از نظر تکنیکی، این اثر بیتردید یکی از نمونههای قوی در روایتپردازی است. اوجهای داستان بهخوبی مدیریت شدهاند و تغییرات زمانی و مکانی با مهارت اجرا شدهاند؛ بهگونهای که مخاطب بدون سردرگمی، با جریان ذهنی شخصیتها، بهویژه زیبا، همراه میشود. حتی روایت درونی افکار زیبا نیز با دقت و انسجام قابلتوجهی طراحی شده است.
با این حال، آنچه برای من تا حدی زننده بود، نحوهی پرداخت رابطهی زیبا و پدرش بود؛ رابطهای که نشانههایی از "گره الکترایی" در خود دارد. زیبا پدرش را بدون هیچ پیششرطی و با تمام وجود میپذیرد؛ در حالی که نسبت به مادرش، حتی در مواجهه با خطاهایی انسانی، هیچ تلاشی برای همدلی یا پذیرش نمیکند. نویسنده با انتخاب زاویه دید از زبان زیبا، تصویری ارائه میدهد که در آن پدر تقریباً از هرگونه خطا مبراست. این عدم توازن در نگاه به والدین، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، نکتهایست که نمیتوان بهراحتی از آن عبور کرد.
در نهایت، باید به زبان ساده، روان و توصیفات سینمایی اثر اشاره کرد که باعث میشود خواننده بهراحتی با صحنهها ارتباط برقرار کند و تجربهای تصویری از داستان داشته باشد.