معرفی کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ ۲ اثر جی. کی. رولینگ مترجم ویدا اسلامیه

هری پاتر و یادگاران مرگ ۲

هری پاتر و یادگاران مرگ ۲

جی. کی. رولینگ و 1 نفر دیگر
4.8
29 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

73

خواهم خواند

3

ناشر
شابک
9879648944402
تعداد صفحات
436
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ ۲، نویسنده جی. کی. رولینگ.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هری پاتر و یادگاران مرگ ۲

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به هری پاتر و یادگاران مرگ ۲

هری پاتر ومحفل ققنوس (هری پاتر5)هری پاتر و جام آتشهری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر 3)

کتاب‌هایی که رولینگ ایده‌هاش رو از روشون کپی کرده

61 کتاب

* مجموعه‌ی دریازمین(1968) از ارسولا لگویین، از معروفترین کتابا درباره‌ی یه قلعه جادوییه که یه مدرسه است برای آموزش جادوگرای جوان. تو مصاحبه‌ای که لگویین با گاردین سال 2005 داشته می‌گه:«من از منتقدان متحیرم که کتاب اول هری پاتر را اوریجینال به حساب آورده‌اند. رولینگ خصوصیات زیادی دارد اما اصالت در میانشان جایی ندارد. این است که آدم را آزار می‌دهد.» هیچوقت از خودتون پرسیدین چرا بالای 20 ناشر دست‌نوشته‌ی اولیه رولینگ از هری پاتر رو رد کردن و دست‌آخر یه ناشر کوچیک حاضر شده با تیراژ محدود چاپش کنه؟ خب من براتون توضیح می‌دم. هری پاتر یه دستمال‌سفره هزار تیکه‌ی کپی شده از ایده‌های کتابای مختلفه. * مجموعه هفت جلدی بدترین جادوگر(1974) از جیل مورفی تو مجموعه بدترین جادوگر یه مدرسه‌ی شبانه‌روزی جادوگری داریم(یه قلعه که رولینگ هاگوارتز رو ازش کپی زده) که یه جادوگر بد سعی داره مدام توش نفوذ کنه(سلام ولدمورت!) شخصیتای اصلی هم سه تا دوست(مثل رون و هری و هرمیون) هستن که همکلاسی بلوند و نازپروردشون(مثل مالفوی) و دو تا وردستش (مثل کراپ و گویل) یکسره آزارشون می‌دن. این مدرسه گروهبندی داره و استادای سختگیر که نفر اصلیشون یه استاد معجون سازیه(سلام اسنیپ). مسابقه‌ی جارو سواری هم داره(واقعا خسته نباشی رولینگ با کویدیچت) و هر دانش‌آموزی هم باید یه حیوون دست‌آموز داشته باشه. حتی شروع هر سال تحصیلی هم با یه سرود شروع می‌شه. درس‌ها هم دقیقا همون درس‌های هاگوارتز هستن. لباس فرم و کلاه جادوگری و قلم پر و اینها هم جز فضاسازی داستانه. یعنی رولینگ هیچ خلاقیتی توی این موارد هم تو مجموعه‌ش‌ نداشته. از اینا بگذریم مک‌گناگال یه زیراکس از مدیر این مدرسه است. چه خصوصیات ظاهری و چه شخصیتی. یعنی امکان نداره‌ها که شما خانم ککلز رو ببینید و یاد مگ‌گناگال نیفتید. مخصوصا که مجموعه تصویرگری هم داره. این مدرسه جادوگری حتی یه جنگل هم ضمیمه‌ش داره. اینها فقط یه سری از کپی‌های رولینگ از این مجموعه هستن. ایراد اصلی اینجاست که رولینگ حتی به پلات‌های این مجموعه هم رحم نکرده و هر جا میلش کشیده اونها رو هم کپی کرده. جلد اول این مجموعه شخصیت بد قصه جاروی شخصیت اصلی رو طلسم می‌کنه تا مسابقه‌ش رو خراب کنه، درست مثل همون بخشی که رولینگ هم توی جلد اول هری پاتر کپی کرده. توی جلد سوم هم یه جادوگری داریم که مدت‌هاست تبدیل به قورباغه شده. اینم دقیقا مثل اون جادوگری که تو کتاب سوم هری پاتر معلوم می‌شه مدت‌ها موش بوده و سال به سال با خانواده‌ی ویزلی می‌رفته هاگوارتز و بر می‌گشته. در «بدترین جادوگر» یه فستیوال هم هست برای هالووین که خب رولینگ دیده دیگه واقعا ضایع می‌شه، پس جاش رو با کریسمس و میهمانی یول عوض کرده. توی یه جلد دیگه هم شخصیت بد قصه خودش رو با معجونی که توی پاتیل درست می‌کنه به شکل یه استاد دیگه درمیاره تا از این طریق بتونه ناشناس خودش رو وارد مدرسه بکنه. این شما رو یاد چی میندازه؟ بله! طرح داستان جلد چهارم هری پاتر و اون یارو که با خوردن مرتب اون معجون خودش رو جای یکی از استادای هاگوارتز جا می‌زنه. غیر از اینها فضاسازی و لحن شخصیت‌ها و دیالوگ‌های هری پاتر و حتی تنبیه‌هایی که شاگردها می‌شن هم سراسر یادآور همین مجموعه است. * گروشام گرینج(1988) از آنتونی هورویتس شخصیت اصلی یه پسر به اسم دیویده که خانواده‌ش ازش بدشون میاد.(واو! سلام هری!) تقریبا هر المانی که در هاگوارتز هست یه کپی آشکار از مدرسه‌ی جادویی این کتابه. تابلوهای سخنگو. رمز عبور برای ورود به خوابگاها. اشباح و معلم‌هایی که روح و گرگینه هستن. رسیدن به مدرسه‌ی جادوگری با قطار. فرستادن دعوتنامه با پرنده. البته رولینگ کلی خلاقیت به خرج داده و کلاغ رو کرده جغد! بعد از اون می‌رسیم به مسابقه‌ی جادوگری. مسابقه‌ی جام آتش یه کپی از مسابقه‌ی جام نحس این کتابه. رولینگ حتی به خودش زحمت نداده چیزی رو که شرکت‌کننده‌ها دنبالش هستن عوض کنه و هری و بقیه باید برن بازم جام پیدا کنن. * راز سکوی شماره‌ی 13 از ایوا ایباتسون حتی دروازه‌ی ورود به دنیای جادویی رو هم رولینگ از کتاب راز سکوی شماره‌ی 13 از ایوا ایباتسون کپی کرده. یعنی یه سکو توی ایستگاه کینگز کراس لندن. فقط رولینگ اسمش رو از سکوی سیزده به سکوی نه و سه چهارم تغییر داده. توی کتاب «راز سکوی شماره‌ی 13» شخصیت اصلی با یه خانواده‌ی بدجنس و پسر شرور و چاقشون مجبوره زندگی کنه. خب، اینم از کپی عمو و ورنون و خاله پتونیا و اون پسر چاقشون. * بازی کامپیوتری مجموعه‌ی جادوگری (1991) که بازم توی به مدرسه‌ی جادوگری می‌گذره و حتی شخصیت اصلیش همون ظاهر و عینک هری رو داره. با کلاه جادوگری و لباسای فرم و غیره. * خانه‌ی جادوگران(1991) از جین یولن. که اونجا هم یه پسر یتیم به اسم هری، ام ببخشید، هنری! میره به یه مدرسه‌ی جادوگری و باید یه پیشگویی رو محقق کنه و یه جادوگر شرور رو شکست بده. * مجموعه‌ی ماجراهای پریدین (1968) از لوید الکساندر. تو این قصه یه پسر یتیم داریم که از مرگ نجات پیدا می‌کنه و در سرنوشتشه که یه شر بزرگ رو شکست بده. (وای بازم سلام هری!) کاراکترهای مشابه و پلاتی که هول مسئله‌ی جاودانگی می‌گرده.(یاد جلد آخر هری پاتر افتادین؟ آفرین بر شما!) اتفاقات هر جلد مجموعه‌ی «ماجراهای پریدین» هم مثل مجموعه‌ی هری پاتر توی سال‌های پیاپی و دنبال هم اتفاق میفته. برای کسانی که متعصبانه مجموعه‌ی هری پاتر و رولینگ رو می‌پرستن، ناراحت‌کننده است اما حقیقت اینه که خلاف تصور عامه، رولینگ ابدا نویسنده‌ی خلاقی نیست. اون فقط یه اسکی‌کننده‌ی ماهره که ایده‌های نویسنده‌های خلاق و با استعداد دیگه رو کنار هم گذاشته و با عوض کردن جنسیت شخصیت‌ها و دستکاری سنشون یه قصه سر هم کرده که از قضای روزگار مردم بهش اقبال نشون دادن. و البته این وسط به هیچوجه نباید کمک ویراستارهاش، قدرت تبلیغات و نقدنویسی‌های جهتدار و بعدتر اقتباس سینمایی رو در همه‌گیر شدن قصه‌ش دست‌کم گرفت. این لیست باز هم تکمیل می‌شود.

7

یادداشت‌ها

لیما

لیما

1403/4/9

        انقدر برای لوپین و اسنیپ اشک ریختم که حس میکنم خودم تموم شدم نه کتاب هری پاتر.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        اشک ریختم؟ بله، با مرگ سیریوس، دامبلدور، هدویگ، مودی، دابی، فرد، لوپین و تانکس... 
این فصل هایی که با سرعت سپری شدن و روز هایی که با ماجرا های هری پاتر می‌گذشت شاید و شاید قلم بی نظیر خانم رولینگ و برگردان خانم اسلامیه آنچنان من رو با تک تک شخصیت های آشنا و دوست داشتنی همراه کرده بود که مرگ و فقدان هر کدوم در کنار هری و در داستان قلبم رو به درد می‌آورد. 
پند ها در داستان ها نهفته ست و این ماجرای پر ماجرا هم خالی از اندرز نیست؛ اما اونچه که جاودانه ست دنیاییه که هری پاتر در یازده سالگیش دوباره به اون پا گذاشت و در حالی که تنها هفده سال داشت به جنگ پایان داد. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

24

          یادداشت به هاگوارتز:

هاگوارتز عزیز،

این چند خط رو برای چی می‌نویسم؟ شاید به این دلیل که نمی‌تونم از دنیای جادوییت جدا بشم، شاید به این دلیل که بعد از مدت ها هنوز حس می‌کنم توی این راهروهای سنگی پر از رمز و راز قدم می‌زنم. همیشه برام سوال بود که چرا هیچ وقت به‌طور کامل از دنیای تو جدا نمیشم. شاید دلیلش اینه که با هر صفحه‌ای که ورق زدم، بیشتر از همیشه احساس کردم که تو بخشی از منی.

درس‌های زندگی که از هری و دوستانش گرفتم:

شجاعت در مواجهه با ترس‌ها: هری و دوستانش هیچ وقت از تاریکی نمی‌ترسیدن، حتی وقتی معلوم نبود چی منتظرشه. این باعث شد که همیشه به خودم یادآوری کنم که برای مقابله با مشکلات باید شجاع بود، حتی اگر نتونم راه‌حل‌ها رو ببینم.

دوستی واقعی: بهترین چیزی که هری پیدا کرد، دوستی واقعی با رون و هرمیون بود. این بهم یاد داد که توی سخت‌ترین لحظات هم میشه به دوستان وفادار تکیه کرد.

پذیرفتن خود: حتی وقتی هری می‌خواست شبیه پدرش بشه، یاد گرفت که باید خودشو بپذیره. این یعنی هیچوقت نباید به کسی اجازه بدیم که ما رو از مسیر خودمون منحرف کنه.


چند لحظه خاطره‌ای که همیشه توی ذهنم می‌مونه:

لحظه‌ای که هری به رون و هرمیون گفت: "ما از اینجا نمی‌ریم." این جمله یه حس همبستگی و تعلق داشت که واقعاً توی زندگی به من انگیزه داد.

وقتی هری در تالار اسرار با تام ریدل رو در رو شد. اون لحظه برای من یه درس از جرات و حقیقت بود. همیشه باید برای حقیقت بجنگی، حتی اگه بهای سنگینی داشته باشه.


و در نهایت، چیزی که از تو یاد گرفتم: که زندگی یه معجون جادویی از خوشی‌ها و سختی‌هاست. باید همیشه با امید و ایمان به جلو بری، حتی وقتی که دنیا پر از تاریکی به نظر میاد.

مرسی از این که همیشه با من بودی، حتی وقتی صفحه‌ها تموم شد.

با محبت،
[جادوگری به نام جود]
سیریوس بلک عزیزم:

وقتی به یاد سیریوس بلک می‌افتم، قلبم پر از احساسات پیچیده می‌شه. او نه تنها یک پسر آزاد و شجاع بود، بلکه یک دوست واقعی بود. حتی وقتی همه فکر می‌کردن او یه قاتل بی‌رحم هست، واقعیت چیزی متفاوت بود. سیریوس به من یاد داد که زندگی همیشه به سیاهی و سفیدی تقسیم نمیشه و هر کسی ممکنه تحت شرایط سخت دچار اشتباهاتی بشه.

سیریوس، دوست حقیقی هری:

سیریوس نشون داد که حتی در سخت‌ترین لحظات، همیشه می‌شه در کنار کسانی که دوست داری بود. اون به هری نه تنها به عنوان یک پسرِ یتیم نگاه نکرد، بلکه او رو مثل پسر خودش می‌دید. این برای من یادآوری بود که عشق و دوستی فراتر از خون و نسبه.

وقتی سیریوس می‌خواست هری رو از دنیای تاریک جادوگری نجات بده، همیشه برای اون آماده بود. سیریوس به من یاد داد که در دنیای واقعی هم باید مثل او برای کسانی که دوست داریم، از خودگذشتگی کنیم.


سیریوس و آزادی: سیریوس همیشه برای آزادی خودش جنگید و حتی وقتی زندان آزکابان نتونست روح آزاد او رو بشکند، فهمیدم که آزادی حقیقی به انتخاب‌های خود فرد بستگی داره، نه به شرایط محیطی.

و در نهایت، سیریوس به من یاد داد که: هیچ چیزی مهم‌تر از وفاداری به دوست‌ها و ایستادن در کنار کسانی که به آنها اعتقاد داری نیست. حتی در لحظات دشوار، باید برای کسانی که دوستشان داریم، مبارزه کنیم.

سیریوس بلک همیشه در قلب من جایی خواهد داشت. او نه تنها یک شخصیت در دنیای هری پاتر، بلکه الگویی از شجاعت، صداقت و عشق به دوستانش بود.
        

14