوتاه است، پوتزو رهگذر ستمگری که لحظلاتی در نمایشنامه حضور مییابد و سنگدلی انسانها را به نمایش میگذارد و به بیننده میفهماند که امید میتواند ظالم باشد و ظالمی را بیافریند، لاکی بردهای بدبخت که دائما توسط پوتزو کنترل میشود و عذاب میکشد اما نمیخواهد از او جدا شود، بکت با لاکی فریاد میزند که امید با عشق و حماقت بیچارگی میآورد، اتفاقاتی که برای پوتزو و لاکی میافتد نشان میدهد که امید غلط چگونه پاسخگوی انسانها خواهد شد، با ولادمیر و استراگون ثابت میکند که انسان وجودش همانند خود گونهاش میتواند بیاهمیت باشد. هر یک از این اخلاقهای انسانی همراه توقع، امید و تعصب بیجا تنها ضرر خواهند آفرید، بکت در نمایشنامه به حضور منجیای نهایی به نام گودو اشاره میکند که غیرمستقیم به تراژدیهای قرون وسطا اشاره میکند که هر یک از بزرگان ادیان مسیحیت اعتقاد داشتند تنها در صورت فتح آسیانه میانه امکان رستگاری دارند همچون ولادمیر که برای اعتماد به گودو از هیچچیزی دریغ نمیورزد حتی حاضر است تنها دوستش استراگون را نیز رها کند، خود استراگون تداعیگر حماقت انسانهاست که زندگی را در تنپروری میبینند و انتظار دارند که دیگران برای آنان کاری کنند و تنها به تنگ و گشاد بودن پوتینش میاندیشد و همیشه با دیگران درگیر شده و خودش را به نفهمی میزند همچون سربازان مغول که نمیدانستند برای چه میجنگیدند تنهو دلیلهایشان، باده و می و شلاق افسران بوده ، پوتزو اعتقاد داشت که دلیل ماندن لاکی در نزد او علاقه لاکی به اوست و از این بابت غرور فراوان داشت، بکت با پوتزو به رفتاری انسانی میپردازد که دیگران کمتر میخواهند آن را درک کنند؛ هنگامی که فردی عشق کسی را نسبت به خود مییابد از آن سوء استفاده میکند و برای تهیگریهای وجودش دنبال مرهمی میگردد، همچون اروپاییان که به آفریقا رسیدند، همچون کلئوپاترا و سزار و همچون ما و قلبمان. لاکی بردهای با استعداد اما بدبخت که باید به او دستور داد تا عمل کند، جوانان امروزی را تداعی میکند که از خود ارادهای ندارند، چون دست و پا بستهاند، تلاش میکنند، سختی میکشند و در نهایت همانند ژاپنیان در محل اشتغالشان جانشان را از دست میدهند، بکت با لاکی به درد جوانان میپردازد. داستان کلا سقوط و صعودی ندارد؛ چون هر شخصی هنگامی که به سنین نود سالگی میرسد، زندگیاش را مانند سفرهای میبیند که بعضی بر روی آن نان و ماستی، گاهی وقتها کباب برهای مینهد و گاهی اوقات تهیتر از جیبش بوده، اما میدانسته تا زمانی که سفره را از ناخالصیها نمیزداییده نمیتوانسته غذایی تازه بر سر آن بنهد، میدانسته تا با ضربات محکمی به اصطلاح آن را نتکاند، سفره کثیف میماند، تا آن را در محلی تنگ و تنها همانند کابینتی قرار نمیداده، به سر راه میبود و شادیاش بیمصرف اما داستان پر از لرزشهاست، بکت میخواسته بگوید که انسان نمیخواهد درک کند که امید میتواند انسان را تباه کند. ترجمه بدون محدودیت و آزاد آقای اصغر رستگار بر زیبایی این اثر میافزاید. ترجمه ایشان با ارائه مثالها و عبارتهای عامیانه، زیبا و متناسب فضای نمایشنامه شما را همراهی میکند و در نهایت در چندین صفحه با نگارشی رندانه و دلنشین اثر ترجمه شده را تفسیر میکند تا خواننده پس از پایان اثر درک بهتری از آن بیابد. 4 22 یاسین خسروی 1403/5/29 I fell in love with hope لانکلی 4.1 3 (آتش او هر زمان جان دگر بخشد ترا) (با چنین آتش حدیث چشمهٔ حیوان مکن) [سنایی] درود من عاشق امید شدم، داستانی نوشته لانکلی نویسنده دانشجوی ادبیات انگلیسی، زاده فرانسه است که در سن ۱۰ سالگی به آمریکا مهاجرت میکند؛ این کتاب اولین اثر اوست، کتاب درباره کودکانی بیمار، بستری شده در بیمارستانی است که کم کم بر اثر اتفاقاتی که میافتند پیوند بین آنان قویتر میشود، به حدی که تصمیم میگیرند با یکدیگر از بیمارستان فرار کنند و دنیای بیرون را کاوش کنند. داستان دارای غم خاصیاست. کودکانی که دوران زندگی خود در خارج آن چارجوبهای سفید را به خاطر نمیآورند و از کودکی خودشان را داشته و تنها امیدشان دوستانشان هستند، دست و پنجه نرم کردن با بیماری در حالی که دوستیای میانشان تقویت مییابد. 0 1 یاسین خسروی 1403/5/15 سه تفنگدار جلد 1 آلکساندر دوما 5.0 1 (زمانهای خوش روزگار آینده، سختی گذشتهها را از خاطرت خواهد برد.) [آتوز] نوشته الکساندر دوما، رمان سه تفنگدار؛ رمانی که نسلها تداوم یافت و تاکنون نیز از محبوبهای جهان است. رمان حول محور شخصیتهای آرامی، آتوز، پروتوز و دارتینیان میچرخد؛ دارتینیان دوستیاست که به جمع سه تفنگدار سلطنتی ملحق میشود و با اجازه ملکه به سفری مخاطره آمیز راهی میشوند. هر فصل این کتاب مختص شخصیت یا داستانی از رمان است. دارتینیان، شخصیتی که در طی مسیر حفط رمان دوما به او ظلم شده و مردم او را فراموش کردهاند، دارتینیان همچون اطلس که کره زمین را بر دوش خود نگه داشته، اساس رمان را نیز به دوش میکشد. سه تفنگدار همراه دارتینیان میشوند و همچون ققنوسی سرخ که در فرانسه گردش میکند و سایه عدالت را میافکند، جولان میدهند؛ سرخ جامگانی که همراه شمشیرهایشان بر علیه تمامی ماجراجوییهایشان قد علم میکنند و در نهایت تمامی بد خواهان خود را شکار میکنند. از جمله زیباییهای این رمان همبستگی و برادریای که میان سه تفنگدار و دارتینیان است، که همچون نقش برجسته بانوان در رمان درخشندگی خود را به رخ میکشند و میآموزانند که همیشه برای موفقیت قرار نیست که شکوه سه تفنگدار بودن و شهرت را همراه ساخت، حضور برادران و دوستان، یک شمشیر، اسبی فرسوده و مهتابی در شب میتواند بهترین یاوران هر کسی باشد. وجود پرترهها و نقاشیهایی که از لحظههای درون رمان هستند زیبایی اثر را دو چندان میکنند. کتاب نخست پایان رمان نیست و ادامه رمان در جلد دوم پس از مدتی نگارش شده (بر اساس انتشارات هرمس) و توسط محمد طاهر میرزا اسکندری ، ذبحالله منصوری و اساتید دیگر ترجمه شده است. 2 21 یاسین خسروی 1403/5/15 جزیره ی سرخ میخائیل آفاناسیویچ بولگاکوف 3.5 2 درود جزیره سرخ نوشته بولگاکف، یکی از آثار اوست که در زمان استراحت و تفریح او نگارش یافته، و در سالهای بعد منتشر شده است. محتوای کتاب شامل افرادی است که سالها در کنار یکدیگر در تئاتر کار کردهاند و حالا میخواهند با یک نمایشنامه که تیر آخر آنان است، تئاتر را نجات دهند، بولگاکف به بهانه استرسها و فعالیتهای نمایش داخل اثر انواع مکاتب را توضیح و تفسیر کند، در حالی که دستش در بعضی جاها بسته بوده اما با زبان طنز مطالب مورد نظر خود را بیان میکند. ترجمهی آقای سپهران به خوبی با اثر همراهی میکند و تفاوتهای زبان روسی با زبان فارسی را جبران میکند و اثر را به زیبایی مستقیم از روسی ترجمه کردهاند. 0 4 یاسین خسروی 1403/5/13 They both die at the end آدام سیلورا 4.1 197 دورد آندو در نهایت می میرند، نوشته آدام سیلورا؛ نویسندهای که از طریق صفحه مجازی رسیمیاش اعتراف کرده به طور واضحی به لو دادن پایان داستان در عنوان آن علاقه دارد.(خدا خیرت بده داداش🤌😅) داستان به طور کلی دربارهی دو پسره که هر دو شون بهشون اطلاع داده میشه که؛ عاموو امشششو شوشه😅 دیگر عمری ندارید. دو پسر با سن کمی که دارن، احساس ترس و سردرگمی تمام وجودشون رو در بر میگیره و در ادامه داستان با هم آشنا میشن و نویسنده به شکل کامنتهایی سرگذشت آنها رو در طی حدودا ۲۴ ساعت روایت میکنه و دو جوان..... در کل داستان دلنشینیه اما از نظر من تنها به یک بعد سردرگمی آنان به خوبی پرداخت شده و داستان میتونست ادامه پیدا کنه، به عنوان یه داستان کوتاه میتواند کتاب سرگرم کنندهای باشد جذابترین بخشهای کتاب میتونه بخشهای وسط کتاب باشه که به افسوسهای آنان اشاره میکنه، یکم شاید به ما کمک کنه که بدونیم قرار برای چه چیزهایی دلتنگ بشیم.... برای چه کارهایی قراره افسوس بخوریم و برای نفشردن دستان چه کسانی قرار است دلتنگ شویم... 4 9 یاسین خسروی 1403/5/13 Moon Spells دایان الکوئیست 2.0 1 درود دایان الکوئیست نویسنده کتاب Moon Spells نویسنده است که علاقه وافری به ماه دارد؛ این نویسنده باور دارد که با انجام اعمالی که خود آنان را از منابع گوناگونی جمعآوری نموده میتواند از طریق ماه بر زندگی خودش تاثیر بگذارد. در کل محتوای کتاب با عقل سازگار نبود، اما این کتاب میتواند برای دوستانی که به نوشتن رمان یا داستانی جادویی علاقهمند اند از این کتاب برای کمک بیشتر استفاده کنند، محتوای کتاب کمی میتواند برای افراد کم سن و سالتر موجب سردرگمی و نارضایتی شود اما در کل رویای نویسندهای را بدوش میکشد که به ماه علاقه زیادی دارد. 0 1 یاسین خسروی 1403/5/8 فرزند نوح اریک امانوئل اشمیت 4.0 1 درود داستان کوتاه فرزند نوح، نوشته اریک امانوئل اشمیت یک اثر رئالیسم زیباست؛ داستان در وصف پسر بچهای یهودی مذهب روایت میشود، که به خاطر سیاستهای آلمان نازی مجبور به ترک خانوادهاش میشود و به کلیسا و مسیحیان پناه میبرد، زندگیاش را به عنوان کودکی مسیحی ادامه میدهد؛ نامش را تغییر میدهد، غم جدایی از والدین را در خردسالی میچشد و میهراسد. هر لحظه زندگیاش را با ترس و هراس میگذراند، ترس جان خودش، واهمه سلامتی پدر و مادرش و دلهره آسیب به دوستانش. اشمیت به زیبایی تمام داستان را از نگاه پسر نسبت به سنش روایت میکند که هر گونه تناقضی را ساقط مینماید و نگرانی خواننده نسبت به سلامتی کودک را افزایش میدهد، همدلی و همراهی انسانها را نشان میدهد؛ به انسان میفهماند اگر گلولهای که از تفنگی رها شود، از اشک مادری برای فرزندش سنگینتر نخواهد شد، هر پوتینی را که سربازی سفت میبندد و به تن میکند از شرمندگی پدری پژمردهتر نمیباشد، یک کودک با ذهن معصومش نمیتواند اشک مادر و گرفتگی پدر را درک کند، پس خودش را مقصر میداند. ارزش نبرد و افتخارات به پایمال نمودن نیست، جنگ را جز بیچارگی و آوارگی همرهی نیست، جز دستمال و لباس سفید نسیبی نیست و جز مرگ راه فراری نیست. در جنگ، بیلها مهربانی بیشتری دارند تا اسلحهها و سنگرها و آدمها؛ چه آن که بیل میزند، چه آن سربازی که خفته میدود و چه آن خردمندی که نهایت جنگ را میداند. 0 2 یاسین خسروی 1403/5/8 آنتونی و کلئوپاترا ویلیام شکسپیر 4.1 6 درود آنتونی و کلئوپاترا، نوشته نمایشنامه نویس شهیر انگلیسی، شکسپیر به عنوان یکی از سهگانههای عاشقانه او محبوبیت خاصی دارد. نمایشنامه آنتونی و کلئوپاترا با بهرهوری از تاریخ میان روم و بطلیموسیان نوشته شده که شخصیتهای نمایش همگی بر اساس کتابی تاریخی در زمان خود شکسپیر تداعی شدهاند. شخصیتهای نمایشنامه مانند بیشتر آثار شکسپیر دچار تغییرهای شخصیتی فراوان میشوند، به گونهای که؛ آنتونی دلاور سپه سالار روم و کلئوپاترا زیبا چهره ذکاوتمند مصر در پایان نمایش دگر همان اسطورگان اول نمایشنامه نیستند و این خود نشاندهنده توانایی شکسپیر در خلق تراژدیای خارقالعاده است که تا به امروز مورد تقلید بسیاری از نمایشنامه نویسان قرار گرفته است. 0 8 یاسین خسروی 1403/5/8 دختر سروان آلکساندرسرگیویچ پوشکین 3.7 10 درود دختر سروان، داستان کوتاهی عاشقانه، که در وصف عشقی دو جانبه روایت میشود؛ همچون آثار دیگر روسی که مهمولا عشاق به بکدیگر نمیرسند و پایان دلنشینی برای علاقهمندان به داستانهای عاشقانه ندارند، نیست این داستان میتواند کمی حالشان را بهتر کند. داستان با روایت پسری نوجوان آغاز میشود که به نظام کشورش میپیوندد و در آنجا خدمت میکند، تمامی داستان از یک قمار شروع میشود و با لحظات دلهرهآور ادامه مییابد. در نهایت با جمعبندی زیبا پایان مییابد. زندگی پسر نوجوان همانند حرکت فردی بر شمشیری به جلو میرود؛ دورانی را که بر عقیق و جواهرات پدر میگذراند، دورهای که بر قدار پا میگذارد و بلوغ مییابد، دورهای که بر قوص میجهد و عاشق میگردد و در نهایت بر لبه نهایی تیغه با دستانی تهی و درمانده منتظر میماند.... پایان رمان دلنشین خواهد بود، دلنشین تر از غلاف شمشیر تزار روس بر تیغهی زندگی این زوج. 0 14 یاسین خسروی 1403/5/5 Ikigai Hector Garcia 3.4 3 درود کتاب ایکیگای(دلیلی برای زیستن) و یا آنگونه که بنده از کتاب برداشت کردم زندگی حتی برای یک لحظه خنده... این کتاب به طور کلی میتوان گفت که حالتی مستند طور، پروپوزال و یا کلا حالتی تحقیق مانند دارد که گمان نکنم بشود بهتر از این نیز مطالب داخل آن را ارائه داد. به طور کلی هدف این کتاب ارائه تجربیات افرادی است که حداقل یک صده عمر کردهاند، در کتاب با ارائه دلایل بسیار مناسبی به علت این واقعه تکرار نشدنی، نیک میپردازد؛ با ارائه مطالبی در مورد، فرهنگ، تغذیه، ورزش ، سبک زندگی و فلسفه مردم ژاپن به ویژه افراد منتخب در آن تا راهی را به پیش دستان خواننده بگذارد تا کمی به خود، روح ، بدن و عمر خود اهمیت دهد و از آنان لذت برد و تنها به دنبال خواری تن و ریاضت یا لذت نهایی و تعصب نباشد، هر لبخندی میتواند لذت بخش باشد. 0 6