بریده‌ای از کتاب یوما اثر مریم راهی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

- مهربان‌بانو! تمام عمرم به بی‌حاصلی گذشته است جز ماهی که در رکاب محمد‌امین بودم و ملازمش.... - از چه روی؟ - در رفتار و کردار و نگاه و سکوتش جذبه‌ای وجود داشت که مرا و تمام مردان دیگر را از مجوس و جهود و نصرانی و غیر به سوی خود می‌کشاند....کششی عظیم.... نفسی تازه می‌کند و باز: - تاجری از او خواست به لات و عزّی سوگند یاد کند، اما او برآشفت و گفت بت‌ها برای من از پست‌ترین‌ها و مبغوض‌ترین‌ها هستند....شجاعتش بی‌مثال است امین.....کیسه‌های‌مان اکنون سرشار از زر است، اما زر، ثمنی ندارد در برابر آنچه من به چشم خویش از محمدامین دیده‌ام.... - محبت مرا به محمدامین دو چندان کردی...

- مهربان‌بانو! تمام عمرم به بی‌حاصلی گذشته است جز ماهی که در رکاب محمد‌امین بودم و ملازمش.... - از چه روی؟ - در رفتار و کردار و نگاه و سکوتش جذبه‌ای وجود داشت که مرا و تمام مردان دیگر را از مجوس و جهود و نصرانی و غیر به سوی خود می‌کشاند....کششی عظیم.... نفسی تازه می‌کند و باز: - تاجری از او خواست به لات و عزّی سوگند یاد کند، اما او برآشفت و گفت بت‌ها برای من از پست‌ترین‌ها و مبغوض‌ترین‌ها هستند....شجاعتش بی‌مثال است امین.....کیسه‌های‌مان اکنون سرشار از زر است، اما زر، ثمنی ندارد در برابر آنچه من به چشم خویش از محمدامین دیده‌ام.... - محبت مرا به محمدامین دو چندان کردی...

1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.