سیده حُسنا

سیده حُسنا

بلاگر
@niki_Sadat

47 دنبال شده

61 دنبال کننده

                کاش آدم‌ها کمی بیشتر شبیه به کتاب‌ها بودند:)☁️

              

یادداشت‌ها

نمایش همه
سیده حُسنا

سیده حُسنا

2 روز پیش

        چهارشنبه بعد از ۱۰ ساعت بیرون از خونه بودن قبل از اینکه برسم خونه رفتم کتابخونه و چشمم خورد بهش؛ چندسال پیش یادمه یه بار گرفته بودم که بخونمش اما با دو سه صفحه اول حوصلم سر رفت و ادامه‌ش ندادم شاید کتاب اون موقع دوست نداشت بخونمش یا شاید سن کمم ظرفیت خوندنش را هنوز پیدا نکرده بود ولی بعد از چندسال دلش خواست تا بخونمش با امتحان شیمی که شنبه داشتم اما ۳۵۰ صفحه‌ش را قبل از امتحان خوندم و بقیه‌ش را به عنوان استراحت پس از امتحان دیروز خوندم و تمام شد.
توی طول داستان با خودم بارها میگفتم چرا باید داستان پر از خشم و کینه و انتقام و اخلاق‌های بد باشه؟ مدام اینو برا خودم تکرار میکردم شاید چون من عادت نداشتم به همچین داستان پر نفرت و شاید گفت غم انگیزی که دوست نداشتی با شخصیت ها همزاد پنداری کنی و غمگین بشی  
ولی در نهایت به خودم اومدم و دیدم برام از بقیه کتاب ها جذاب تر بوده با هر صفحه خوندن مشتاق خوندن بیشتر می‌شدم و دلم میخواست بدونم چی شد که به اینجا رسید شاید بخاطر این بود که بعد از شرح کمی از داستان در حال، رفت به گذشته 
نمودار خویشاوندی آخر کتاب را قبل از شروع کتاب و تا یکجایی از کتاب مدام میدیدم و تصورم از هیچ کدوم این نبود شاید اولین باری که جدول را دیدم حتی به ذهنم خطور نمی‌کرد که هیتکلیف با کاترین هیچ رابطه ‌ای داشته باشه و خیلی چیزای دیگه که به ذهنم خطور نمیکرد
اما شخصیت های کتاب ، به نظرم حتی اتفاق های آخر کتاب هم باعث نشد که از هیتکلیف خوشم بیاد البته که در تمام طول داستان داشتم به نقش تربیتی و گذشته شون فکر میکردم و به نظرم وقتی مامان خانواده نباشه سر بچه‌ها و بچه‌خوانده‌ها همچین بلایی میاد، وقتی مقایسشون میکردم با ادگار و ایزابل که تا کامل شدن شخصیت هاشون  مادرشون کنارشون بوده به نظرم این پرخاشگری ، زمختی و ... به خاطر نبودن جنس لطیف خانواده در نقش مادر بوده به هر حال خدمتکار هم نمیتونه نقش قوی داشته باشه 
اما وقتی به کاترین کوچیک فک میکنم که بدون مادر عاقبت آنچنانی نداشت میفهمم که مهمه پدر در مواجه با از دست دادن همسرش چه واکنشی نشون بده و مهمه که بعدش با بچه‌ش چطور رفتار کنه با ملایمت و مهربانی یا تبعیض و پرخاشگری . البته  در کل میشه گفت نداشتن سرپرست مناسب باعثش شده بود.
به نظرم درس هایی زیادی از کتاب گرفتم علاوه بر اینکه تجربه جدیدی از خواندن به من داد با فضایی کاملا متفاوت. شاید داستان مورد علاقه‌م نبود اما به نظرم فوقالعاده ارزشمند بود خوندش 
پ‌ن: در ابتدا میخواستم ۳ تا ستاره بدم اما بعد نوشته خودم به نظرم باید ستاره بیشتری بدم و فقط یه ستاره بخاطر اینکه داستان لطیف نبود ولی الان بازم به نظرم لطیف نبودنش باعث شد چیزای بیشتری یاد بگیرم پس با دست و دلبازی فروان ۴/۵ ستاره میدم خیرشو ببینی امیلی جان برونته:))))😂
پ‌ن۲: دلم میخواست دنیا لیاقت شنیدن و به یادگار گذاشتن کتابای بیشتری از امیلی برونته را داشت ولی حیف 🥲
پ‌ن۳: تصویر بارگزاری شده یادداشت یه کتابخوان قبل از من بوده که برا بقیه خواننده های این کتاب به یادگار گذاشته بود شاید باعث شد با علاقه بیشتر و عطش بیشتری بخونمش :)))
      

29

        نادر ابراهیمی ...
فکر می‌کنم اولین کتابی بود که از او کامل خواندم؛
 سال پیش یک عاشقانه آرام را شروع کردم ولی تمام نکردم و خیلی سال پیش یعنی دو سال پیش هم شهری که دوستش داشتم را
اما ابن مشغله با اینکه روایت پیوسته‌ای که یک شبه بخوانمش نداشت و نزدیک به ۲۰ روزی طول کشید اما محتوای فاخری داشت من بسیار با او هم نظر بودم و تجربه‌هایش را تجربه کردم 
مخصوصا این قسمت را چقدر درک کردم و چقدر دلم خواست ایران برای همه ایرانیان شناسانده شود:)))))
من میگفتم ما سرزمین غریبی داریم اگر آن را بشناسی حتماً عاشقش می شوی - چه با سواد باشی چه کم سواد، چه روشنفکر باشی چه غیر روشنفکر... هر چه باشی طبیعت پرشکوه و عظیم این سرزمین تو را به زانو در میآورد و با تمام وجود جنگیدن به خاطر آن را به تو می آموزد. از پی دیدن و شناختنش دیگر نمی توانی در مقابل آن بی تفاوت بمانی دیگر نمیتوانی نسبت به آن غریبه باشی و به آن فکر نکنی نمی توانی چمدانت را ببندی و خیلی راحت بگویی: «می روم آمریکا می روم جایی که کار و مزد خوب وجود دارد، می روم و خودم را خلاص میکنم نمی توانی زخمش را زخم خودت ندانی دردها و غصه های مردمش را دردها و غصه های تن و روح خودت ندانی گلهایش را گلهای باغ و باغچه ی خودت ندانی کویر و دریا و کوه های برهنه اش را عاشقانه نگاه نکنی در بناهای مخروبه ی قدیمی اش، روان جاری اجدادت را نبینی صدای آبهای مست رودخانه هایش را همچون صدایی فرا خواننده از اعماق تاریخ حس نکنی و نمیتوانی برای بازسازی اش قد علم نکنی پای نفشری یکدندگی نکنی و فریاد نکشی... نمی توانی نمی توانی...
      

16

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.