یادداشت یاسین خسروی
1403/7/4
3.5
1
سلام رمان کوتاه فوئنتس، رمانی که در وصف خانمی به نام اینس نوشته شده تا سختیهای علاقه به حرفه و مهاجرت را به تصویر بکشد. داستان رمان از جایی شروع میشود که اینس با استعداد خوانندگی به محفل گروه ارکستری وارد میشود، گروه ارکستری که فاوست را تداعی میکنند، فاوست را مینوازند و طرح میکنند و میآمیزند. در این تلالوی صدای، آرشهای بر ویالون زندگی رهبر ارکستر و اینس دمیده میشود، به طاق تالار تنیده میشود و دوباره در چشمانشان همانند کودکی معصوم اما خودخواه آرام میگیرد... رمان همانند همیشه با قلم پر مهر فوئنتس که از توصیف و وصف بیکران خود، آغاز میگردد؛ با آگاهی کامل از جهان موسیقی، از ملت خودش مکزیک، از قلب اینس و ذهن رهبر ارکستر... با وصف و خاطرات هر یک پیش رفته و پایان مییابد. داستان رمانیاست که سختیهای یک خانم بااستعداد اما غربتزده را به تصویر میکشد، مسئلهای که شاید خیلی وقتها از زندگی سخت انسانها مورد غفلت قرار میگیرد؛ غم غربت، امید استعداد، درد عشق سه تاری هستند که بر صفحه چوبین زندگی اینس سوار اند و نواخته میشوند. برای درک کمی از زندگی با تشبیههای زیبای فوئنتس از جهان موسیقی، اسطورههای یونانی و حسرتهای خود فوئنتس، خوانش کتاب همراهی بینظیری خواهد داشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.