یادداشت یاسین خسروی
1403/6/23
3.3
6
یک رمانک لمپین داستانی غرق در وصف خواهر و برادری... داستان با غم از دست دادن اولیا آغاز میشود با افسردگی شدید پسر، دلسوز بودن دختر ، دوستانی سیاه سیره و ... به سر میرسد. روبرتو بولانتیو با نوشتن داستانی کوتاه در سبک رئالیسم غمناک تاثیر از دست رفتن پدر و مادر در خانواده را به ترسیم میکشد، برادری که عزت نفس خود را از دست میدهد و خواهری که برای حفاظت خود و برادرش دست به هر کاری میزند، خود را فراموش میکند و از روح و روان، زندگی و نفس خود میگذرد تا شاید بتواند لبخندی ایجاد کند. داستان بولانیو دغدغههای یک خانم را نشان میدهد که در تنهای بزرگسالی و بلوغ گمشده است و برای نجات خود دست به هر عملی میزند، در این داستان قدرت و شهامت دختر خانواده به زیبایی به تصویر کشیده شده است. با ورود دو فرد ناشناس به زندگیشان زندگی آنان تغییر عمیقتری مییابد و پایههای زندگی خواهر و برادر را تنها با خود مظلومنگاریهای خود به سستگی میگرایانند، بولانیو به زیبایی تاثیر دوستان را در مواقع افسردگی و غم به تصویر کشیده است که هر دوست چگونه با شخص و خانواده او برخورد میکند، بولانیو معنای خط مشیهای زندگی را به خواننده میآموزد که هر شخص باید جایگاه خود را حفظ کند. عجیب اینجاست که این داستان از آخرین داستاناای روبرتو بولانیو است!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.