بریدههای کتاب فاطمه محمدی فاطمه محمدی 1404/4/18 کتاب دزد مارکوس زوساک 4.0 68 صفحۀ 447 گفت : «نتونستم جلوی خودم رو بگیرم» رزا جوابش را داد . خم شد تا صورتش را ببیند:« دربارهٔ چی حرف میزنی مکس؟». «من..» سعی کرد تا جواب دهد .« وقتی همه جا ساکت شد رفتم توی راهرو و پردهٔ اتاق نشیمن به اندازه یه شکاف باز بود... تونستم بیرون رو ببینم،نگاه کردم، فقط برای چند ثانیه» بیست و دو ماه بود ک بیرون را ندیده بود ... 0 1 فاطمه محمدی 1404/4/9 چهار میثاق: کتاب خرد سرخپوستان تولتک میگل روئیز 3.6 57 صفحۀ 25 ما از ترس طرد شدن مدعی شدیم کسی هستیم که نبودیم ... 0 2 فاطمه محمدی 1404/3/5 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 76 صفحۀ 109 روی زمین دراز کشیدم ،چشم هایم را بستم و تمرین مردن کردم،اما سیمان سرد بود و ترسیدم مریض بشوم . 1 17 فاطمه محمدی 1404/2/30 ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی 4.0 129 صفحۀ 35 ماهی سیاه کوچولو گفت : «شما زیادی فکر میکنید ،همهاش ک نباید فکر کرد.راه که بیوفتیم ترسمان به کلی میریزد .» 0 13 فاطمه محمدی 1404/2/17 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.3 3 صفحۀ 47 آنهایی که در دنیا زیاد زجر کشیدهاند ،ماسکی روی صورتشان زدهاند ،آنهایی که زیاد گریه و به همان اندازه زیاد ناله میکنند ،اصلا نمیدانند درد چیست . 0 28 فاطمه محمدی 1404/2/12 زنده به گور صادق هدایت 3.6 22 صفحۀ 17 من همیشه زندگانی را به مسخره گرفتم ،دنیا،مردم همهش به چشم یک بازیچه ،یک ننگ، یک چیز پوچ و بی معنی است . 0 10 فاطمه محمدی 1404/2/9 سه شنبه ها با موری میچ آلبوم 3.7 184 صفحۀ 170 « میج،میدانی مشکل این است که انگار همه یک جورهایی عجله دارند .مردم معنا و مفهومی برای زندگیشان ندارند، پس بیست و چهارساعته دنبالش می دوند. اتومبیل جدید ،خانه جدید ،شغل جدید.و متوجه میشوند این ها هم بی معنی و پوچاست . و دوباره میدوند و میدوند.» 0 3 فاطمه محمدی 1404/2/8 هرس نسیم مرعشی 3.8 107 صفحۀ 161 « ما آدم نیستیم رسول .بردنمون تهِ ته سیاهیه نشونمون دادن و آوردنمون زمین. ما از جهنم برگشتهایم.» 0 7 فاطمه محمدی 1404/2/6 سه شنبه ها با موری میچ آلبوم 3.7 184 صفحۀ 105 «میچ،حقیقت این است که اگر چگونه مردن را یاد بگیری ،چگونه زیستن را نیز فرا خواهی گرفت .» 0 23 فاطمه محمدی 1404/2/5 سه شنبه ها با موری میچ آلبوم 3.7 184 صفحۀ 73 پذیرای امواج عشق باشیم .ما فکر میکنیم استحقاق و ظرفیت عشق را نداریم .فکر میکنم اگر اجازه دهیم عشق در ما نفوذ کند،خیلی حساس و مهربان خواهیم شد.ولی خردمندی به نام لِوین چه خوب این مطلب را گفته که: «عشق تنها عمل عقلانی منطقی است» 0 1 فاطمه محمدی 1404/1/30 سگ ولگرد صادق هدایت 3.9 11 صفحۀ 135 در تاریکی و شبه که هر زندگی، هر چیز معمولی یه حالت مرموز به خودش میگیره تمام ترسهای گمشده بیدار میشن. در تاریکی آدم میخوابه اما میشنوه،خود شخص بیداره و زندگی حقیقی اونوقت شروع میشه .... 0 2 فاطمه محمدی 1404/1/27 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 261 صفحۀ 246 فقط یک گناه در دنیا وجود دارد و آن هم دزدی است ،وقتی که دروغ بگویی ،حق دانستن حقیقت را از دیگری دزدی کرده ای . 0 6 فاطمه محمدی 1404/1/22 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 261 صفحۀ 65 به یاد حرفی افتادم که معلم من آن سال تابستان درباره ی ایرانی ها گفته بود. او معتقد بود ایرانی ها با لب خندان و زبان چرب و نرم خود در حالی که دست نوازش بر سرت میکشند با دست دیگرشان جیب تو را خالی میکنند این حرف را به بابا گفتم او در جواب گفت : معلم من از آن افغانیهای حسود است و به ایران حسودی می کند. چــرا که ایران دارد به یکی از کشورهای پیشرفته آسیایی تبدیل می.شود. در حالی که اکثر مردم دنیا حتی نمیدانند افغانستان در کجای این کره ی خاکی قرار دارد». 0 8 فاطمه محمدی 1404/1/19 بوف کور صادق هدایت 3.7 240 صفحۀ 73 اضطراب و هول و هراس و میل زندگی در من فروکش کرده بود،از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود. 0 10 فاطمه محمدی 1404/1/17 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 70 روی تنه درختها نباید چیزی نوشت اما با این وسوسه چ میتوان کرد ک نوشته ها روی تنه درختان می مانند. 0 6 فاطمه محمدی 1404/1/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 293 صفحۀ 93 همه چیز مرده ،هرجا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی.فقط یک مشت آدم ماندهاند و دورشان جز خاموشی هیچ نیست،این است دنیا . 0 2 فاطمه محمدی 1404/1/14 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 461 صفحۀ 87 انگار وقتی فکر میکردم دارم پیشرفت میکنم ،در حال سقوط بودم و واقعیت همینه .در نظر مردم بالا میرفتم ،ولی به همون اندازه داشتم از زندگی دور میشدم ،و حالا همه چیز تموم شده و فقط مرگ برام مونده. 0 2 فاطمه محمدی 1404/1/11 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 29 تو خونه رنده کردن پیاز با منه هم سبک میشم هم پیازا رنده میشن :) 0 5 فاطمه محمدی 1404/1/11 پیش از آنکه قهوه ات سرد شود توشیکازو کاواگوچی 3.8 11 صفحۀ 45 فک کردم قراره تا ابد با هم بمونیم فقط من اینجوری فکر میکردم ؟ :) 0 9 فاطمه محمدی 1404/1/9 موش ها و آدم ها جان اشتاین بک 4.0 183 صفحۀ 81 بعد با یک دنیا غم ادامه داد : آدم اگه کسیو نداشته باشه کارش ساختهس. حالا هرکسی که باشه ،باید یک نفر رو واسه خودش داشته باشه ،وگرنه نابوده .بیچارهس و حتما از بین میره. 0 6
بریدههای کتاب فاطمه محمدی فاطمه محمدی 1404/4/18 کتاب دزد مارکوس زوساک 4.0 68 صفحۀ 447 گفت : «نتونستم جلوی خودم رو بگیرم» رزا جوابش را داد . خم شد تا صورتش را ببیند:« دربارهٔ چی حرف میزنی مکس؟». «من..» سعی کرد تا جواب دهد .« وقتی همه جا ساکت شد رفتم توی راهرو و پردهٔ اتاق نشیمن به اندازه یه شکاف باز بود... تونستم بیرون رو ببینم،نگاه کردم، فقط برای چند ثانیه» بیست و دو ماه بود ک بیرون را ندیده بود ... 0 1 فاطمه محمدی 1404/4/9 چهار میثاق: کتاب خرد سرخپوستان تولتک میگل روئیز 3.6 57 صفحۀ 25 ما از ترس طرد شدن مدعی شدیم کسی هستیم که نبودیم ... 0 2 فاطمه محمدی 1404/3/5 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 76 صفحۀ 109 روی زمین دراز کشیدم ،چشم هایم را بستم و تمرین مردن کردم،اما سیمان سرد بود و ترسیدم مریض بشوم . 1 17 فاطمه محمدی 1404/2/30 ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی 4.0 129 صفحۀ 35 ماهی سیاه کوچولو گفت : «شما زیادی فکر میکنید ،همهاش ک نباید فکر کرد.راه که بیوفتیم ترسمان به کلی میریزد .» 0 13 فاطمه محمدی 1404/2/17 چمدان جلد 8 بزرگ علوی 3.3 3 صفحۀ 47 آنهایی که در دنیا زیاد زجر کشیدهاند ،ماسکی روی صورتشان زدهاند ،آنهایی که زیاد گریه و به همان اندازه زیاد ناله میکنند ،اصلا نمیدانند درد چیست . 0 28 فاطمه محمدی 1404/2/12 زنده به گور صادق هدایت 3.6 22 صفحۀ 17 من همیشه زندگانی را به مسخره گرفتم ،دنیا،مردم همهش به چشم یک بازیچه ،یک ننگ، یک چیز پوچ و بی معنی است . 0 10 فاطمه محمدی 1404/2/9 سه شنبه ها با موری میچ آلبوم 3.7 184 صفحۀ 170 « میج،میدانی مشکل این است که انگار همه یک جورهایی عجله دارند .مردم معنا و مفهومی برای زندگیشان ندارند، پس بیست و چهارساعته دنبالش می دوند. اتومبیل جدید ،خانه جدید ،شغل جدید.و متوجه میشوند این ها هم بی معنی و پوچاست . و دوباره میدوند و میدوند.» 0 3 فاطمه محمدی 1404/2/8 هرس نسیم مرعشی 3.8 107 صفحۀ 161 « ما آدم نیستیم رسول .بردنمون تهِ ته سیاهیه نشونمون دادن و آوردنمون زمین. ما از جهنم برگشتهایم.» 0 7 فاطمه محمدی 1404/2/6 سه شنبه ها با موری میچ آلبوم 3.7 184 صفحۀ 105 «میچ،حقیقت این است که اگر چگونه مردن را یاد بگیری ،چگونه زیستن را نیز فرا خواهی گرفت .» 0 23 فاطمه محمدی 1404/2/5 سه شنبه ها با موری میچ آلبوم 3.7 184 صفحۀ 73 پذیرای امواج عشق باشیم .ما فکر میکنیم استحقاق و ظرفیت عشق را نداریم .فکر میکنم اگر اجازه دهیم عشق در ما نفوذ کند،خیلی حساس و مهربان خواهیم شد.ولی خردمندی به نام لِوین چه خوب این مطلب را گفته که: «عشق تنها عمل عقلانی منطقی است» 0 1 فاطمه محمدی 1404/1/30 سگ ولگرد صادق هدایت 3.9 11 صفحۀ 135 در تاریکی و شبه که هر زندگی، هر چیز معمولی یه حالت مرموز به خودش میگیره تمام ترسهای گمشده بیدار میشن. در تاریکی آدم میخوابه اما میشنوه،خود شخص بیداره و زندگی حقیقی اونوقت شروع میشه .... 0 2 فاطمه محمدی 1404/1/27 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 261 صفحۀ 246 فقط یک گناه در دنیا وجود دارد و آن هم دزدی است ،وقتی که دروغ بگویی ،حق دانستن حقیقت را از دیگری دزدی کرده ای . 0 6 فاطمه محمدی 1404/1/22 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 261 صفحۀ 65 به یاد حرفی افتادم که معلم من آن سال تابستان درباره ی ایرانی ها گفته بود. او معتقد بود ایرانی ها با لب خندان و زبان چرب و نرم خود در حالی که دست نوازش بر سرت میکشند با دست دیگرشان جیب تو را خالی میکنند این حرف را به بابا گفتم او در جواب گفت : معلم من از آن افغانیهای حسود است و به ایران حسودی می کند. چــرا که ایران دارد به یکی از کشورهای پیشرفته آسیایی تبدیل می.شود. در حالی که اکثر مردم دنیا حتی نمیدانند افغانستان در کجای این کره ی خاکی قرار دارد». 0 8 فاطمه محمدی 1404/1/19 بوف کور صادق هدایت 3.7 240 صفحۀ 73 اضطراب و هول و هراس و میل زندگی در من فروکش کرده بود،از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود. 0 10 فاطمه محمدی 1404/1/17 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 70 روی تنه درختها نباید چیزی نوشت اما با این وسوسه چ میتوان کرد ک نوشته ها روی تنه درختان می مانند. 0 6 فاطمه محمدی 1404/1/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 293 صفحۀ 93 همه چیز مرده ،هرجا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی.فقط یک مشت آدم ماندهاند و دورشان جز خاموشی هیچ نیست،این است دنیا . 0 2 فاطمه محمدی 1404/1/14 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 461 صفحۀ 87 انگار وقتی فکر میکردم دارم پیشرفت میکنم ،در حال سقوط بودم و واقعیت همینه .در نظر مردم بالا میرفتم ،ولی به همون اندازه داشتم از زندگی دور میشدم ،و حالا همه چیز تموم شده و فقط مرگ برام مونده. 0 2 فاطمه محمدی 1404/1/11 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 29 تو خونه رنده کردن پیاز با منه هم سبک میشم هم پیازا رنده میشن :) 0 5 فاطمه محمدی 1404/1/11 پیش از آنکه قهوه ات سرد شود توشیکازو کاواگوچی 3.8 11 صفحۀ 45 فک کردم قراره تا ابد با هم بمونیم فقط من اینجوری فکر میکردم ؟ :) 0 9 فاطمه محمدی 1404/1/9 موش ها و آدم ها جان اشتاین بک 4.0 183 صفحۀ 81 بعد با یک دنیا غم ادامه داد : آدم اگه کسیو نداشته باشه کارش ساختهس. حالا هرکسی که باشه ،باید یک نفر رو واسه خودش داشته باشه ،وگرنه نابوده .بیچارهس و حتما از بین میره. 0 6