بریدههای کتاب مشعلی در برابر شب hani 1403/5/10 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 457 "لبخندشخورشیدیاست کهپساز تاریکترین و طولانیترین شب طلوع میکند.":)) 0 17 غزلِ فرار کرده از دفترِ حافظ✨. 1402/9/26 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 161 همیشه از تاریکی درونی میترسیدی،متوجه نیستی؟ تا وقتی با تاریکی میجنگی،توی روشنایی ایستادهای! 0 35 𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪 1404/2/24 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 97 0 12 < Sahar > 1404/1/29 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 190 0 13 انسانی در جستجوی معنا؛ 1403/11/23 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 392 0 9 < Sahar > 1404/2/5 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 384 0 11 فراموش شدهای از گرین گیبلز :) 1403/6/16 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 15 {میدان نبرد،عبادتگاه من است.نوک شمشیر، کشیشم است.رقص مرگ، دعایم است.ضربه مرگبار، آزادی بخشم است} 0 20 غزل، دختر خوانده حافظ✨:) 1403/9/3 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 99 {ایمان داشتن یعنی همین، اینکه به چیزی فراتر از خودت باور داشته باشی} 0 50 وایولت 1404/3/15 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 290 (اون فقط یه بچه است.) با دست راستم مشتی به چانه ماسک میزنم و او را روی زمین می اندازم. خشم درونم آزاد میشود و در حالی که مشتها را روی سرش فرود می آورم، حتی زنجیرها را حس نمیکنم. (اون یه بچه است که تو مثل آشغال باهاش رفتار میکنی و فکر میکنی حسش نمیکنه، ولی میکنه، و تا زمانی که بمیره حسش می کنه، فقط چون تو اون قدر مریضی که نتیجه کارت رو نمیبینی.) دستهایی به پشتم چنگ میزنند. صدای گرومپ گرومپ چکمه ها به گوش می رسد و دو ماسک وارد سلول میشوند. 0 1 شوکا 1402/8/29 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 333 عواطف از تو انسان می سازن، حتی اونایی که ناخوشایندن، هدفی دارن. اگر نادیده شون بگیری، بلند تر و عصبانی تر می شن. 0 20 فراموش شدهای از گرین گیبلز :) 1403/6/17 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 190 کینان میگوید《چای خوب اینقدر باید شیرین باشد که یک خرس را خفه کند》 1 10 غزلِ فرار کرده از دفترِ حافظ✨. 1402/9/22 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 99 ایمان داشتن یعنی همین،اینکه به چیزی فراتر از خودت اعتماد داشته باشی! 1 40 𝖗𝖊𝖟𝖆𝖎 1404/1/7 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 288 0 11 فاطمهزهرا؛ 1404/1/15 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 27 هرجا زندگی هست امید هست. 0 8 انسانی در جستجوی معنا؛ 1403/11/23 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 391 0 9 مامانِ لیام:) 1403/8/17 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 199 《 تو عبادتگاه منی. کشیش منی. دعای منی. آزادیبخش منی.》 5 60 انسانی در جستجوی معنا؛ 1403/11/20 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 88 0 3 وایولت 1404/3/15 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 288 سلول را ترک میکند و پسرک در حالی که زیر وزن کوزه ای گلی و جعبه ای بطری که تلق تلوق میکنند خم شده، جلو می آید. نگاهش به دستم می افتد و چشم هایش گشاد میشوند. کنارم دولا میشود و با انگشتهایی به سبکی پروانه از خمیرهای مختلفی برای تمیز کردن زخمهایم استفاده میکند. زمزمه میکند:(پس چیزی که میگن حقیقت داره ماسکها درد رو حس نمیکنن.) میگویم:( درد رو حس میکنیم، فقط آموزش دیدیم که تحملش کنیم.) 0 1 وایولت 1404/3/8 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 191 به آسمان نگاه میکنم. ستاره ها هنوز بالای سرم برق می زنند، ولی سپیده دم نزدیک است و باید قبل از آن حسابی از اینجا دور شوم؛ ولی لایا چه؟ آیا واقعاً خیال دارم فقط با یک یادداشت از او خداحافظی کنم؟ با قدمهایی بی صدا به سمت واگن جیبران میروم و در پشتی را باز میکنم. ایزی روی یکی از نیمکت ها خروپف میکند و دستهایش را زیر گونه اش گذاشته است. لایا روی نیمکت دیگر بدنش را مچاله کرده و در حالی که یک دستش روی بازو بندش است، به خواب فرورفته. کنارش زانو میزنم و زمزمه میکنم:( تو عبادتگاه منی، کشیش منی، دعای منی، رهایی بخش منی.) بابابزرگ اگر میفهمید شعار مورد علاقه اش را این طور خراب کرده ام، به من اخم میکرد؛ ولی من این طوری ترجیحش میدهم. آنجا را ترک میکنم و به سمت تریرا میروم که دور از اردوگاه منتظرم است. 0 12 < Sahar > 1404/2/3 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 270 0 6
بریدههای کتاب مشعلی در برابر شب hani 1403/5/10 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 457 "لبخندشخورشیدیاست کهپساز تاریکترین و طولانیترین شب طلوع میکند.":)) 0 17 غزلِ فرار کرده از دفترِ حافظ✨. 1402/9/26 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 161 همیشه از تاریکی درونی میترسیدی،متوجه نیستی؟ تا وقتی با تاریکی میجنگی،توی روشنایی ایستادهای! 0 35 𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪 1404/2/24 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 97 0 12 < Sahar > 1404/1/29 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 190 0 13 انسانی در جستجوی معنا؛ 1403/11/23 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 392 0 9 < Sahar > 1404/2/5 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 384 0 11 فراموش شدهای از گرین گیبلز :) 1403/6/16 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 15 {میدان نبرد،عبادتگاه من است.نوک شمشیر، کشیشم است.رقص مرگ، دعایم است.ضربه مرگبار، آزادی بخشم است} 0 20 غزل، دختر خوانده حافظ✨:) 1403/9/3 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 99 {ایمان داشتن یعنی همین، اینکه به چیزی فراتر از خودت باور داشته باشی} 0 50 وایولت 1404/3/15 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 290 (اون فقط یه بچه است.) با دست راستم مشتی به چانه ماسک میزنم و او را روی زمین می اندازم. خشم درونم آزاد میشود و در حالی که مشتها را روی سرش فرود می آورم، حتی زنجیرها را حس نمیکنم. (اون یه بچه است که تو مثل آشغال باهاش رفتار میکنی و فکر میکنی حسش نمیکنه، ولی میکنه، و تا زمانی که بمیره حسش می کنه، فقط چون تو اون قدر مریضی که نتیجه کارت رو نمیبینی.) دستهایی به پشتم چنگ میزنند. صدای گرومپ گرومپ چکمه ها به گوش می رسد و دو ماسک وارد سلول میشوند. 0 1 شوکا 1402/8/29 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 333 عواطف از تو انسان می سازن، حتی اونایی که ناخوشایندن، هدفی دارن. اگر نادیده شون بگیری، بلند تر و عصبانی تر می شن. 0 20 فراموش شدهای از گرین گیبلز :) 1403/6/17 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 190 کینان میگوید《چای خوب اینقدر باید شیرین باشد که یک خرس را خفه کند》 1 10 غزلِ فرار کرده از دفترِ حافظ✨. 1402/9/22 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 99 ایمان داشتن یعنی همین،اینکه به چیزی فراتر از خودت اعتماد داشته باشی! 1 40 𝖗𝖊𝖟𝖆𝖎 1404/1/7 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 288 0 11 فاطمهزهرا؛ 1404/1/15 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 27 هرجا زندگی هست امید هست. 0 8 انسانی در جستجوی معنا؛ 1403/11/23 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 391 0 9 مامانِ لیام:) 1403/8/17 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 199 《 تو عبادتگاه منی. کشیش منی. دعای منی. آزادیبخش منی.》 5 60 انسانی در جستجوی معنا؛ 1403/11/20 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 88 0 3 وایولت 1404/3/15 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 288 سلول را ترک میکند و پسرک در حالی که زیر وزن کوزه ای گلی و جعبه ای بطری که تلق تلوق میکنند خم شده، جلو می آید. نگاهش به دستم می افتد و چشم هایش گشاد میشوند. کنارم دولا میشود و با انگشتهایی به سبکی پروانه از خمیرهای مختلفی برای تمیز کردن زخمهایم استفاده میکند. زمزمه میکند:(پس چیزی که میگن حقیقت داره ماسکها درد رو حس نمیکنن.) میگویم:( درد رو حس میکنیم، فقط آموزش دیدیم که تحملش کنیم.) 0 1 وایولت 1404/3/8 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 191 به آسمان نگاه میکنم. ستاره ها هنوز بالای سرم برق می زنند، ولی سپیده دم نزدیک است و باید قبل از آن حسابی از اینجا دور شوم؛ ولی لایا چه؟ آیا واقعاً خیال دارم فقط با یک یادداشت از او خداحافظی کنم؟ با قدمهایی بی صدا به سمت واگن جیبران میروم و در پشتی را باز میکنم. ایزی روی یکی از نیمکت ها خروپف میکند و دستهایش را زیر گونه اش گذاشته است. لایا روی نیمکت دیگر بدنش را مچاله کرده و در حالی که یک دستش روی بازو بندش است، به خواب فرورفته. کنارش زانو میزنم و زمزمه میکنم:( تو عبادتگاه منی، کشیش منی، دعای منی، رهایی بخش منی.) بابابزرگ اگر میفهمید شعار مورد علاقه اش را این طور خراب کرده ام، به من اخم میکرد؛ ولی من این طوری ترجیحش میدهم. آنجا را ترک میکنم و به سمت تریرا میروم که دور از اردوگاه منتظرم است. 0 12 < Sahar > 1404/2/3 مشعلی در برابر شب جلد 2 صبا طاهر 4.4 22 صفحۀ 270 0 6