یادداشتهای محمد سعید میرابیان (87) محمد سعید میرابیان 1404/2/28 دلبستگی کتابی احمد اخوت 3.8 4 مجموعهای از جستارهای خواندنی و جالب درباب کتاب و کتابخوانی. معمولا درمورد موضوعات مربوط به کتاب کمتر فکر میکنیم، چه برسد که بنویسیم. مثل اندازه کتب، تقدیمیههای اول کتاب، آینده کتابخانههامان، خلاصهبرداری از کتاب و.... وقتی به این موضوعات بنگریم، خواهیم دید چه تاثیرات عمیق فرهنگی و روانشناختی درش نهفته است و دانستنش تا چه حد موثر در سیر مطالعه. علی ایحال مطالعه کتاب را پیشنهاد میکنم. 0 8 محمد سعید میرابیان 1404/2/12 ترکه مرد دشیل همت 4.5 2 در دنیای ترکهمرد همه چیز بهظاهر ساده است: آدمربایی، خیانت، تهدید، قتل. اما پیچیدگی جاییست که اخلاق و بیاخلاقی، عدالت و بیعدالتی، مثل دود در هم میپیچند و نمیگذاری بدانی چهکسی برحق است، یا اصلاً حقی مانده یا نه. زبانِ همت تیز، صیقلی، بیرحم است. دیالوگها کوتاه، توصیفها مینیمال اما دقیقاند، مثل برشی از نور چراغ اتومبیلی در مه. همین سبکِ بیزیادهگویی است که ترکهمرد را پرکشش میکند؛ واژهها به جانت میچسبند و رهایت نمیکنند. گویی لابهلای صفحات، بوی باروت و عرق و خیانت پیچیده است. 1 11 محمد سعید میرابیان 1404/2/9 تشریفات سیس نوته بوم 3.8 1 در دل شهر مهگرفتهی آمستردام، جایی میان تقویمها و تابلوهای قدیمی، سیس نوتبام با ظرافتی هلندی، آیینِ تلخِ زندگی و مرگ را به تشریفاتی بیصدا بدل میکند. "تشریفات"، نه روایتِ حادثه است، نه نمایشِ قهرمانی؛ بلکه سوگنامهایست برای معنا و نظمی که روزی در جهان بود و دیگر نیست، برای انضباطی که در میان بیقراریمان گم شده است. راوی کتاب، چون کاهنی بدون خدا، میانِ آیینهای بیباور، پیالههای خالی، و واژههای بیصدا، به دنبال بازماندهای از تقدس میگردد. با هر قدم، انگار مراسمی برگزار میشود: نوشیدن قهوه، باز کردن نامهای قدیمی، یا تماشای چیدمان بینقص یک اتاق، بدل میشود به شعری از زوال، به دعایی برای انسان مدرن. "تشریفات" درباره آن لحظههاییست که زندگی چیزی نمیگوید، اما همهچیز را نشان میدهد؛ درباره نظمهای بیفایده، عشقهای بیفرجام، و دلی که در سکوت میتپد، نه برای زیستن، بلکه برای فهمیدن. نوتبام مینویسد تا آیینِ گمشدهی انسان بودن را به یاد ما بیاورد؛ آیینی که نه در نیایش و نه در عصیان، بلکه در تکرارهای روزمره، در ریتم کندِ زندگی، و در شکستِ نهایی معنا خود را پنهان کرده است. شاید هیچکس چون نوتبام، مرگ را چنین دقیق و بیرحمانه نزیسته است؛ و شاید ما، خوانندگانِ تشریفات، باید بار دیگر مرگ را بخوانیم، تا زندگی را، با همان دقتِ آیینیاش، دوباره یاد بگیریم. 0 7 محمد سعید میرابیان 1404/2/1 بی احساس: داستان کوتاه مینو مشیری 3.1 4 مبتدی، کسالتبار، بیاحساس و بهاصطلاح عاشقانه... 0 3 محمد سعید میرابیان 1404/1/24 به کی سلام کنم سیمین دانشور 3.5 1 «به کی سلام کنم» مجموعهای از داستانهای کوتاه سیمین دانشور است که با نگاهی تیزبین و انسانی به زندگی زنان، تنهایی، فقر، و رنجهای اجتماعی میپردازد. دانشور با زبانی ساده اما تأثیرگذار، در دل روایتهای روزمره، واقعیتهای تلخ جامعه را عریان میکند. این کتاب، آیینهای است از دردهای خاموش، صدای زنانی که دیده نمیشوند و پرسشی بیپاسخ: در جهانی که بیعدالتی در آن موج میزند، به چه کسی میتوان امید بست؟ به کی میشود سلام کرد؟ مجموعهای صمیمی، تراژیک و تفکربرانگیز از بانوی ادبیات ایران. 2 20 محمد سعید میرابیان 1404/1/23 نوشتن برای صحنه لیروی کلارک 4.5 1 وه چه کتابی! پیشتر داستانِ رابرت مککی رو خونده بودم و حالا این کتاب، همونقدر بنیادین، ساده، راهگشا و در یک کلام basicعه. کتاب برخلاف زیرعنوانش[: راهنمای عملی نمایشنامهنویسی]، کتابی جامع برای صفرتاصد کارهای پشتصحنهی یک نمایش است. مطالعهی چنین کتابی کمکی شایان برای نمایشنامهنویس شدن است... لذت بردیم... 0 8 محمد سعید میرابیان 1404/1/18 دیالوگ رابرت مک کی 4.5 2 بخش زیادی از کتاب بسطدادهی مطالبی بود که در کتاب"داستان(نشر هرمس: ۱۴۰۰) دربارهشان بحث شده بود. اما در کل اگر همراه چندین نمایشنامه بخونید و مدام و مداوم تمرین کنید، یکی از بهترین کتابها برای نویسندگی خواهد بود... 0 3 محمد سعید میرابیان 1404/1/17 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 125 یادداشتی بر کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم اثر نادر ابراهیمی "بار دیگر شهری که دوست میداشتم" شاعرانهترین کتابیست که خواندهام؛ نه فقط بهخاطر زبانِ لطیف و موجدارش، بلکه بهخاطر طرز نگاه خاصی که به عشق، شهر، غربت و خاطره دارد. نادر ابراهیمی در این کتاب، مرز بین نثر و شعر را کمرنگ میکند. کلمات، فقط حامل معنا نیستند، خودِ زیستناند؛ خاطرهاند، حساند، آهاند. داستانِ مردیست که به شهری که زمانی همهچیزش بوده بازمیگردد، شهری که زنِ محبوبش را در آنجا از دست داده، شهری که حالا فقط خاطرههایش در کوچهپسکوچههایش ماندهاند. اما این قصه، بهظاهر ساده، با زبانی روایت میشود که روح آدم را میتراشد. در دل جملاتش سکوت هست، فاصله هست، دلتنگی هست. جملهها شبیه نسیماند: میآیند، میگذرند، ولی اثری از خود به جا میگذارند. من این کتاب را بیشتر احساس کردم تا خواندم؛ بیشتر شنیدم تا دیدم. انگار نادر ابراهیمی بلد بود چطور عشق را بهزبان درآورد بیآنکه آن را توضیح دهد. اگر قرار بود فقط یک کتاب باشد که بشود در آن هم عاشق شد، هم تنها، هم شاعر، هم بیپناه، برای من همین بود: بار دیگر شهری که دوست میداشتم. 1 28 محمد سعید میرابیان 1404/1/13 دیباچه ای بر فلسفه ی سیاسی سده های میانه جان کیلکالن 4.0 1 مدخل خوبی برای ورود به بحثه... 0 8 محمد سعید میرابیان 1404/1/9 تاریخ جهانی بدنامی خورخه لوئیس بورخس 4.0 1 اگر بخواهم از نظر ترجمه، ترتیب ببندم: ۱. نشر مد ۲. نشر پارسه و در مقام هزارم نشر نیماژ 5 5 محمد سعید میرابیان 1403/12/20 اتللو ویلیام شکسپیر 4.1 30 اتللو یکی از تراژدیهای سیاسی شکسپیر است که پیچیدگی قدرت، زبان و ایدئولوژی را آشکار میکند. این نمایشنامه، در سطحی ساده، داستان خیانت، سوءظن و جنون است، اما در لایهای عمیقتر، به سازوکارهای سلطه و مشروعیت میپردازد. اتللو، یک فرمانده موفق، در آغاز نمایش جایگاهی تثبیتشده دارد، اما همان نظامی که او را پذیرفته، با اولین تزلزل، علیه او عمل میکند. شکسپیر نشان میدهد که قدرت نهتنها در خشونت مستقیم، بلکه در کنترل روایت نهفته است. یاگو، برخلاف اتللو که مشروعیتش بر اساس عملکرد نظامیاش است، از طریق تحریف واقعیت، سلطهای پنهان اعمال میکند. در پردهی سوم، شکاکیت اتللو، نقطهی اوج بحران است: او دیگر جنگجویی باصلابت نیست، بلکه فردی است که زبان دشمنانش را درونی کرده و از آن علیه خود استفاده میکند. در این لحظه، شکسپیر نشان میدهد که چگونه فردی که روایت مسلط را نمیسازد، در نهایت قربانی آن خواهد شد. پایان نمایش، بازگشت به نظم پیشین است؛ اما این بازگشت، نه نشانهی ثبات، بلکه تأییدی بر چرخهی حذف "دیگری" در قدرت است. قتل دزدمونا، اوج تراژدی نیست، بلکه لحظهای است که اتللو، به دست خود، به همان تصویری تبدیل میشود که جامعهی ونیزی همیشه از او داشته است: یک بیگانهی خطرناک. او که روزی فرماندهای محترم بود، حالا به دشمن نظم بدل شده و مرگ او، بهمثابهی بازسازی مشروعیت نظامی است که از ابتدا او را به رسمیت نمیشناخت. شکسپیر در اتللو نشان میدهد که سیاست، چیزی فراتر از نزاع بر سر قدرت ظاهری است؛ سیاست در زبان، در روایت و در بازتولید سلطه ریشه دارد. اتللو، قربانی شمشیر نیست، بلکه قربانی داستانی است که دیگران دربارهی او ساختهاند و در نهایت، خودش آن را پذیرفته است. 1 59 محمد سعید میرابیان 1403/12/11 پروتکل های دانشوران صهیون: متن کامل تطبیق شده با اصل، در سال ۱۸۹۲ در شهر بال توسط کنگره صهیونیست تایید شده است ژرژ لامبلن 2.6 2 کتابی بسیار مهم درباره خاستگاههای نظری و سیاسی در صهیونیسم اما با ترجمهای بسیار بد.. من درک میکنم که ترجمهی بد روی فهم کتاب تاثیر منفی داره اما گاهی تنها انتخابه. این متن یک سند بسیار مهم در تاریخ صهیونیسم بوده و دو راه بیشتر وجود نداشته: یا این ترجمه یا متن عبری چون ترجمهای از انگلیسی هم در دسترس نیست برای این کتاب. این سند تاریخی بیش از هرچیزی شما رو نسبت به صهیونیسم شوکه خواهد کرد... 0 4 محمد سعید میرابیان 1403/12/11 خیال است دیگر گلاره عباسی 3.4 6 «خیال است دیگر» به تنهایی انسان زمانهی امروز پرداخته. روایت زنی که باتوجه به شرایط و گذشتهای که سپری کرده، تنهاست و از تنهایی خود رنج میبرد. زنی که علیرغم نتایج آزمایشهایش که همه چیز را نرمال نشان میدهد؛ معتقد است که هفتهی آخر زندگیاش را میگذراند! عباسی در این داستان به خوبی به درونگویی این شخصیت پرداخته و او را کامل و با جزئیات به خواننده معرفی میکند. قلم او با دایرهلغات بالا، خلاقیت و عریانی خاص خودش؛ داستان را مانند یک تصویر به بیننده نشان میدهد. «خیال است دیگر» نوولای جالبیست که میتوان در یک نشست آن را خواند و با شخصیت جالب آن همراه شد. داستانی که با دست گذاشتن روی موضوع تنهایی انسان معاصر، ما را به فکر فرومیبرد. 0 11 محمد سعید میرابیان 1403/12/11 شکسپیر و شرکا سیلویا بیچ 4.1 6 خواندن خاطره فینفسه هیجان و جذابیت زیادی دارد، چرا که تجربهی زیستهی دیگری را زیستن است؛ حال فکر کنید با خاطرات مشهورترین کتابفروش جهان مواجه میشوید، هیجانی دوچندان در انتظار شماست. سیلویا بیچ، ناشرِ تککتابیِ عجیبی که زندگیش را در راستای کارش برنامهریزی میکند و زندگیش را براساس شکسپیر و شرکا مینویسد، گویی کتابفروشی نه یک شغل بلکه دورهای از زندگی اوست که به بزرگسالیاش پیوند خورده است. از سوی دیگر نوع آشنایی او با دیگر هنرمندان هم این ایده را تایید میکند.... تجربهی سیلویا بیچ برای هرآنکس که کتاب میخواند و در سر رویای کتابفروشی را میپروراند یک آرزو است. یک آرزوی شیرین... 0 35 محمد سعید میرابیان 1403/12/10 انسان در مقابل دولت هربرت اسپنسر 2.3 2 اصلا دوست ندارم درباره نظرات تکخطی، مبهم و ابتدایی اسپنسر دربارهی دولت صحبت کنم... 0 8 محمد سعید میرابیان 1403/12/7 تنگنا لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.1 14 بازهم از خواندن آندرییفِ عزیز شگفتزده شدم. چگونه میشود از کینهی دیگری به دیگری حمله برد؟ آیا درستتر آن است که برای ناخشنودشدن کسی عزیزش را از او بگیریم؟ یا درستتر آن است که در خودخوریِ انسانیِمان غرقه شویم؟ انتقام... بخشش...بخشش و بازهم انتقام؛ آه مانع(سوال) همینجاست: انتقام چه تاثیری بر شخص انتقامگیرنده خواهد داشت؟ آندرییف در این نوولای کوتاه، روان و بیدردسر روند دیوانهشدن پزشکی را تعریف میکند که برای انتقام از دیگری کسی را به قتل میرساند و برای فرار از چنگال قانون هم خودش را به "جنون آنی" میزند و ما مخاطب یادداشتهای این پزشکِ منتقم در تیمارستانیم... 0 43 محمد سعید میرابیان 1403/12/5 منطقه گرگ و میش نونا فرناندز 3.7 2 مرز خوبی و بدی کجاست؟ آیا دستورِ قتل داشتن انجام قتل را به کاری خوب تبدیل میکند؟ یا قتل همیشه بد خواهد بود؟ "منطقهی گرگ و میش" با روایتی غیرخطی و چندلایه اسنادی از دیکتاتوری پینوشه در شیلی را روایت میکند. شخصیت کلیدی رمان، مردی است که در گذشته شکنجهگر بوده و اکنون تصمیم گرفته داستانش را بازگو کند. نویسنده از لابلای حرفهای شکنجهگر تاریخ هولناکی را روایت میکند و مخاطب را مجبور میکند تا در هرصفحه از خود بپرسد: "آیا اخلاق مطلق است؟" نویسنده پیچیدگی ظریفی دارد باید انتخاب کنی و بفهمی کی خیالش است و کی واقعیتِ بستر داستان، دائما در دنیای برداشتهای نویسنده گم میشوی و پیدا نخواهی بود. اینکه اشباحِ مردگان شکنجهشده که با راوی صحبت میکنند حرفهایی مستند میزنند و باید باورشان کرد یا خیالِ خشمگین راوی است؟ من این داستانها را نمیفهمم؛ مرز باریک خیال و واقعیتشان را درک نمیکنم و دائما در لحظات خشک میشوم که این مانعی برای لذتِ صِرفِ ادبیات است... 0 10 محمد سعید میرابیان 1403/11/30 یادداشت های اینجانب لئونید نیکلایویچ آندری یف 3.9 14 آدم مدرن با آن میلِ غریبِ گوشهگزینیاش به محیط اطرافش خو میگیرد و در چشم بهم زدنی عاشقش میشود. یادداشتهای اینجانب هم داستان زندانیای است که عاشق زندانش شد؛ پیرمرد شصتسالهای که مدام حرف میزند و سرتان را میخورد اما نمیتوانید بهاو گوش ندهید. انگار بندی نامرئی انداخته و شما را در سلول خودش زندانی کرده است تا برایتان حرف بزند و بگوید و بگوید و بگوید. ذهن بیمار آندرییف اینجا هم نوعی بدبختیِ واقعی و ملموس خلق میکند که جهانِ مخاطب را در بر میگیرد و میپوید و روحِ مخاطب را چنگ میزند: یک لذت مدام... 0 46 محمد سعید میرابیان 1403/11/29 1979 کریستیان کراخت 2.9 2 کتاب، سوای از شروع قدرتمندی که داشت، راویِ زندگیِ کسالتبار و منفعل دکوراتوری سوییسی است که هویتی جز وجود دوستش، کریستوفر، برای خودش برنگزیده بود. زندگی زنی باری_به_هر_جهت که یک گفتگو جهت زندگیاش را تغییر میدهد. بستر انقلاب ایران گولتان نزند، توصیفات و بسترسازی به چند تانک و چند عکس از شاه محدود میشود. با توجه به سابقهای که از نشر نو و محمد همتی(مترجم) سراغ دارم فکر میکنم کتاب و داستان درگیر تیغ برندهی سانسور و تقطیع شده وگرنه چنین داستانِ روزمره و کسالتباری از چنین نشر و چنین مترجمی بعید بود. 1 20 محمد سعید میرابیان 1403/11/26 جنایت کنت نوویل آملی نوتومب 2.9 8 چه ایدهی درخشان و پرداخت و بسترسازی خوبی(فرزندکشی) رو حیف و میل کرد و از بین برد... 0 3