بریده‌ای از کتاب جزیره سرگردانی اثر سیمین دانشور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 45

سیمین یادش داده بود که هر مدلی برای نقاشی برمی‌گزیند بیش از همهٔ اجزای بدن، به چشمهایش توجه کند. سیمین گفته بود از نگاه به راز روح مدل پی می‌بری. از قول هگل گفته بود «چشم کالبد است و نگاه روحی که در آن دمیده شده» مثل جواهر در دل سنگ است. جواهر، روح سنگ است، اما یافتنش دشوار است. می‌بایستی از ورای سنگ یعنی از تکاثف جسم به مکنونِ جواهر دست بیایی. و گفته بود: چشم از همهٔ حواس برتر است و موهبت نگاه و نظر و نظاره و چشمک و تماشا و نگریستن و خیره شدن و چشم دوختن و دیدن از کلام، از لبخند،از لمس، از چشیدن، از بوییدن یعنی از همهٔ دریچه‌هایی که ما را به این جهان پیوند می‌دهند، برتر و اسرارآمیزتر است.

سیمین یادش داده بود که هر مدلی برای نقاشی برمی‌گزیند بیش از همهٔ اجزای بدن، به چشمهایش توجه کند. سیمین گفته بود از نگاه به راز روح مدل پی می‌بری. از قول هگل گفته بود «چشم کالبد است و نگاه روحی که در آن دمیده شده» مثل جواهر در دل سنگ است. جواهر، روح سنگ است، اما یافتنش دشوار است. می‌بایستی از ورای سنگ یعنی از تکاثف جسم به مکنونِ جواهر دست بیایی. و گفته بود: چشم از همهٔ حواس برتر است و موهبت نگاه و نظر و نظاره و چشمک و تماشا و نگریستن و خیره شدن و چشم دوختن و دیدن از کلام، از لبخند،از لمس، از چشیدن، از بوییدن یعنی از همهٔ دریچه‌هایی که ما را به این جهان پیوند می‌دهند، برتر و اسرارآمیزتر است.

203

19

(0/1000)

نظرات

امان از چشم ها😭

3

درود و خداقوت 
عمویم چند سال پیش این شعرها را با شور و حال خاصی می خواند:
«الا دلبر (یا دختر، یادم نیست) دو چشمای زاغ داری []
سبد در دست و میل باغ داری [∆]
سبد در دست و میل باغ ما کن []
سرم را بشکن و دردم دوا کن...»

حالا می‌فهمم آن دو چشمِ زاغ، با دل و جانِ خان عمو چه کرده بود! مانا باشید. 💐
4

1

چقدر قشنگ!
ممنون که برایم نوشتید. 

1

درود 
خواهش می‌کنم. البته عمو با همان دختر یا دلبر زاغ‌چشم به پای هم پیر شده‌اند و روزگار می‌گذرانند. 
@masoomehtavakoli 

1

الحمدلله!
مثل افسانه‌ها و قصه‌های پریان تعریفش کردید...
@mosaafer 

1