پریسا

پریسا

@paarriissaa

34 دنبال شده

6 دنبال کننده

یادداشت‌ها

پریسا

پریسا

11 ساعت پیش

        یک مرد رو که شروع کردم، راستش اولش خیلی خسته‌کننده بود.
کتاب کند پیش میرفت و حرف‌هاش سنگین بود. احساس می‌کردم دارم تو یه دنیای تاریک قدم میزنم و هیچ چیز عجله‌ای برای جلو رفتن نداره.
اما یه چیزی تو این کندی بود که نمی‌ذاشت کتاب رو بذارم کنار. همونطور که داستان پیش میرفت، یه مرد رو دیدم که همه‌ی وجودش رو برای آرمانش گذاشته بود.
نه فقط برای زندگی خودش، نه فقط برای آینده‌اش. بلکه برای یه ایده، یه اعتقاد که تو وجودش ریشه دوانده بود و هیچ چیزی نمی‌تونست اون رو ازش جدا کنه.

و در کنار این جنگیدن برای آرمان، یه عشق بود.
عشقی که شاید بیشتر از هر چیزی در این دنیا برای این مرد معنا داشت. عشقی که در دل اون درد و رنج زندگی می‌جنگید و زنده می‌موند.
این عشق هیچ وقت ساده و راحت نبود؛ همیشه با جنگ و با فداکاری همراه بود. ولی به همون اندازه که این عشق تلخ و دشوار بود، به همون اندازه هم قوی و حقیقی بود.

حالا که تمامش کردم، فهمیدم که این کتاب، قصه‌ی یک مرد نیست.
قصه‌ی جنگیدن برای چیزی بزرگتر از خودت بود.
قصه‌ی اینکه چطور میشه در دنیای پر از درد و ظلم، هنوز هم به چیزی که دوست داری ایمان داشته باشی، حتی اگه اون چیز عشق یا آرمانت باشه.
یک مرد، شاید خسته‌کننده و کند شروع بشه، اما وقتی به تهش می‌رسی، دیگه نمی‌تونی فراموشش کنی. یه داستان از جنگیدن، از ایستادن، و از عشقی که همیشه پا برجا می‌مونه، حتی وسط همه‌ی این دردها.

      

1

پریسا

پریسا

12 ساعت پیش

5

پریسا

پریسا

12 ساعت پیش

        خوندن بیگانه برای من مثل روبه‌رو شدن با یه حسِ خام و برهنه از زندگی بود. داستانِ مرسو، مردی که بی‌تفاوت به همه چیز به نظر می‌رسه، در عین سادگی، خیلی تکان‌دهنده بود. چیزی که بیشتر از همه توی ذهنم موند، همون خونسردی عجیب مرسو در مواجهه با اتفاقاتیه که برای بقیه‌ی آدم‌ها خیلی بزرگ و مهمه؛ از مرگ مادرش گرفته تا قتل یه آدم.

بیگانه برام یه جور مواجهه با معنای پوچی زندگی بود. این که خیلی از ارزش‌هایی که بهشون باور داریم، شاید توی موقعیت‌های خاص، کاملاً بی‌معنا بشن. کامو بدون این که توضیح بده یا قضاوت کنه، فقط تصویر می‌کشه و همین سکوت و بی‌تفاوتی، ضربه‌ی اصلی رو بهم زد.

آخر کتاب، جایی که مرسو مرگ رو می‌پذیره و حتی یه جورایی باهاش آشتی می‌کنه، حس کردم کامو داره حرف عمیقی درباره‌ی رهایی می‌زنه؛ این که وقتی با پوچی آشتی کنیم، شاید برای اولین بار واقعاً آزاد بشیم.

بیگانه برای من فقط یه داستان نبود؛ یه آینه بود. یه آینه‌ی سرد اما صادق، که مجبورم کرد یه بار دیگه نگاهم به زندگی و مرگ رو مرور کنم.

      

1

پریسا

پریسا

12 ساعت پیش

        کتاب سقوط برام یه تجربه‌ی خیلی متفاوت بود؛ مثل این بود که بدون این که بخوام، به دادگاهی درون خودم کشیده بشم. راوی داستان، یه مرد به اسم کلامانس، توی کافه‌های تاریک آمستردام برام تعریف می‌کرد که چطور از یک وکیل موفق و مغرور به یک قاضی توبه‌کار تبدیل شده. سبک روایتِ یک‌نفره‌ی کتاب باعث شد حس کنم دارم توی یه اعتراف خصوصی شرکت می‌کنم.

چیزی که بیشترین تاثیر رو روم گذاشت، این بود که کلامانس با طنزی تلخ و بدون هیچ نقابی خودش رو زیر سوال می‌برد، و در واقع، خواننده رو هم. انگار با هر جمله‌ای که خودش رو تحلیل می‌کرد، من رو هم مجبور می‌کرد به قضاوت‌ها، غرور و ضعف‌های خودم فکر کنم.

کامو با زبانی ساده ولی پر از لایه‌های عمیق، سقوط اخلاقی و درونی آدم‌ها رو به تصویر می‌کشه. جالب این بود که آخرش نمی‌شد راحت بگم کلامانس یه آدم بدیه یا قربانی شرایط. بیشتر حس کردم خودم هم می‌تونستم جای اون باشم.

در نهایت، سقوط یه جور دعوت به مواجهه با خودم بود؛ بدون توجیه، بدون فریب. تجربه‌ای تلخ، اما ارزشمند که هنوز ذهنم رو مشغول کرده.

      

1

پریسا

پریسا

12 ساعت پیش

        کتاب طاعون اثر آلبر کامو برام یکی از اون تجربه‌هایی بود که آدم رو وادار می‌کنه بیشتر از همیشه به زندگی، مرگ و معنا فکر کنه. داستان توی شهری روایت میشه که یه دفعه با شیوع طاعون روبه‌رو میشه و همه چیز از روال عادی خارج میشه. چیزی که بیش از خودِ ماجرای طاعون توجهم رو جلب کرد، رفتار شخصیت‌ها بود؛ این که چطور هرکدوم با وحشت، ناامیدی یا حس مسئولیت روبه‌رو میشن.

کامو بدون این که مستقیم شعار بده، مفهوم پوچی زندگی و در عین حال ارزش مبارزه‌ی انسان‌ها رو نشون میده. توی طول خوندن کتاب حس می‌کردم که انگار دارم مبارزه‌ی خودم با دنیای بی‌رحم رو توی آیینه می‌بینم. قلمش خیلی ساده و در عین حال پرمغزه؛ جوری که نمی‌تونی راحت از کنارش رد بشی.

طاعون برای من فقط یک داستان درباره‌ی یک بیماری نبود؛ یه روایت نمادین بود از مبارزه‌ی ما انسان‌ها با رنج‌هایی که ظاهراً هیچ منطق یا عدالتی پشتشون نیست. انگار می‌گفت زندگی همیشه با درد همراهه، ولی چیزی که مهمه، انتخاب ما توی مواجهه با این درده.

در مجموع خوندن این کتاب رو برای هر کسی که دوست داره یه بار جدی با خودش و معنای بودنش روبه‌رو بشه، واقعاً پیشنهاد می‌کنم.

      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.