اگه بهم بگن تابستون امسالم چه رنگی داشت،
با چی گذشت و مغز و ذهن و وجودم درگیرش شد،
قطعا میگم رنگ هاگوارتز و هریپاتر:)
.
از دوسال پیش میخواستم این مجموعه رو بخونم و امسال بلاخره شروع کردم،
علاقهای نداشتم، از روی کنجکاوی و اینکه ببینم چرا این مجموعه اینقدر معروف شده تصمیم به خوندش گرفتم.
و حقیقتا، هیچوقت فکرش رو نمیکردم که عاشق این کتاب بشم و یک نفس همه جلدهاش رو بخونم.
دنیای جادوگری هریپاتر، تجربهای بود که با هیچ کتابی تجربش نکردم،
شخصیتهای دوستداشتنی و جذاب،
که همشون دست به دست هم دادن تا مفهوم جدیت، شجاعت، رفاقت، محبت، غیرت، فداکاری، و از همه مهمتر عشق و مرگ رو به ما برسونند.
هرچی از وسعت دنیای هریپاتر بگم کم گفتم، در این حد که حتی خانم رولینگ به فکر واحد پول جادوگرا، بانک و بیمارستان و وزارت مخصوص خودشون، حمل و نقل، موجودات و گیاهان عجیبالخلقهی جادویی و خوراکیهای بامزهی جادویی هم بود؛ عجیب نیست که پنج سال تمام،
فقط روی محیط و شخصیتها تمرکز کرده بود.
قلم سحرآمیز خانم رولینگ تو بیان احساسات، فضا و شخصیتها، به جرئت میتونم بگم اصلا و ابدا نظیر نداره.
ممنونم خانم رولینگ،
ممنونم که دنیایی رو خلق کردی که بهترین لحظات زندگیم رو باهاش گذروندم،
هریپاتر، اولین کتابی بود با هرلحظش زندگی کردم،
ذوقزده شدم، اشک ریختم، از هیجان و جذابیت کتاب، سر از پا نشناختم.
خانم رولینگ،
تو خالق شخصیتی هستی که تا دقیقهی آخر ازش متنفر بودم، ولی از اون، یه آدم عاشق و قهرمان ساختی،
خالق تبهکاری که جز اصالتپرستی، خودخواهی و ترس از مرگ، کار دیگهای بلد نبود،
کتابی رو نوشتی که به بهترین و زیباترین نحو ممکن، عشق، محبت و همبستگی رو درک کردم.
کتابی که هیچچچچ ردی از کلیشه، داستانهای بیمفهوم و توخالی نداشت.
و هیچوقت این تابستون رویایی،
دقایقی که به خوندن این کتاب گذرونم و درسهایی که ازش یاد گرفتم رو فراموش نمیکنم.
کتاب نمیگم، هریپاتر یه شاهکار محضه،
شاهکاری که هیچچچ رمانی رو دستش نیومده، نمیاد و نخواهد اومد.
.
𝑯𝒂𝒓𝒓𝒚, 𝒔𝒖𝒇𝒇𝒆𝒓𝒊𝒏𝒈 𝒍𝒊𝒌𝒆 𝒕𝒉𝒊𝒔 𝒑𝒓𝒐𝒗𝒆𝒔 𝒚𝒐𝒖 𝒂𝒓𝒆 𝒔𝒕𝒊𝒍𝒍 𝒂 𝒎𝒂𝒏! 𝑻𝒉𝒊𝒔 𝒑𝒂𝒊𝒏 𝒊𝒔 𝒑𝒂𝒓𝒕 𝒐𝒇 𝒃𝒆𝒊𝒏𝒈 𝒉𝒖𝒎𝒂𝒏.
هری، رنج کشیدن نشون میده تو هنوز یه انسانی! درد بخشی از انسان بودنه. [آلبوس دامبلدور]