بریده‌ای از کتاب جزیره سرگردانی اثر سیمین دانشور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 46

می‌اندیشید: و چشم موهبت اشک را دارد.اشک شادی، اشک شوق، اشک غم، و هستی اشک «حیرانی عارفانه» را هم افزود. بله، اشک، عصاره و تبلور همهٔ تلخی‌ها، همهٔ شادمانی‌ها، همهٔ سردرگمی‌های روح آدمی بود. اما اشک، شور بود، چرا که شوربختی آدمیان بیش از بختیاری آن‌ها بود. سالیان دراز بود که سلسلهٔ اشکانیان منقرض شده بود، اما سلسلهٔ اشک‌های آدمی انقراض نمی‌یافت.

می‌اندیشید: و چشم موهبت اشک را دارد.اشک شادی، اشک شوق، اشک غم، و هستی اشک «حیرانی عارفانه» را هم افزود. بله، اشک، عصاره و تبلور همهٔ تلخی‌ها، همهٔ شادمانی‌ها، همهٔ سردرگمی‌های روح آدمی بود. اما اشک، شور بود، چرا که شوربختی آدمیان بیش از بختیاری آن‌ها بود. سالیان دراز بود که سلسلهٔ اشکانیان منقرض شده بود، اما سلسلهٔ اشک‌های آدمی انقراض نمی‌یافت.

133

11

(0/1000)

نظرات

به به😍

1