معرفی کتاب یوما اثر مریم راهی

یوما

یوما

4.0
52 نفر |
21 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

106

خواهم خواند

54

شابک
9789643378271
تعداد صفحات
164
تاریخ انتشار
1399/9/17

توضیحات

        اثری که برای هر مخاطب ادبیات دینی و با هر نوع سلیقه ای، حرف هایی جدی و تازه برای روایت دارد. بستر اصلی این رمان بیان فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه کبری (س) است. نویسنده موقعیت زمانی روایت خود را از ساعت­های منتهی به ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) شروع کرده و با توصیف تؤامان موقعیت منزل، ذهنیت حضرت خدیجه و مردمان شهر که نمایندگانی از آنها به بهانه هایی به منزل پیامبر (ص) رفت آمد دارند، داستانی را تعریف می کند که بیشتر از جذابیت های قصه ­پردازانه، از منظر روایت لذت­بخش است.
      

لیست‌های مرتبط به یوما

نمایش همه

یادداشت‌ها

          یک رمان استخوان دار و محکم و در عین حال لطیف.
شرحی از زندگی حضرت خدیجه(س).
زبان داستان  سنگین ،ادبی و فاخر است. پژوهش پشت سر کتاب  باعث شده وقایع تاریخی درست و به جا در داستان بگنجاند.
فقط اگر اهل خواندن متن های  پر تصویر و دیالوگ و شخصیت های زیاد نباشید و زبان داستان مورد پسند نباشد،خواندن کتاب حوصله تان را سر می برد و نمی توانید تا آخر راه را بروید.
از طرفی فرم نگارش داستان به گیجی خواننده دامن می زند.
داستان از زمانی روایت می شود که  حضرت  درد وضع حمل فاطمه زهرا  را تحمل می کند  و با مرگ حضرت خدیجه به پایان می رسد.در این بین با فلش بک های زیادی مواجه هستیم  و بخش هایی از زندگی حضرت و  پیامبر  ذکر می شود. 
راوی هر بخش متفاوت  است.تا مخاطب می خواهد به خط طولی و زمان روایت عادت کند ،یک فلش بک همه چیز را بهم می زند و باید حواسش را جمع کند تا راوی را پیدا کند و بشناسد. 
 با این حال به دلیل لطافت و نگارش زیبای متن و همچنین پژوهش درست و حساب شده،خواندن این رمان به بزرگسال توصیه می شود.
        

5

          قبلا کتاب به "امین بگو دوستش دارم" از همین نویسنده رو خوندم کتاب خیلی خوبی بود علاقه پیدا کردم کتاب های دیگه ایشون رو هم بخونم و به لیست اضافه کردم

به دلایلی از این کتاب زیاد خوشم نیومد

اولاً کتاب تشکیل شده از روایت ها و داستان های کوتاه که هر کدوم از زبان یک راوی بود و فهمیدن اینکه الان  داستان از زبان کیه یه معما بود که بعضی اوقات راحت حل میشد و بعضی اوقات سخت مثلا تا نصف داستان که می خوندم فکر می کردم از زبان بحریه هست بعد متوجه میشدم از زبان نفیسه هست یکدفعه شک می کردم نکنه از زبان ام هانی گفته شده 😁

دوماً کمی مبهم بود یعنی توصیف ها یا عبارات خوش خوان نبودن ( حداقل برای من اینجور بود) یعنی کمی سنگین بود

سوماً داستان ها زیاد پرش داشت مثلا داستان به لباس عطر انگیز پیامبر اشاره می کرد در زمان حال، داستان بعدی به این می پرداخت که داستان لباس چیه و از سال های خیلی قبل داستان رو نقل می کرد و دوباره بر می گشت به زمان حال و اینا در حالی بود که راوی داستان رو باید زور می زدی بفهمی کیه و آیا در زمان حال داره روایت میشه یا گذشته 😁

شاید دارم اغراق می کنم ولی برا من اینجوری بود

        

1