بریده‌ کتاب‌های حنانه علی پور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 173

هیچ وقت ندیدم کار گلدوزی و سوزن دوزی در دستش باشد. يك روز صبح زود با برادرم از خانه بیرون رفت. سر ظهر چرك و خاك آلود برگشتند. با شگفتی بسیار از شوهرم پرسیدم کجا ممکن است رفته باشند که این همه کثیف شده اند. جواب داد: «غربی ها به این کار می گویند گشت زدن وگردش کردن. با نهایت حیرت گفتم: «یعنی چه؟» -يك راه پیمائی طولانی و سریع به سوى يك نقطه دور دست. امروز آنها به کوه ارغوانی صعود کرده اند. -آخر چرا؟ - به نظر آنها این کار لذت بخش است. _گفتم:« عجیب است! این جا حتى يك دختر دهاتی برایش مشکل است راه به این دوری را برود.» وقتی عقیده ام را به برادرم گفتم پاسخ داد: «زن من در کشور خودش زندگی بسیار آزادی داشته است ولی این جا در پشت این دیوارهای بلند و داخل این باغ كوچك خود را زندانی احساس میکند.» بسیار متعجب شدم چون به گمان من زندگی ما کاملا مدرن و آزاد از قید و بندهای قدیمی بود. دیوار باغ فقط بدان منظور است که زندگی خصوصی ما را حفظ کند. این که درست نیست يك سبزی فروش یا آب نبات فروش ولگرد بتواند درون خانه ما را ببیند.

بریدۀ کتاب

صفحۀ 100

چرا دلها همه خود را با او آشنا می بینند و اصلا او را مرده احساس نمی‌کنند، بلکه زنده می یابند ؟ مسلماً ملاك دوستی او جسم او نیست زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکرده ایم، و باز محبت علی از نوع قهرمان دوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست، هم اشتباه است که بگوئیم محبت علی از راه محبت فضیلت های اخلاقی و انسانی است، و حب علی حب انسانیت است ، درست است علی مظهر انسان کامل بود و درست است که انسان نمونه های عالی انسانیت را دوست میدارد اما اگر علی همه این فضائل انسانی را که داشت میداشت آن حکمت و آن علم آن فداکاری ها و از خودگذشتگی ها، آن تواضع و فروتنی، آن ادب ، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیف پروری آن عدالت، آن آزادگی و آزادی خواهی آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت ، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن ، و به قول مولوی : در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی؟ آن سخا وجود و کرم و ..... اگر علی همه اینها را که داشت می داشت اما رنگ الهی نمی داشت ، مسلماً این قدر که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است نبود .