یادداشت غزل
1404/7/3 - 10:18
"در این یک ماه اخیر یه جورایی داشتم با ولنتین زندگی میکردم!" این کتاب برای من فقط یک رمان نبود، بیشتر شبیه آینهای بود که نشانم داد انسان تا کجا حاضر است برای آرزوهایش جان خرج کند. بالزاک با ظرافتی عجیب نشان میدهد لذت، مثل همان پوست، هر بار کوچکتر میشود و بهایش سنگینتر. این کتاب نه فقط داستانی درباره سرنوشت، که هشداری درباره انتخابهای روزمره ماست. از لحاظ تکنیکی، چرم ساغری در مرز میان رمانتیسم و رئالیسم حرکت میکند؛ جایی که بالزاک با قلمی پرجزئیات و گاه افراطی، واقعیت اجتماعی پاریس را با استعارهای متافیزیکی در هم میآمیزد. این رمان نهتنها حکایتی درباره زوال زندگی در سایهی میل و لذت است، بلکه بیانیهای فلسفی دربارهی کشمکش میان ارادهی آزاد و جبر سرنوشت به شمار میرود؛ متنی که همزمان هم نمادین و هم عمیقاً واقعگرایانه است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.