معرفی کتاب ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد: کمدی در سه قسمت با یک مقدمه و یک موخره اثر ایرج پزشکزاد

ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد: کمدی در سه قسمت با یک مقدمه و یک موخره

ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد: کمدی در سه قسمت با یک مقدمه و یک موخره

3.2
19 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

21

خواهم خواند

7

ناشر
فرید
شابک
0000000109113
تعداد صفحات
177
تاریخ انتشار
1373/7/29

توضیحات

        انسان از آغاز آفرینش همیشه مغلوب و مقهور شیطان بوده است. در این حکایت بدیع، آدمیزاده‌ای به قدرت عشق به زیبائی، در برابر وسوسه شیطان مقاومت می‌کند. عزت و شوکتی را که در مقابل انحراف کوچکی به او عرضه میدارند، پس میزند. مانعش هم عقوبت اخروی یا ترس از مسئولیت دنیوی نیست. نادرستی را نازیبا میداند. معتقد است که اگر به کجراهه شیطان قدم بگذارد، آناً چهره‌اش زشت میشود و دیگر نمیتواند خود را در آینه نگاه کند. نه تنها از دام گسترده می‌رهد، که تحت تاثیر او، شیطان بزرگ هم قدرت لایزال شیطانی خود را در پای عشق یک موجود بشری فدا می‌کند.
      

لیست‌های مرتبط به ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد: کمدی در سه قسمت با یک مقدمه و یک موخره

عروسک خانهپدر عروسی خون

فصل اول باشگاه هامارتیا ( آشنایی با زبان درام )

40 کتاب

💫 بارها و بارها با این سوال رو به رو می شدم که نمایشنامه خوانی رو از کجا باید شروع کرد یا این که چطوری نمایشنامه بخونیم؟ یا حتی سوالی اساسی تر : ❓ چرا باید نمایشنامه خوند؟ 💥هر بار به دنبال این بودم که برای کسانی که خیلی با این سبک ادبی آشنا نیستند یک لیست درست کنم که وقتی کسی گفت میخوام نمایشنامه بخونم ، این لیست رو بهش بدم و بگم اینا رو بخون. اما این لیست باید یک سری ویژگی ها هم میداشت. ⚠️ اول اینکه لیست سختی نباید می بود . مثلا نباید ادیپ یا هملت رو بهش معرفی می کردم. چون وقتی کسی هنوز با نمایشنامه آشنا نیست ، ممکنه خوندن این آثار علیرغم شاهکار بودنشون باعث بشه که شخص درک درستی از این اثار نداشته باشه در نتیجه عطای نمایشنامه خوانی رو به لقاش ببخشه. 📍 دوم اینکه این لیست باید علیرغم ساده بودن یک نمای کلی از ژانرهای مختلف نمایشی رو هم در بر میگرفت که شخص علاوه بر خوندن نمایشنامه و علاقه مند شدن بهش ، بتونه یک دید کلی به ژانرهای نمایشی داشته باشه. 🙄 اما درست کردن این لیست هی عقب میفتاد و هربار که شخصی ازم میخواست که بهش نمایشنامه برای شروع معرفی کنم ، دوباره با خودم میگفتم که ای کاش درست کردن لیست رو پشت گوش نمینداختم. 🌸 پارسال بود که با افتتاح باشگاه 🎭 هامارتیا 🎭 ، این لیست هدفمند ساخته شد. در باشگاه نمایشنامه خوانی هامارتیا قرار بر این شد که کنار هم نمایشنامه بخونیم و درباره این آثار به گپ و گفت بشینیم. 🤔 اما همخوانی تنها کافی نبود و نیست. در هامارتیا ابتدا به این پرداختیم که چرا باید نمایشنامه خوند؟ فرق نمایشنامه با رمان و داستان کوتاه چیه. 💡 به این پاسخ رسیدیم که نمایشنامه یک گونه ادبی کاملا مستقله که سوای تئاتری که بعدا میشه از روش ساخت ، درباره ش قضاوت میشه. خیلی ها فکر می کنند که نمایشنامه رو باید فقط در اجرا دید و نباید خوند که این یک دیدگاه کاملا اشتباهه. نمایشنامه رو میشه مثل یک داستان خوند . تئاتری که از روی این نمایشنامه ساخته میشه یک اثر مستقل و جداست و سوای نمایشنامه باید درباره ش قضاوت کرد. 🎭 نمایشنامه یک اثر دراماتیک و عمل محوره. در نمایشنامه شما با گزارش اعمال کاراکترها طرفید. نمایشنامه نویس برعکس رمان و داستان نویس از توصیف بی بهره ست. در رمان شما به راحتی به افکار کاراکترها پی میبرید چون نویسنده میتونه راحت تمام درونیات و ذهنیات کاراکترها رو برای شما تشریح کنه اما در نمایشنامه این درونیات و ذهنیات باید از طریق گزارش اعمال کاراکترها به مخاطب رسونده بشه. در نتیجه نمایشنامه خواننده فعال تری نیاز داره. 🎧 ما در هامارتیا ابتدا در یک جلسه آنلاین به بررسی فرم و محتوا پرداختیم و نمای کلی ای درباره فرم در آثار هنری ارائه دادیم. سپس با خوندن هر نمایشنامه به گپ و گفت نشستیم. درباره درام و آنتاگونیست و پروتاگونیست و نقاط عطف و اوج و... صحبت کردیم. در باشگاه در کنار آثاری که خوندیم سعی کردیم با فیلم ها و نقاشی هایی که در تاریخ هنر ماندگار بودن به پرورش حس اعضای باشگاه بپردازیم. کسانی که در باشگاه هامارتیا عضو شدند امروز قطعا آشنایی ای حتی کوتاه درباره فرم ، اثر هنری ، حس ، ناخوداگاه هنری و... رو پیدا کردند و امروز در مواجهه با یک اثر هنری منفعل نخواهند بود. 💫 هدف ما در فصل اول این بود که اعضا نمایشنامه خوانی رو شروع کنند و با زبان درام و نمایشنامه آشنا بشند و از فصل دوم بریم سراغ تراژدی های یونان و مرحله به مرحله با تاریخ نمایش جلو بیایم و در کنار خوندن نمایشنامه ها و تحلیل سیر درام در تاریخ از فلسفه و جامعه شناسی و تاریخ تئاتر هم حرف بزنیم. 💠💠 در باشگاه هامارتیا قراره بیش از 1500 اثر نمایشی در قالب 20 فصل همخوانی بشه. نمیدونم چقدر طول بکشه اما تا جایی که بتونیم پیش خواهیم رفت. تمام اثار نمایشی ایرانی و خارجی در باشگاه هامارتیا برنامه ریزی شده. 🧑‍🏫 در فصل اول برای آشنایی با زبان درام 40 اثر نمایشی رو خوندیم ( در هنگام نوشتن این لیست اثر 38 رو در حال همخوانی هستیم ) و یک دید کلی درباره نمایشنامه ها به دست آوردیم ، در این همخوانی آثار ۲ درام نویس رو به صورت کامل همخوانی کردیم . 🤩 مارتین مک دونا و آنتون چخوف ( سیر هامارتیا باعث شد که نظرها درباره چخوف عوض بشه ، کسانی که ابتدا با چخوف ارتباط نمی گرفتند ، وقتی با هامارتیا همراه شدند، چخوف تبدیل به یکی از نویسندگان مورد علاقه شون شد ) بلاخره ابتدا باید بدونیم نمایشنامه چیه و زبان درام چه زبانیه و بعد که شناختیمش بریم به دنبال این که چطوری به وجود اومد و چه سیری رو طی کرد. این لیست برای شروع نمایشنامه خوانی در باشگاه هامارتیا خونده شده. در انتهای هر فصل لیست همخوانی اون فصل منتشر خواهد شد. اگر شما هم به ادبیات دراماتیک علاقه دارید ، خانواده بزرگ 305 نفره 🎭 هامارتیا 🎭 ( در روز ایجاد لیست ) با آغوش باز پذیرای شماست تا با ما در این مسیر جذاب همراه باشید :

35

یادداشت‌ها

روشنا

روشنا

1403/6/26

          کتاب شروع جالبی داشت. نصفه‌شبی شیطان خبردار میشه یه پرهیزگار از نوع پنجم به نام آقای پورعلیزاده در زمین هست که با وجود حقوق کمش، رشوه قبول نمی‌کنه. برای همین دست به کار میشه تا ببینه چه کاری برای از راه به در بردنش از دستش برمیاد و کل داستان ماجرای همین تلاش‌های شیطانه.
به زور نمایشنامه رو تا آخر خوندم 😩 از یه جایی به بعد جملات خیلی تکراری شده بود و قضایا هم همش همون بود. اطراف آقای پورعلیزاده رو آدمایی گرفتن که همه خصوصیات بدی دارن؛ زن جیغ‌جیغو، عمه خانم با گوش‌های سنگین، همکاران رشوه‌گیر و کار راه ننداز، خانم‌های همکاری که همش با تلفن صحبت می‌کنن و ...این وسط فقط آقای پورعلیزاده به اخلاقیات پای‌بنده و شعرای زیبای حافظ می‌خونه و فکر می‌کنه اگه رشوه بگیره، دیگه نمی‌تونه تو آینه به خودش نگاه کنه. 
اما مثل همه‌ی داستانای ایرج پزشکزاد و با وجود تمام خصوصیات خوب آقای پورعلیزاده، اصلاً به اخلاق روابط پای‌بند نیست و به همه‌ی زنان دیگه غیر از همسرش حرفای زشت میزنه. شاید بگید طنزه و سخت نگیر! ولی اصلاً نمی‌تونم با این نوع طنز پزشکزاد کنار بیام. طنز همین مدلی ولی اخلاقی‌ترِ مهرداد صدقی در مجموعه‌ی آب‌نبات‌ها رو دوست داشتم، ولی این نوع طنز واقعاً به نظرم غیراخلاقیه. 
شیطان هم فقط همین رشوه گرفتن براش مهمه و هیچ چیز دیگه‌ای از جمله زن و این میل آقای پورعلیزاده به این که حالا که وضعش خوب شده به رئیس قبلیش دستور بده، براش مهم نیست.
دو ستاره رو هم به سختی دادم 😂
        

21

          بی ادب را به زر مگو که نکوست
 ادب مرد به ز دولت اوست


نمایشنامه ای در سه پرده اصلی با یک مقدمه و یک مؤخره   درژانر کمدی
نمایشنامه داستان جالب وگیرایی دارد،نثر نمایشنامه پر است از شوخیهای عامیانه ، نکته ویژه وجالب دیگرش عاشق شدن شیطان در میان انسانهای عامی است.عشق شیطانِ نمایشنامه، یک هوس نیست، چرا که "هوس" زمینه ی کاری شیطان است ولی درعمل چنین چیزی نمی بینیم. بلکه او عاشق سادگی و درستی یک انسان عام می شود واین تناقضی جالب است با شنیده هایمان وباورهایمان به شیطان.

البته عاشق شدن شیطان، اصل داستان نیست. موضوع اصلی چیز دیگری است موضوع جواب بله پورعلیزاده است به پیشنهادی وسوسه انگیز تا بتواند خود را از وضعیت اسفبارش نجات بخشد.قصه حول وسوسه های شیطانی ودغدغه های انسانی میچرخد

 پورعلیزاده کارمندی است ساده وعیالوار که به او پیشنهاد رشوه ای ده هزار برابر حقوق ماهیانه اش شده است و او نپذیرفته، حال شیطان متعجب از این که نسل چنین آدم هایی همچنان منقرض نشده است، در قامت یک آدم مدام با پورعلیزاده رو به رو می شود و تصمیم دارد او را ترغیب به گرفتن رشوه در قبال انجام کاری کوچک کند. کافی است پورعلیزاده یک سند بی ارزش را که کسی از وجود آن در فلان پرونده مطلع نیست بردارد و ده هزار برابر حقوقش پاداش بگیرد. نکته این جاست که این کار هیچ مسئولیتی هم برای او ندارد، لکن او نمی تواند بپذیرد و چند بار به شیطان می گوید اگر این کار را انجام دهد دیگر نمی تواند در آینه نگاه کند.
اینکه یک  کارمند ساده که حقوق چندانی نمیگیرد از رشوه گرفتن امتناع میکند  شاید مقداری کلیشه ای ونخ نما باشد ولی زبان روان وساده نمایشنامه وموضوع جانبی عاشق شدن شیطان آنرا مکتوم کرده است.

سوالی که شاید درذهن ما هنگام خواندن کتاب شکل بگیرد  چگونه ادب و شخصیت فردی می‌تواند از ثروت و مقام اجتماعی مهم‌تر باشد؟!
طرح جلد کتاب هم طنازانه وجالب انتخاب شده است.درمجموع نمایشنامهٔ فاخر وقوی را پیشِ روی نداریم ولی خوانش آن خالی ازلطف نیست.
        

44

          شیطان و همکارانش در ۳ پرده 

کمدی از نوع  ایرج پزشکزادی   :))) ( بعد خوندن دایی جان ناپلئون انتظار این نوع شوخی ها رو از نویسنده رو داشتم ) 
شاید اسپویل ‼️


شخصیت اول داستان نمیخواد رشوه بگیره ولی شیطان کوتاه نمیاد و کشمکش بین این دوتا تا آخرین لحظه ادامه داره . 
چیزی که برام جالب بود ، بولهوسی شخصیت اصلی در کنار قبول نکردن رشوه بود که تضاد بین این دوتا رفتار ، هم عجیب بود و هم انگار تلاش نویسنده برای دور شدن از ساختن شخصیت های صفر و صدی. ولی باز هم متوجه نشدم چرا انقدر روی رشوه گرفتن حساس بود ولی روی هوسران بودنش نه . فکر میکردم انتهای داستان دلیل این پافشاری معلوم میشه ولی من که سرنخی ندیدم … 

در طول داستان ، شیطان علاوه بر « ماموریت » ای که به دوششه ، هر از چندگاهی از رفتارهای مثبت شخصیت اول هم تعریف میکنه : شاید اشاره ای باشه به اینکه گاهی وقتا شاگردا و همکاراش کارایی میکنن که به مذاقش خوش نمیاد و تو دلش به آدم خوبا و پایان خوش عالم امیدواره ؛)
        

11

          این نمایشنامه، حکایت یک کارمند دون‌پایه از طبقۀ متوسط جامعه است که به حقوق بخور و نمیرش قانع است و شعار و اعتقادش همیشه این دو نکته است:

1. «ادب مرد به ز دولت اوست»

2. «الفقر فخری»

این نکته در متن نمایشنامه بارها و بارها بر زبان او که «میرمحمدمهدی پورعلیزاده» نام دارد، جاری است و وی تا پایان نمایش بر اعتقاد خود پافشاری می‌کند تا در دام شیطان نیفتد.

وضعیت نه چندان مناسب کارمندان اداری، در آن دوران به خوبی روایت شده است و بخش‌های زیادی از آن حتی امروز هم مصداق‌های فراوانی دارد.

پرداختن به مشکلات و مسائل کاری و خانوادگی زندگی کارمندان و خانواده‌های آنان در آثار نویسندگان دیگری چون؛ دکتر غلامحسین ساعدی، مانند این نمایشنامۀ پزشک‌زاد برجسته شده است.

این نمایش انتقادی به اوضاع فرهنگی، اجتماعی و چه بسا سیاسی آن روز دارد و اختلاف طبقاتی آن روز را به روشنی مشخص می‌کند.

مرد دور از آجیل و غیرقابل‌نفوذ داستان ما، در نهایت در آزمون پیروز می‌شود و کار اشتباه را انجام نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد که به زندگی سابق و قناعت‌مندانۀ خودش برگردد و ظواهر زندگی همراه با تجمل و ثروت را رها می‌کند.

من برای اولین بار بود که متنی از آثای پزشک‌زاد می‌خواندم و زبانش را روان و خوشخوان دیدم، با اینگه رگه‌هایی از کهنگی زبان در آن نمود روشنی دارد و گریزی از آن نیست، زیرا نثر متعلق به امروز نیست.
        

35