بریدههای کتاب دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی امین 1402/11/2 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 150 وقتی عزیزترین کس آدم میره، یه بخشی از وجود آدم رو با خودش میبره. یه جایی از وجود آدم برای همیشه خالی میمونه. این جای خالی میشه جای رفتوآمد هزار فکر و خیال، هزار جور حسرت و افسوس. حسرت اینکه چرا وقتی بود خوب تماشاش نکردی، خوب باهاش حرف نزدی، خوب به حرفاش گوش نکردی. یه عزیز وقتی میره، رفتنش هرطور که فکر کنی ناگهانیه؛ حتی اگه خیلی پیر باشه، حتی اگر مدتها مریض بوده باشه، رفتنش باورنکردنیه چون یه تیکه از وجود تو رو هم با خودش میبره. 0 4 فاطمه سليماني 1404/2/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 20 "اين اعتقاد نادرستي است كه با شكافتن سينه آدمي و دست يافتن به آنچه كه زير پوست و گوشت او نهان شده ما از تمامي رازهاي او آگاه خواهيم شد. با اين روش ما تنها آگاهي اندكي درباره بخشي از وجود انسان كسب ميكنيم و همچنان چيزهاي زياد ديگري هست كه نمي دانيم" 0 12 امین 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 87 شاید بزرگترین نعمت الهی به انسان نعمت فراموشی باشد. اینکه بتوانی خاطرات تلخ را فراموش کنی. اینکه بتوانی روزگار شیرین گذشته را از یاد ببری و به آنچه نصیبت شده عادت کنی و باور کنی از اول روزگارت همین بوده. 1 5 مبیناامامی 1402/11/13 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 25 همهء اهل عالم از فقیر و غنی،روزی از روز های خدا پا به این دنیا میگذارند و روزی دیگر از آن پا برمیدارند.اما آنچه هر کس را از دیگری جدا میکند کیفیت گذراندن فاصلهء میان این دو روز است،نه زمان آمدن و رفتن. 0 4 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/16 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 92 وسایل شخصیاش را که میدیدم نمیتوانستم باور کنم که مامان دیگر نیست.کم کم در نگاه من مرگ مامان تبدیل به اتفاق غیرعادلانهای که شد نباید رخ میداد 0 17 راضیه محمدی 1402/12/4 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 219 خیلی چیزها هست که نمیدانیم. چیزهای زیادی که انگار پشت دیوار بلندی پنهان شدهاند و یک نفر مثل "شکور" میتواند به ما بگوید. خیلی چیزها هست که پیش روی ما یا پشت سر ما اتفاق میافتد و سایهاش در جایی دیگر دیده میشود. 0 3 دل آرا صادقی 1403/11/27 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 24 و دیگران را چه حاجت که بدانند چنین کسی کی پا به تاریکخانه ی این دنیا نهاده است ! 0 0 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/16 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 104 جهل فقر میآره و فقر جهل 0 6 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/16 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 92 اما هیچ چیز باعث نشد که بزرگترین آرزویم را فراموش کنم؛آرزوی اینکه یک بار دیگر مامان را ببینم و با او خداحافظی کنم. 0 6 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/16 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 93 0 8 دل آرا صادقی 1403/12/24 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 154 وقتی عزیزترین کس ادم می ره یه بخشی از وجود ادم رو با خودش می بره . یه جایی از وجود ادم برای همیشه خالی می مونه . این جای خالی می شه جای رفت و امد هزار فکر و خیال و هزار جور حسرت و افسوس . حسرت اینکه چرا وقتی بود خوب تماشاش نکردی ، خوب باهاش حرف نزدی ، خوب به حرفاش گوش نکردی . یه عزیز وقتی می ره ، رفتنش هر طور که فکر کنی ناگهانیه حتی اگه خیلی پیر باشه ، حتی اگه مدت ها مریض بوده باشه ، رفتنش باور نکردنیه چون یه تیکه از وجود تورو هم با خودش می بره ( حق ++ :) ) 0 1 ماه آفرید 1403/11/15 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 98 مدرسه ای رو که با خون جگر فراهم کرده بودم خراب کردید .اما بدونید که یک روز هر کدوم از این خشت ها تبدیل به مدرسه ای تو یک گوشه از این مملکت میشن . 0 5 Anya 1404/1/10 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 154 0 8 EUOROS HOLMES 1404/3/7 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 22 پاسخ من این است؛ من رضاقلی میرزا کاتب، کتابدار جز مدرسه دارالفنون، همان تیر چوبی سقف که شما آن روز حتی برنگشتید تا ببینیدش و اگر گذارتان به کنج کتابخانه مدرسه نیفتد هرگز او را نخواهید دید،جهان مردگان را دیده ام. من از جهان مردگان برگشته ام.چیزهایی دیده ام که کسی توان شنیدنش را ندارد. 0 1 رعنا حشمتی 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 25 وگرنه همهی اهل عالم از فقیر و غنی روزی از روزهای خدا پا به این دنیا میگذارند و روزی دیگر از آن پا برمیدارند. اما آنچه هرکس را از دیگری جدا میکند کیفیت گذراندن فاصلهی میان این دو روز است، نه زمان آمدن و رفتن. 0 21 ماه آفرید 1403/11/15 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 25 همه اهل عالم از فقیر و غنی روزی از روزهای خدا پا به این دنیا میگذارند و روزی دیگر از آن پا برمیدارند. اما آنچه هر کس را از دیگری جدا میکند کیفیت گذراندن فاصله میان این دو روز است، نه زمانه آمدن و رفتن. 0 6 راضیه محمدی 1402/12/3 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 93 شاید بزرگترین نعمت الهی به انسان نعمت فراموشی باشد. اینکه بتوانی خاطرات تلخ را فراموش کنی. اینکه بتوانی روزگار شیرین گذشته را از یاد ببری و به آنچه نصیبت شده عادت کنی و باور کنی که از اول روزگارت همین بوده، نعمت بزرگی است. 0 4 فاطمه بیکوردی 1403/3/5 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 16 بگذریم که اکنون آنچه خواست من است نه بیان سال و ماه و روز تولد خود که شرح چگونه گذشتن عمر پررنج و مرارتم پس از پا گذاشتن به این جهان فانی است. وگرنه همهی اهل عالم از فقیر و غنی روزی از روزهای خدا پا به این دنیا میگذارند و روزی دیگر از آن پا برمیدارند. اما آنچه هر کس را از دیگری جدا میکند کیفیت گذراندن فاصلهی میان این دو روز است، نه زمان آمدن و رفتن. 0 6 •fatemeh• 1404/1/15 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 92 0 3 امین 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 100 جهل فقر میآره و فقر جهل، برای نجات مردم از این همه بدبختی باید جهل رو از بین برد. 0 42
بریدههای کتاب دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی امین 1402/11/2 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 150 وقتی عزیزترین کس آدم میره، یه بخشی از وجود آدم رو با خودش میبره. یه جایی از وجود آدم برای همیشه خالی میمونه. این جای خالی میشه جای رفتوآمد هزار فکر و خیال، هزار جور حسرت و افسوس. حسرت اینکه چرا وقتی بود خوب تماشاش نکردی، خوب باهاش حرف نزدی، خوب به حرفاش گوش نکردی. یه عزیز وقتی میره، رفتنش هرطور که فکر کنی ناگهانیه؛ حتی اگه خیلی پیر باشه، حتی اگر مدتها مریض بوده باشه، رفتنش باورنکردنیه چون یه تیکه از وجود تو رو هم با خودش میبره. 0 4 فاطمه سليماني 1404/2/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 20 "اين اعتقاد نادرستي است كه با شكافتن سينه آدمي و دست يافتن به آنچه كه زير پوست و گوشت او نهان شده ما از تمامي رازهاي او آگاه خواهيم شد. با اين روش ما تنها آگاهي اندكي درباره بخشي از وجود انسان كسب ميكنيم و همچنان چيزهاي زياد ديگري هست كه نمي دانيم" 0 12 امین 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 87 شاید بزرگترین نعمت الهی به انسان نعمت فراموشی باشد. اینکه بتوانی خاطرات تلخ را فراموش کنی. اینکه بتوانی روزگار شیرین گذشته را از یاد ببری و به آنچه نصیبت شده عادت کنی و باور کنی از اول روزگارت همین بوده. 1 5 مبیناامامی 1402/11/13 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 25 همهء اهل عالم از فقیر و غنی،روزی از روز های خدا پا به این دنیا میگذارند و روزی دیگر از آن پا برمیدارند.اما آنچه هر کس را از دیگری جدا میکند کیفیت گذراندن فاصلهء میان این دو روز است،نه زمان آمدن و رفتن. 0 4 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/16 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 92 وسایل شخصیاش را که میدیدم نمیتوانستم باور کنم که مامان دیگر نیست.کم کم در نگاه من مرگ مامان تبدیل به اتفاق غیرعادلانهای که شد نباید رخ میداد 0 17 راضیه محمدی 1402/12/4 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 219 خیلی چیزها هست که نمیدانیم. چیزهای زیادی که انگار پشت دیوار بلندی پنهان شدهاند و یک نفر مثل "شکور" میتواند به ما بگوید. خیلی چیزها هست که پیش روی ما یا پشت سر ما اتفاق میافتد و سایهاش در جایی دیگر دیده میشود. 0 3 دل آرا صادقی 1403/11/27 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 24 و دیگران را چه حاجت که بدانند چنین کسی کی پا به تاریکخانه ی این دنیا نهاده است ! 0 0 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/16 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 104 جهل فقر میآره و فقر جهل 0 6 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/16 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 92 اما هیچ چیز باعث نشد که بزرگترین آرزویم را فراموش کنم؛آرزوی اینکه یک بار دیگر مامان را ببینم و با او خداحافظی کنم. 0 6 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/16 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 93 0 8 دل آرا صادقی 1403/12/24 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 154 وقتی عزیزترین کس ادم می ره یه بخشی از وجود ادم رو با خودش می بره . یه جایی از وجود ادم برای همیشه خالی می مونه . این جای خالی می شه جای رفت و امد هزار فکر و خیال و هزار جور حسرت و افسوس . حسرت اینکه چرا وقتی بود خوب تماشاش نکردی ، خوب باهاش حرف نزدی ، خوب به حرفاش گوش نکردی . یه عزیز وقتی می ره ، رفتنش هر طور که فکر کنی ناگهانیه حتی اگه خیلی پیر باشه ، حتی اگه مدت ها مریض بوده باشه ، رفتنش باور نکردنیه چون یه تیکه از وجود تورو هم با خودش می بره ( حق ++ :) ) 0 1 ماه آفرید 1403/11/15 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 98 مدرسه ای رو که با خون جگر فراهم کرده بودم خراب کردید .اما بدونید که یک روز هر کدوم از این خشت ها تبدیل به مدرسه ای تو یک گوشه از این مملکت میشن . 0 5 Anya 1404/1/10 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 154 0 8 EUOROS HOLMES 1404/3/7 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 22 پاسخ من این است؛ من رضاقلی میرزا کاتب، کتابدار جز مدرسه دارالفنون، همان تیر چوبی سقف که شما آن روز حتی برنگشتید تا ببینیدش و اگر گذارتان به کنج کتابخانه مدرسه نیفتد هرگز او را نخواهید دید،جهان مردگان را دیده ام. من از جهان مردگان برگشته ام.چیزهایی دیده ام که کسی توان شنیدنش را ندارد. 0 1 رعنا حشمتی 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 25 وگرنه همهی اهل عالم از فقیر و غنی روزی از روزهای خدا پا به این دنیا میگذارند و روزی دیگر از آن پا برمیدارند. اما آنچه هرکس را از دیگری جدا میکند کیفیت گذراندن فاصلهی میان این دو روز است، نه زمان آمدن و رفتن. 0 21 ماه آفرید 1403/11/15 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 25 همه اهل عالم از فقیر و غنی روزی از روزهای خدا پا به این دنیا میگذارند و روزی دیگر از آن پا برمیدارند. اما آنچه هر کس را از دیگری جدا میکند کیفیت گذراندن فاصله میان این دو روز است، نه زمانه آمدن و رفتن. 0 6 راضیه محمدی 1402/12/3 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 93 شاید بزرگترین نعمت الهی به انسان نعمت فراموشی باشد. اینکه بتوانی خاطرات تلخ را فراموش کنی. اینکه بتوانی روزگار شیرین گذشته را از یاد ببری و به آنچه نصیبت شده عادت کنی و باور کنی که از اول روزگارت همین بوده، نعمت بزرگی است. 0 4 فاطمه بیکوردی 1403/3/5 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 16 بگذریم که اکنون آنچه خواست من است نه بیان سال و ماه و روز تولد خود که شرح چگونه گذشتن عمر پررنج و مرارتم پس از پا گذاشتن به این جهان فانی است. وگرنه همهی اهل عالم از فقیر و غنی روزی از روزهای خدا پا به این دنیا میگذارند و روزی دیگر از آن پا برمیدارند. اما آنچه هر کس را از دیگری جدا میکند کیفیت گذراندن فاصلهی میان این دو روز است، نه زمان آمدن و رفتن. 0 6 •fatemeh• 1404/1/15 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 92 0 3 امین 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 85 صفحۀ 100 جهل فقر میآره و فقر جهل، برای نجات مردم از این همه بدبختی باید جهل رو از بین برد. 0 42