𝑬𝒍𝒊𝒏𝒂

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1403

𝑬𝒍𝒊𝒏𝒂

@ary724

23 دنبال شده

14 دنبال کننده

یادداشت‌ها

𝑬𝒍𝒊𝒏𝒂

𝑬𝒍𝒊𝒏𝒂

7 روز پیش

        ۱۹ ساعت از وقتی که تمومش کردم میگذره.
راستش من با گارد زیادی سمت این جلد رفتم چون نظرات رو که خونده بودم، اکثرا میگفتن ضعیفه و نوشتن این جلد لزومی نداشته.
و خب تا صفحات پایانی هم خیلی نقادانه خوندمش. 
ولی یه‌دفعه دیدم دارم سرش گریه میکنم و سد اشکام تو "ما تمامش میکنیم"، برای این جلد شکست. 
بعد تموم کردنش یکم نظرات بقیه رو خوندم و واقعا تعجب کردم اون همه نقد و ایراد رو دیدم.
قطعا نکات آموزنده و قشنگش به پای جلد اول نمیرسه و شاید واقعا نوشتن این جلد لزومی نداشته. 
اما نظر شخصیم درموردش اینه که، برخلاف جلد قبلی که نه از لحاظ شخصیت‌سازی و نه فضای داستان، دوسش نداشتم، این جلد خیلی حال و هواش برام جذاب‌ بود. 
تعامل بیشتر لی‌لی و اطلس، اضافه شدن شخصیت تئو و جاش و نوع رفتار الیسا و مارشال، همه دلایلی بودن که این جلد رو دوست داشته باشم. 
خیلی دلم میخواست بیشتر راجع به تئو حرف زده بشه. به نظرم قسمت‌هایی که درمورد شخصیت پنهانش گفته شد، کم بود. 
میشه خیلی ایرادها گرفت، از خود داستانش تا خوب بودن بیش از حد بعضی شخصیت‌ها، اما من از خوندنش لذت بردم. 
برای حداقل یک بار خوندن پیشنهادش میکنم.
      

7

        «حق با توئه لیلی بلوم؛ 
"ما جای آن شخصی نیستیم که آن فرد بدرفتار را دوست دارد."
ولی بیا قبول کن..هرچقدرم احساساتت پیچیده باشه و با وجود تمام آزار و اذیت‌ها، دوسش داشته باشی، کاری که کردی حماقت بود.! 
من کتابای زیادی نخوندم اما از بین همینایی که خوندم، نسبت به هیچ شخصیتی، تا این حد احساس انزجار نداشتم که به تو داشتم. 
درسته که مزخرف‌ترین شخصیت داستان، تو نبودی، اما تا یه بخشی از کتاب، احمق‌ترینشون بودی.» 
نیمه‌ی اول کتاب واقعا حس خاصی نداشتم و به زور ادامه دادم اما.. 
نیمه‌ی دوم که از دیشب تا الان درحال خوندنش بودم، خیلی جاذبه داشت.
دوست داشتم ببینم چه اتفاقاتی قراره بیفته.
مطمئنم نصف اعصابمو سر این کتاب از دست دادم و آخراش اگه میتونستم یه گلوله تو مغز لی‌لی خالی میکردم.. 
نمیدونم بقیه چه نظری راجع به این کتاب دارن اما من واقعا نمیتونم تو زندگیم مثل لی‌لی عمل کنم. بله بله قطعا به حرف نیست و اگه تو شرایط قرار بگیریم ممکنه نظرمون فرق کنه اما..
وقتی خودم رو جای اون میذارم، اون حس عذاب وجدان و مخصوصا حس "دوست داشتن" رو سرکوب میکنم و  خودمو نجات میدم چون گذشته‌ی تلخ یه آدم قانعم نمیکنه روی سلامت جسم و روحم قمار کنم.! 
هزار و یک دلیل منطقی یا غیرمنطقی هم وجود داشته باشه، زمانی که یه چیزی قبحش بریزه، صرف‌نظر از  همه‌ی پشیمونی‌ها، بارها و بارها تکرار میشه. اینو همیشه مامانم بهم میگه.. 
مرزها که از بین برن دیگه چیزی جلودار خوی وحشی ادما نیست. 
البته که همیشه استثناهایی وجود دارن اما شامل شخصیت‌های این کتاب نمیشه. 
یه‌جاهایی من خیلی یاد فیلم "ملی و راه‌های نرفته‌اش" افتادم و به همون اندازه‌ عصبی شدم سر این کتاب. 
و فکر میکنم هر دختری مخصوصا قبل ازدواجش باید یه بار اون فیلم رو ببینه و کتاب "ما تمامش میکنیم" رو بخونه.
خیلی مفهومی بود برام این کتاب..
و یه نکته‌ی مهم و برجسته‌ش به نظرم این بود که نه شغل عامه‌پسند و نه ظاهر زیبا و موجه، دلیلی بر ذات یا رفتار درست آدما نیست..و اگه قبولش ندارین، این کتابو بخونین..
یه ستاره ندادم اونم بخاطر قلم نویسنده، یعنی هم خوب بود هم بد..خانم هوور جوری نوشتن که خواننده، همراه شخصیت اصلی داستان، احساس سردرگمی میکنه، راه درست چیه؟ راه غلط چیه؟ یه جا واقعا بغض کرده بودم. 
اما از طرفی خیلی پرش داشت اتفاق‌ها..اصلا متوجه نشدم کِی چندتا از ماجراها رخ داد، شاید کلک نویسنده بود که اون حس "یهویی اتفاق افتادن" رو نشون بده..میتونست روند داستان آهسته‌تر باشه، و خب فضای کتاب هم برام جذاب نبود، شخصیت‌ها رو به جز آقای چشم آبی، دوست نداشتم، ولی به هرحال کتاب خوبی بود و پیشنهادش میکنم..
      

9

        بالاخره مجموعه‌ی راهنمای کشف قتل تموم شد. این جلد آخرین جلدی بود که دوسش داشتم، ولی به این معنا نیست که قشنگ نبود.! 
اتفاقا قشنگ و جذاب بود و برای منی که کندخوانم، سرجمع تو کمتر از پنج ساعت تموم شد. اگه بگم وسطاش حوصلم سر نرفت، دروغ گفتم؛ اما ریتم نسبتا روونی داشت. 
داستانِ بازیشون منو خیلی یاد "دیزی دارکر" انداخت، از حق نگذریم به نظرم دیزی دارکر از این جلد قشنگ‌تر بود. 
چون سه جلد دیگه رو خوندم، با دید قضاوت‌گرانه به شخصیت‌ها نگاه کردم و یه سری نکات خیلی جالب شدن. 
حداقل بخاطر جیمی رینالدز، به نظرم باید اینو قبل از جلد دو میخوندم، اینجوری شاید دید قشنگ‌تری بهش داشتم و اوایل "دختر خوب، خون بد" حس بدی ازش نمیگرفتم. 
تعداد جملاتی که هایلایت کردم، انگشت شمار بودن. 
درکل بخوام بگم، خوندن این جلد به تنهایی لذت و هیجان خاصی نداره، باید بعدش "راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب" رو بخونید تا بازی قتل واقعی رو تجربه کنید. 
در آخر، به نظرم فرقی نمیکنه قبل از جلد یک بخونید یا جلد دو، پیشنهاد میکنم حتما قبل جلد دوم اینو خونده باشید، شاید براتون جذاب‌تر باشه. 
      

9

        حس خیلی عجیبی دارم، هم خوشحالم هم ناراحت. خوشحالم بخاطر جوری که تموم شد و ناراحتم بخاطر اینکه تموم شد.:) 
دلم براشون تنگ میشه، برای پیپا و کارآگاه‌بازیاش مخصوصا تو جلد اول، برای راوی و "گروهبان"  صدا زدنش، برای خواهران وارد و جاذبه و امنیتی که داشتن، برادران رینالدز و حس عجیبی که میدادن، برای ناتالیِ مهربون و بکای قشنگم، برای سال سینگ و اندی بل که بیشترین ظلم بهشون شد و برای لیتل کیلتون. 
شخصیت هاکینز برای من یکی از منفورترین‌های داستانه. شاید اگه پیپا رو جدی میگرفت الان همه‌ چیز فرق میکرد. با کارآگاه کو موچی(تو سریال موش) مقایسه‌ش میکنم. هاکینز هیچ‌وقت به پای اون نمیرسه. 
به صفحه‌ی آخر که رسیدم یه لحظه شوک بهم وارد شد، توقع بیشتر از اینا رو داشتم، ولی شاید بهترین و مناسب‌ترین پایان همین بود. 
بزرگترین حدسم غلط از آب دراومد و بابتش واقعا خوشحالم. 
کلا نظر شخصیم اینه که، جلد اول پر رمز و راز و جذاب‌ترین بود، جلد دوم شاید آروم‌ترین و جلد سوم...قطعا هیجانی‌ترین بود. 
همیشه دوست داشتم اون احساساتی که پیپا وسطای داستان تجربه کرد رو درک کنم. احتمالا نباید اینو بخوام و حتی فکر کردن بهش هم خطرناک باشه اما خب کنجکاویه دیگه.. 
خلاصه اینکه مجموعه‌ی خیلی قشنگ و فوق‌العاده‌ای بود، برای من آموزنده هم بود و صددرصد ارزش خریدن داره. 
چندتا کتاب جنایی دیگه هم خوندم ولی..این صد_هیچ اونا رو میزنه:>>>
هنوز بازی قتل رو نخوندم..ظاهرا قبل این سه تا جلد باید خونده میشد ولی احساس میکنم اینجوری داستانش برام جذاب تر باشه. 
با تشکر از قلم زیبا و جذاب خانم هالی جکسون؛🥲
      

24

        همین الان جلد آخر رو تموم کردم و از چشمام اکلیل میباره🥲
یه مجموعه‌ی فانتزی که عشق و نفرت رو در خودش جای داده و قدرت رابطه‌ی خواهرانه و رابطه‌ی برادرانه رو نشون میده و نشون میده که عشق ارزش زیادی داره و گاهی باید از قدرت و خواسته‌های دیگه بگذری تا بتونی حسش کنی..! 
پایانش همونجوری بود که دوست داشتم و مخصوصا با نامه‌ی تلا در صفحه‌ی آخر خیلی خندیدم..
این جلد، از دو جلد قبلی برام دلنشین‌تر بود و انگار تیکه‌های آخر پازل به هم چسبونده میشدند و  همه چی به خوبی و خوشی به پایان رسید😂😔
سر رابطه‌ی تلا و دانته خیلی حرص خوردم مخصوصا که یا تلا با دانته قهر میکرد بخاطر عاشق نبودن دانته یا دانته خیلی به کرم میریخت.. 
عشق بین جولیان و اسکارلت یکی از قشنگترین عشق‌ها بین شخصیت‌های کتابیه که تا الان خوندم و واقعا به هم میان.. 
ای کاش دوناتلا و اسکارلت فرصت یه خداحافظی درست و حسابی رو با مادرشون داشتند.. 
در آخر..بعد از هری پاتر این مجموعه رو از بقیه‌ی کتاب‌هایی که تا حالا خوندم بیشتر دوست دارم..
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.