یادداشت‌های نازنین‌زهرا زهره‌وند (10)

آبنبات لیمویی
          تو اتوبوس نشسته بودم. سرم رو از سمت راست به شیشه‌ی اتوبوس تکیه داده بودم و غرق در کتاب خوندن بودم. لبخندی رو لب هام بود و این لبخند بعضی موقع‌ها بیشتر جون می‌گرفت چون داشتم تلاش میکردم جلوی خنده‌م رو بگیرم. اتوبوس چند دقیقه تو ترافیک یک جا وایساده بود که یکهو یه نگاه سنگین رو حس کردم و متوجه شدم راننده‌ی ماشینی که ماشینش تو ترافیک کنار اتوبوس پایین پنجره‌ای که من نشستم بود، از پایین زل زده و داره منو نگاه میکنه.
همون موقع بود که لبخند ناشی از خنده از بین رفت و منم برگشتم از بالا اون راننده رو نگاه کردم و به هم زل زدیم. همون موقع راننده از پایین با دقت جلد کتاب رو نگاه کرد و سعی میکرد اسم کتاب رو بخونه، باز منو نگاه کرد و نگاهشو دزدید و همون جور که تو ترافیک مونده بودیم، گوشیش رو برداشت و وارد گوگل شد. من هنوز داشتم از بالا نگاهش میکردم که ببینم میخواد چیکار کنه. اول تو گوگل سرچ کرد "آبنبات لیمویی" و نتایجی که براش اومد جوابی که میخواست نبود چون گوگل براش آبنبات هایی که مزه‌ی لیمویی دارن اورد. سریع سرچش رو تغییر داد به "کتاب آبنبات لیمویی" و این سری نتیجه براش خوشایند بود. وارد اولین سایت شد و شروع کرد به خوندن درمورد کتاب. ترافیک روون شد و اتوبوس از اون راننده جلو زد و من دیگه نفهمیدم آیا اون آقا هم مثل من از کتاب خوشش اومد؟ و آیا فهمید چرا با لبخند داشتم کتاب رو میخوندم؟

شبیه این اتفاق تو طول مدتی که این کتاب رو میخوندم تقریبا روزانه می‌افتاد. زمان هایی که تو مترو کاملا غرق در کتاب بودم و یکهو لبخند عمیقی میزدم و این حرکت نگاه‌های دیگران رو به سمت من جلب می‌کرد و میتونستم تو نگاهاشون بخونم که میگن «دختره دیوانه‌س؟» یا مثلا « چه الکی دلش خوشه!»

و مطمئنم این شرایط رو فقط و فقط با مجموعه آبنبات‌ها میشه تجربه کرد نه چیز دیگه‌ای.
خیلی ناراحتم که این مجموعه تموم شد چون احتمالا ادامه‌ای نخواهد داشت.
ولی خیلی خوشحالم که جلدهای قبلیش رو از خیلی قبل خوندم. در چاپ امسال همه‌ی کتاب‌ها که جلد آخر یعنی آبنبات لیمویی هم بهش اضافه شد طرح جلدشون تغییر کرد و بنظرم با این کار گند زدن!
خوشحالم که فقط یدونه از کتاب‌های این مجموعه رو با این جلد جدیدِ زشت دارم.

ترتیب درست این مجموعه ۵ جلدی:
آبنبات هل‌دار
آبنبات پسته‌ای
آبنبات دارچینی
آبنبات نارگیلی
آبنبات لیمویی
        

10

نشان حسن
          من حسینی شده‌ی دست امام حسنم! شاید همین یه جمله بهترین توصیف برای این کتاب باشه.
نشان حُسن، که البته تا قبل خوندنش همیشه اسمش رو به اشتباه نشان حَسن میخوندم و فکر میکردم این کتاب درمورد خود امام حسن مجتبی‌ع باشه.
خوشحالم که روزیم بود و ماه صفر رو با این کتاب تموم کردم. تا به حال اصلا از این زاویه به ماجرای کربلا نگاه نکرده بودم.
نشان‌حُسن شما رو با خودش همراه میکنه و می‌بره به داخل خانواده‌ی امام حسن مجتبی‌ع و با این خانواده‌‌ی غریب از مدینه همراه میشید تا به دشت نینوا برسید...
دیدگاه کتاب خیلی خاص و تک بود، داستان راوی‌های مختلف داره و ولایت پذیری رو از زبان افراد مختلف خانواده‌ی امام حسن‌ع روایت میکنه، که در نبود پدرشون تا پای جان گوش به فرمان ولی زمانشون یعنی عموی خودشون، امام حسین‌ع باقی موندند.
قلم نویسنده عالی بود و با ظرافت خاصی وقایع و شخصیت هارو توصیف کردند و حتی صلح امام حسن‌ع رو در بسطر عاشورایی توضیح دادن که فوق العاده بود.
من به شخصه جز قاسم ابن الحسن، از پسران و دختران  امام و مادرانشون چیزی نشنیده بودم. اما این کتاب به خوبی کمکم کرد که با شخصیت‌ها و مظلومیت این خانواده‌ی غریب آشنا بشم.
        

6

داستان بریده بریده: داستانی پژوهشی از حادثه کربلا

1

نیم دانگ پیونگ یانگ

5