زینب گلستانی

تاریخ عضویت:

بهمن 1402

زینب گلستانی

@zeinabgoli

6 دنبال شده

6 دنبال کننده

                نویسنده
              

یادداشت‌ها

        یادداشتی بر کتاب صوتی دختر ماه 

نویسنده: سارا عرفانی

کتابی که جذاب و شنیدنی و فشرده، و البته شمرده گوشه‌ای از تاریخ را روایت می‌کند. شاید بهتر است بگویم فصلی از تاریخ را از دل خانه‌ای پر از صفای زنانه، بوی نان تازه، عطر مهربانی و شیرین زبانی‌های کودکانه، روایت می‌کند. 
گوینده کتاب صدایی دارد که مهربان می‌شود به وقت سخن گفتن فاطمه‌ای معصوم و با صلابت می‌شود به وقت سخن گفتن پسران موسی و مثل قند در دل آب می‌شود به وقت شیرین زبانی‌های محمد بن علی دو ساله.
اگر همیشه تاریخ را مردانه خواندید، شاید هم گاهی کمی زنانه، پیشنهاد می‌دهم این‌بار خواهرانه بخوانید. 
آن هم چه خواهری، دختر موسی بن جعفر، خواهر علی بن موسی، عمه‌ محمد بن علی. 
و چه زیباست که برادری امام، دست‌های کوچک خواهرش فاطمه را در میان دست‌های مردانه‌اش بگیرد و او را معصومه بخواند. قند در دل همه آب می‌شود، حتی در دل ما خوانندگان کتاب.
و شاعران گواهی می‌دهند آن هنگام که چشم چهره‌شناسان به چهره گندمگون محمد بن علی افتاد، گندم برکت پیدا کرد و نام جواد شایسته تک فرزند علی بن موسی شد.
صدای گوینده دلنشین حکایت می‌کند:
برادر که به اجبار به طوس می‌رود، خواهر می‌شود معلم بانوان مشتاق دانستن، این است عزت یک زن، که بداند و به دیگران نیز بیاموزد حتی در واپسین لحظات تب‌دار زندگی در قم. 
زینب گلستانی 






      

1

        یادداشتی بر کتاب صوتی نیم دانگ پیونگ یانگ
نویسنده: رضا امیرخانی 

همان اول اسم کتاب نظرم را جلب کرد، خیلی سخت خواندمش: نیم‌دانگ‌پیونگ‌یانگ! اما همین‌که می‌بینم نویسنده‌اش رضا امیرخانی ست عزمم را برای مطالعه‌اش جزم می‌کنم. هنوز طعم شیرین کتاب "من‌او" زیر زبانم هست. 
موضوع کتاب: سفر به کره شمالی! لامصب همین هم جذاب است. کسی توانسته به کره برود آن هم شمالی؟ سریع چمدانم را می‌بندم. یک سفر خارجی بدون ویزا و پاسپورت، مفت و مجانی، مگر می شود از دستش داد. 
آقا رضا با یک هیئت ایرانی راهی کره شمالی می‌شود. و یک هیئت کره‌ای تمام مدت ان‌ها را با برنامه‌های از قبل تعیین شده هدایت می‌کند حتی اجازه خروج از هتل هم ندارند. ولی مگر ایرانی باخت می‌دهد! 
چقدر جذاب و نفس گیر بود صحنه فرار از هتل و رفتن به سطح شهر. و چقدر جذاب‌تر که مردم کره شمالی با دیدن غریبه‌ها فرار می‌کردند یا آن سلمانی که در را قفل کرد. دیگر نه می‌توانم جلوی خنده‌ام را بگیرم و نه تعجبم! البته لحظه شیرین هم دارد مثل بازدید از زایشگاه. 
لحظه ترسناک هم دارد مثل رفتن به طبقات ممنوعه هتل و احتمال شلیک گلوله! آنجا هم که می‌فهمند ناهار نخوردنشان  زیر سر بچه خیابان ظفر سوریه است هم بامزه‌ست.
کم کم اسم کتاب را متوجه می‌شوم "پیونگ یانگ" که اسم شهرشان است. نیم‌دانگ هم اولش کمی غریبه بود اما همان یک دونگ و دو دونگ و سه دونگ خودمان است ولی کمتر. یه چیزی شبیه نصف جهان خودمان. 
یکی از صحنه‌های جذاب دیدار اتفاقی هیئت ایرانی با دو خبرنگاران غربی در هتل و کشیدن پک سیگار افتخاري ‌ست. آقا رضا سعی می‌کند خبرنگار غربی را شناسایی کند می گوید: لهجه آمریکایی داری ولی احتمالا اروپایی هستی، خبرنگار غربی خیلی گرم می زند پشت کمر آقا رضا  و می‌گوید: باختی، من اسراییلی‌ام. 
احتمالا شما هم اینجا نفس در سینه‌تان حبس شده است و کنجکاو بقیه ماجرا هستید. برای دانستن بقیه ماجرا باید چمدان‌هایتان را ببندید و بدون نیاز به ویزا و پاسپورت  با خرید کتاب به سفر کره شمالی بروید، راستی یادتان باشد نسخه صوتی‌اش جذاب‌تره. 

زینب گلستانی 


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.