بریدههای کتاب معصومه توکلی معصومه توکلی 1404/1/9 چلنجر دیپ: عمیق ترین نقطه دنیا نیل شوسترمن 4.5 19 صفحۀ 252 0 15 معصومه توکلی 1404/1/6 چلنجر دیپ: عمیق ترین نقطه دنیا نیل شوسترمن 4.5 19 صفحۀ 173 3 24 معصومه توکلی 1404/1/1 قرون کودکی: تاریخ اجتماعی زندگی خانوادگی فیلیپ اریه 0.0 صفحۀ 41 در آن زمان [اواخر قرن چهارده میلادی] هیچکس به نگه داشتن پرترهی کودکان نمیاندیشید. چه کودکی که زنده میماند و رشد میکرد و مردی جوان میشد و چه کودکی که در دوران نوزادی میمُرد. در مورد اول، کودکی تنها مرحلهای بیاهمیت تلقی میشد که هیچ ضرورتی برای ثبت آن وجود نداشت و در مورد کودک مُرده، اینگونه انگاشته میشد که چیز کوچکی که آنقدر زود از زندگی رفته ارزش یادآوری ندارد؛ کودکان بسیاری بودند که بقای آنها با مشکل مواجه بود. تا مدتهای مدیدی رویهی متداول این بود که شخص چندین کودک به دنیا میآورد تا بتواند تعداد کمی از آنها را نگه دارد. در قرن هفده، در «وراجیهای زن زائو»، همسایهای در کنار مادر پنج «کوچولوی لوس و بازیگوش» که به تازگی کودکی به دنیا آورده ایستاده و نگرانیهای زن را با گفتن این جملات آرام میکند: «پیش از آن که آنقدر بزرگ شوند که بخواهند تو را اذیت کنند، نیمی از آنها را از دست خواهی داد، یا شاید هم همه را». یک دلداری عجیب و غریب! در آن زمان مردم به خود اجازه نمیدادند به چیزی که از بین رفتنی انگاشته میشد دل ببندند. از همین روست که برخی از این اظهارات ما را با درک و احساس متفاوتی که امروز داریم، غافلگیر و هراسان میکند. 6 11 معصومه توکلی 1403/12/13 خون بر برف یو نسبو 3.6 21 صفحۀ 23 7 63 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 46 میاندیشید: و چشم موهبت اشک را دارد.اشک شادی، اشک شوق، اشک غم، و هستی اشک «حیرانی عارفانه» را هم افزود. بله، اشک، عصاره و تبلور همهٔ تلخیها، همهٔ شادمانیها، همهٔ سردرگمیهای روح آدمی بود. اما اشک، شور بود، چرا که شوربختی آدمیان بیش از بختیاری آنها بود. سالیان دراز بود که سلسلهٔ اشکانیان منقرض شده بود، اما سلسلهٔ اشکهای آدمی انقراض نمییافت. 1 11 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 45 سیمین یادش داده بود که هر مدلی برای نقاشی برمیگزیند بیش از همهٔ اجزای بدن، به چشمهایش توجه کند. سیمین گفته بود از نگاه به راز روح مدل پی میبری. از قول هگل گفته بود «چشم کالبد است و نگاه روحی که در آن دمیده شده» مثل جواهر در دل سنگ است. جواهر، روح سنگ است، اما یافتنش دشوار است. میبایستی از ورای سنگ یعنی از تکاثف جسم به مکنونِ جواهر دست بیایی. و گفته بود: چشم از همهٔ حواس برتر است و موهبت نگاه و نظر و نظاره و چشمک و تماشا و نگریستن و خیره شدن و چشم دوختن و دیدن از کلام، از لبخند،از لمس، از چشیدن، از بوییدن یعنی از همهٔ دریچههایی که ما را به این جهان پیوند میدهند، برتر و اسرارآمیزتر است. 6 19 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 36 اولین بار بود که چنین اصطلاحی را میشنید.اولین باری بود که کسی حالات او را بررسی کرده بود و نامی بر آن حالات گذاشته بود. اندیشید: نامگذاری مهم است. وقتی نامی بر چیزی یا بر حالتی گذاشتی، یک قسمت از مسأله حل شده است. 0 10 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 26 مادربزرگ تو آمد. لباسش را عوض کرده بود و چادر نماز عیدش به سرش بود. صورتش را پاک شسته بود و قیافهاش با آن موهای سفید، روحانی مینمود. مثل کسی که همین الان نمازش را سلام گفته باشد. 1 12 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 12 آدم خودش نمیفهمد اما رنگها، منظرهها، لمسها، بوها، مزهها به شرطی که حواس را بنوازند، دلهره را میرانند. بر خلاف، تاریکی، هیاهو، زشتی، خشونت، عفونت، رنگهای چرک، حواس را میآزارند و پس از مدتی اعصاب را داغان میکنند. 2 10 معصومه توکلی 1403/10/17 واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 کریستوفرپل کرتیس 3.8 5 صفحۀ 168 1 27 معصومه توکلی 1403/10/16 واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 کریستوفرپل کرتیس 3.8 5 صفحۀ 148 1 12 معصومه توکلی 1403/10/6 واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 کریستوفرپل کرتیس 3.8 5 صفحۀ 120 7 112 معصومه توکلی 1403/9/27 واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 کریستوفرپل کرتیس 3.8 5 صفحۀ 32 5 14 معصومه توکلی 1403/8/27 آهنگی برای چهارشنبه ها فرهاد حسن زاده 4.2 5 صفحۀ 93 0 28 معصومه توکلی 1403/8/15 توران تور عباس جهانگیریان 3.5 13 صفحۀ 33 مادر برایش چای آورده، اما هرچه نازش را میکشد در را باز نمیکند. بابا خودش وقتی سرحال باشد میخواند: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است زندگی خوبه با چای؛ چایی بدون سیگار» تعجب میکنم که حاضر شده از خیر چای بگذرد! 3 18 معصومه توکلی 1403/6/22 هابیت؛ "یا آنجا و بازگشت دوباره" جی. آر. آر. تالکین 4.3 51 صفحۀ 27 بال روئرر بود که به صفوف گابلینهای کوه گرام در نبرد دشتهای سبز حمله برد و سر شاه آنها گُلفیمبال را با ضربهٔ یک گرز چوبی کاملاً از تن جدا کرد. این سر صدمتری توی هوا پرواز کرد و داخل یک لانهٔ خرگوش افتاد، و به این ترتیب پیروزی در نبرد به دست آمد و درست همزمان با آن بازی گلف اختراع شد. 9 26 معصومه توکلی 1403/6/17 فرشته آیینه پوش فریبا کلهر 4.4 6 صفحۀ 50 عمه مرمر گفت: «حتم دارم که هرگز کسی را آنقدر دوست نداشتهای که با دلت با دل او حرف بزنی. من و خانمگل چنین دوستانی هستیم. دلهای ما با هم حرف میزنند و حالا دل او به من میگوید که برایش اتفاقی افتاده است.» 0 40 معصومه توکلی 1403/5/27 ده پرسش از دیدگاه جامعه شناسی جوئل شارون 3.9 9 صفحۀ 137 فرهنگ شامل حقایقی است که ما آنها را مسلم فرض میکنیم، مجموعهای از فرضها که ما معمولاً بدون پرسش جدی آنها را میپذیریم. 0 29 معصومه توکلی 1403/5/26 مادرم زاغچه فرزانه رحمانی 3.4 5 صفحۀ 160 نمیدانم در این لحظه باید چهکار کنم. قبلاً فکر میکردم که میشود روی لحظهها اسم گذاشت. مثلاً میشود گفت لحظهی مرگ، لحظهی جدایی،لحظهی شگفتی و ... اما حالا مطمئنم که نمیشود. لحظهها قبل و بعد دارند اما مرز ندارند و در آن لحظه نمیدانستم چه بکنم یا چه بگویم. فقط احساس میکردم جوانههای تمام درختان روی کرهی زمین توی دلم باز شدهاند. 0 16 معصومه توکلی 1403/5/14 تاریخ کتابخوانی آلبرتو منگوئل 4.4 3 صفحۀ 24 بندیکت قدیس در زمانهای که کتابها نسبتاً نادر و گرانقیمت بودند، به راهبان خود دستور داده بود «اگر مقدور است کتابهایی را که میخوانند در دست چپ بگیرند و آن را در پارچهٔ آستین ردای خود بپیچند و روی زانوهای خود بگذارند؛ دست راست نیز باید خالی باشد تا با آن بتوان کتاب را محکم در دست گرفت و به راحتی ورق زد.» 1 16
بریدههای کتاب معصومه توکلی معصومه توکلی 1404/1/9 چلنجر دیپ: عمیق ترین نقطه دنیا نیل شوسترمن 4.5 19 صفحۀ 252 0 15 معصومه توکلی 1404/1/6 چلنجر دیپ: عمیق ترین نقطه دنیا نیل شوسترمن 4.5 19 صفحۀ 173 3 24 معصومه توکلی 1404/1/1 قرون کودکی: تاریخ اجتماعی زندگی خانوادگی فیلیپ اریه 0.0 صفحۀ 41 در آن زمان [اواخر قرن چهارده میلادی] هیچکس به نگه داشتن پرترهی کودکان نمیاندیشید. چه کودکی که زنده میماند و رشد میکرد و مردی جوان میشد و چه کودکی که در دوران نوزادی میمُرد. در مورد اول، کودکی تنها مرحلهای بیاهمیت تلقی میشد که هیچ ضرورتی برای ثبت آن وجود نداشت و در مورد کودک مُرده، اینگونه انگاشته میشد که چیز کوچکی که آنقدر زود از زندگی رفته ارزش یادآوری ندارد؛ کودکان بسیاری بودند که بقای آنها با مشکل مواجه بود. تا مدتهای مدیدی رویهی متداول این بود که شخص چندین کودک به دنیا میآورد تا بتواند تعداد کمی از آنها را نگه دارد. در قرن هفده، در «وراجیهای زن زائو»، همسایهای در کنار مادر پنج «کوچولوی لوس و بازیگوش» که به تازگی کودکی به دنیا آورده ایستاده و نگرانیهای زن را با گفتن این جملات آرام میکند: «پیش از آن که آنقدر بزرگ شوند که بخواهند تو را اذیت کنند، نیمی از آنها را از دست خواهی داد، یا شاید هم همه را». یک دلداری عجیب و غریب! در آن زمان مردم به خود اجازه نمیدادند به چیزی که از بین رفتنی انگاشته میشد دل ببندند. از همین روست که برخی از این اظهارات ما را با درک و احساس متفاوتی که امروز داریم، غافلگیر و هراسان میکند. 6 11 معصومه توکلی 1403/12/13 خون بر برف یو نسبو 3.6 21 صفحۀ 23 7 63 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 46 میاندیشید: و چشم موهبت اشک را دارد.اشک شادی، اشک شوق، اشک غم، و هستی اشک «حیرانی عارفانه» را هم افزود. بله، اشک، عصاره و تبلور همهٔ تلخیها، همهٔ شادمانیها، همهٔ سردرگمیهای روح آدمی بود. اما اشک، شور بود، چرا که شوربختی آدمیان بیش از بختیاری آنها بود. سالیان دراز بود که سلسلهٔ اشکانیان منقرض شده بود، اما سلسلهٔ اشکهای آدمی انقراض نمییافت. 1 11 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 45 سیمین یادش داده بود که هر مدلی برای نقاشی برمیگزیند بیش از همهٔ اجزای بدن، به چشمهایش توجه کند. سیمین گفته بود از نگاه به راز روح مدل پی میبری. از قول هگل گفته بود «چشم کالبد است و نگاه روحی که در آن دمیده شده» مثل جواهر در دل سنگ است. جواهر، روح سنگ است، اما یافتنش دشوار است. میبایستی از ورای سنگ یعنی از تکاثف جسم به مکنونِ جواهر دست بیایی. و گفته بود: چشم از همهٔ حواس برتر است و موهبت نگاه و نظر و نظاره و چشمک و تماشا و نگریستن و خیره شدن و چشم دوختن و دیدن از کلام، از لبخند،از لمس، از چشیدن، از بوییدن یعنی از همهٔ دریچههایی که ما را به این جهان پیوند میدهند، برتر و اسرارآمیزتر است. 6 19 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 36 اولین بار بود که چنین اصطلاحی را میشنید.اولین باری بود که کسی حالات او را بررسی کرده بود و نامی بر آن حالات گذاشته بود. اندیشید: نامگذاری مهم است. وقتی نامی بر چیزی یا بر حالتی گذاشتی، یک قسمت از مسأله حل شده است. 0 10 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 26 مادربزرگ تو آمد. لباسش را عوض کرده بود و چادر نماز عیدش به سرش بود. صورتش را پاک شسته بود و قیافهاش با آن موهای سفید، روحانی مینمود. مثل کسی که همین الان نمازش را سلام گفته باشد. 1 12 معصومه توکلی 1403/11/11 جزیره سرگردانی سیمین دانشور 3.9 18 صفحۀ 12 آدم خودش نمیفهمد اما رنگها، منظرهها، لمسها، بوها، مزهها به شرطی که حواس را بنوازند، دلهره را میرانند. بر خلاف، تاریکی، هیاهو، زشتی، خشونت، عفونت، رنگهای چرک، حواس را میآزارند و پس از مدتی اعصاب را داغان میکنند. 2 10 معصومه توکلی 1403/10/17 واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 کریستوفرپل کرتیس 3.8 5 صفحۀ 168 1 27 معصومه توکلی 1403/10/16 واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 کریستوفرپل کرتیس 3.8 5 صفحۀ 148 1 12 معصومه توکلی 1403/10/6 واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 کریستوفرپل کرتیس 3.8 5 صفحۀ 120 7 112 معصومه توکلی 1403/9/27 واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963 کریستوفرپل کرتیس 3.8 5 صفحۀ 32 5 14 معصومه توکلی 1403/8/27 آهنگی برای چهارشنبه ها فرهاد حسن زاده 4.2 5 صفحۀ 93 0 28 معصومه توکلی 1403/8/15 توران تور عباس جهانگیریان 3.5 13 صفحۀ 33 مادر برایش چای آورده، اما هرچه نازش را میکشد در را باز نمیکند. بابا خودش وقتی سرحال باشد میخواند: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است زندگی خوبه با چای؛ چایی بدون سیگار» تعجب میکنم که حاضر شده از خیر چای بگذرد! 3 18 معصومه توکلی 1403/6/22 هابیت؛ "یا آنجا و بازگشت دوباره" جی. آر. آر. تالکین 4.3 51 صفحۀ 27 بال روئرر بود که به صفوف گابلینهای کوه گرام در نبرد دشتهای سبز حمله برد و سر شاه آنها گُلفیمبال را با ضربهٔ یک گرز چوبی کاملاً از تن جدا کرد. این سر صدمتری توی هوا پرواز کرد و داخل یک لانهٔ خرگوش افتاد، و به این ترتیب پیروزی در نبرد به دست آمد و درست همزمان با آن بازی گلف اختراع شد. 9 26 معصومه توکلی 1403/6/17 فرشته آیینه پوش فریبا کلهر 4.4 6 صفحۀ 50 عمه مرمر گفت: «حتم دارم که هرگز کسی را آنقدر دوست نداشتهای که با دلت با دل او حرف بزنی. من و خانمگل چنین دوستانی هستیم. دلهای ما با هم حرف میزنند و حالا دل او به من میگوید که برایش اتفاقی افتاده است.» 0 40 معصومه توکلی 1403/5/27 ده پرسش از دیدگاه جامعه شناسی جوئل شارون 3.9 9 صفحۀ 137 فرهنگ شامل حقایقی است که ما آنها را مسلم فرض میکنیم، مجموعهای از فرضها که ما معمولاً بدون پرسش جدی آنها را میپذیریم. 0 29 معصومه توکلی 1403/5/26 مادرم زاغچه فرزانه رحمانی 3.4 5 صفحۀ 160 نمیدانم در این لحظه باید چهکار کنم. قبلاً فکر میکردم که میشود روی لحظهها اسم گذاشت. مثلاً میشود گفت لحظهی مرگ، لحظهی جدایی،لحظهی شگفتی و ... اما حالا مطمئنم که نمیشود. لحظهها قبل و بعد دارند اما مرز ندارند و در آن لحظه نمیدانستم چه بکنم یا چه بگویم. فقط احساس میکردم جوانههای تمام درختان روی کرهی زمین توی دلم باز شدهاند. 0 16 معصومه توکلی 1403/5/14 تاریخ کتابخوانی آلبرتو منگوئل 4.4 3 صفحۀ 24 بندیکت قدیس در زمانهای که کتابها نسبتاً نادر و گرانقیمت بودند، به راهبان خود دستور داده بود «اگر مقدور است کتابهایی را که میخوانند در دست چپ بگیرند و آن را در پارچهٔ آستین ردای خود بپیچند و روی زانوهای خود بگذارند؛ دست راست نیز باید خالی باشد تا با آن بتوان کتاب را محکم در دست گرفت و به راحتی ورق زد.» 1 16