بریدهای از کتاب دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی اثر حمیدرضا شاه آبادی
1404/5/7
صفحۀ 153
گفتم از وقتی که او رفته خانهی ما سرد و بیروح شده. گفتم که حسرت خداحافظی و حسرت یک بار دیدن او قبل از مرگ برای همیشه به دلم مانده. و گریه کردم. گریم کردم و با مامان حرف زدم.
گفتم از وقتی که او رفته خانهی ما سرد و بیروح شده. گفتم که حسرت خداحافظی و حسرت یک بار دیدن او قبل از مرگ برای همیشه به دلم مانده. و گریه کردم. گریم کردم و با مامان حرف زدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.