𝗭𝗮𝗵𝗿𝗮

تاریخ عضویت:

مرداد 1403

𝗭𝗮𝗵𝗿𝗮

@Zahra_ba_m

40 دنبال شده

72 دنبال کننده

                چـہ نامرتب اســت آیـــــہ هاے مصــحف تَنَــت...
بـر آیـه های پیـڪرت بلند گــریـہ می کنم🖤


              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        بسم الله الرحمن الرحیم 
کتاب"کریستوفر"، نوشته ی خانم پازکی،داستانی است پرپیچ و خم و تلخ که شما را در زندگی جوانی نیمه مسیحی، از خیابان های لندن تا عمق خاک سوریه می کشاند. "کریستوفر" ، علاوه بر داستانی پر کشش و قوی، می تواند در صورت نداشتن اطلاعات،تا حدودی شما را با  حقیقتِ وجودی سازمان های امنیتی بریتانیا(مانند MI5 و MI6)، داعش و موساد آشنا کند که باقی اش با جست و جو در گوگل حل می شود.
همیشه از خوبی های کشورهای غربی و رفاه و امنیت در آنجا می شنویم؛ این کتاب در کنار اینکه می تواند داستان سرگرم کننده ای باشد، تصویری تقریبا واقعی از اوضاع امنیت و آرامش انگلستان را برای خواننده به تصویر می کشد، اکثر اوقات تروریست، خلافکار یا آدم بیکاری پیدا می شود که دنبال آشوب باشد و خلاصه در لندن حوصله‌ تان سَر نمی رود😁
از اول هم دوست نداشتم "کریستوفر" را با "ادموند"(اثری دیگر از آمنه پازکی) مقایسه کنم اما وقتی نام ادموند پارکر چندین مرتبه در کتاب آمده نمی توانم جلوی خودم را بگیرم. از نظر کشش و نوشتن داستان قطعا کریستوفر خیلی بهتر بود و از آن بی حوصلگی ای که گاهی هنگام خواندن "ادموند" به سراغم می آمد در اینجا خبری نبود. البته ادموند یک چیز دیگه ست و دوست ندارم ازش خیلی ایراد بگیرم اما فقط بگویم که پس از خواندن این کتاب نظرم کمی راجب ادموند تغییر کرد. ادموند کتاب خیلی خوبی بود که داشت کم کم دلم برایش تنگ می شد که ناگهان در کتاب کریستوفر ظاهر شد ، و این برایم خیلی دوست داشتنی بود.
فقط این وسط موضوعی که کمی توی ذوق می زد، اول از همه غلط های نوشتاری و عجیب در چاپ کتاب بود. برای مثال من ندیده بودم جایی (زهرِچشم) را (زهره چشم) بنویسند!!! و بعد از آن کششِ بی جهتِ داستان عاشقانه ای بود که از آن سر در نمی آوردم و این کمی آزارم می داد. فعلا به دلیل فاش نشدن داستان مجبورم ادامه این بحث را در دفترچه برای خودم بنویسم.😊🤗
نکته ای که برای من دارای اهمیت بود و در نهایت تمیزی و به طوری که آدم های غیرمذهبی هم بتوانند آن را بخوانند با یک رمان عاشقانه و تقریبا پلیسی ترکیب شده بود ، بحث مسلمان شدن کریستوفر بود که به زیبایی با حضور در پیاده روی اربعین و عنایت امام حسین(علیه السلام) به او توصیف شده بود و این می تواند معنیِ واقعیِ 《این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست》باشد😢 
(درسته که حتما آدم خیلی خوبی بوده که خداوند این همه بلا سرش آورده تا آخر هدایت بشه اما نمی تونم ازش بگذرم که به خاطرش ادموند...(یکی جلوی منو بگیره!))
امروز پس از خواندن اخبار و شنیدنِ خبر از دست دادن هم وطنان مان به کتاب پناه بردم تا لابه لای صفحاتش پنهان شوم و خود را از این دنیای وحشتناک نجات دهم و با خواندن فصل آخر، امیدی تازه در دلم زنده شد و منتظر روزی هستم که همانند داستان کتاب بر اسرائیل پیروز شویم و فریاد(لبیک یا مهدی) سر دهیم.
Zahra babazade
۱۴۰۴/03/۲۳
      

13

        به نام او که آرامش دلهاست💔🌱
کتاب نخل و نارنج ‌؛
این کتاب ترکیبی از رمان و زندگینامه ست و به قدری خوب به نگارش درآمده بود که گاهی فراموش می کردم در حال خواندن داستان زندگی فقیه بزرگی هستم!!
اوایل کتاب، به نظرم مطالعه ی زندگی یک عارف بزرگ و معنوی احتمالا حوصله سر بر  خواهد بود ولی چند صفحه جلوتر پشیمان شدم و متوجه شدم واقعا ارزش خواندن دارد.  مدتی بود که در فکر بودم چه یادداشتی برای کتاب "نخل و نارنج" بنویسم؛ البته به نتیجه ای هم نرسیدم و فقط می توانم بگویم عالی بود. دوست دارم هرچند وقت یکبار با این کتاب به کوچه های نجف و بازار های شلوغش سری بزنم🌱 
زندگی شیخ مرتضی  انصاری پر از برکات و زیبایی ست که با خواندنش حیرت کردم و به حال او غبطه خوردم و اصلا از سختی هایی که برای خریدنش در شلوغی نمایشگاه کتاب کشیدم پشیمان نیستم🥲
البته پایان کتاب خیلی تلخ بود و تا چندوقت اثراتش روی دلم باقی ماند😢
این ایام اصلا دلِ کتاب خواندن ندارم و مرور صفحاتی از این کتاب و یاد صبر و حوصله ی شیخ انصاری می تواند کمی به دلم آرامش بدهد.
پ.ن : برای مطالعه ی جزئی تر داستان هایی که در کتاب آمده حتما در گوگل جست و جو کنید خیلی جالبه و آدم رو به فکر فرو می بره.http://fehadi.blogfa.com/post/5689 این سایت یکم گیر داره اما اکثر داستان های ذکر شده در کتاب داخلش هست.
با آرزوی سلامتی و امنیت برای ایرانیان🙏🖤
۲۵ خرداد ماه ۱۴۰۴
      

21

        به نام خدا
کتاب "دختری به کره ، پسری به جهنم" یک اثر مفهومی و متفاوت برای نوجوانان است که موضوع خاص و هیجان انگیزی دارد ؛ داستانی که در کنار جذابیت هایی که برای نوجوانان امروز دارد و شباهت زیاد شخصیت ها به امثال ما می تواند تاثیر زیادی بگذارد. البته ممکن است برخی موضع گیری هایی هم نسبت به آن داشته باشند.
اولین بار فکر تهیه این کتاب وقتی به ذهنم رسید که فضایی مشابه این کتاب و علاقه ی بچه های کلاس خودمان به کره و ... را دیدم. این اشتیاق برای خرید کتاب وقتی به آن حد رسید که متوجه شدم دوست خودم هم... . و این شد  که کتاب را سفارش دادم تا به دوستم بدهم تا بخواند. امروز که به دستم رسید از شوقی که داشتم در ۲ ساعت کل کتاب را خواندم و با هر خط پی بردم که  "رافا" ، دختر فیلم ساز و کنجکاو داستان،  چقدر شبیه من است و  مثل من از این چیزها خوشش نمی آید و به قول بچه ها کلا تو یه فاز دیگه ست. احساس کردم داستان خودم و دوستم ، ریحانه ، در این کتاب گفته شده و به شدت برایم دوست داشتی تر شد.
با اینکه این کتاب از آنهایی بود که در ذهنم خواهد ماند،آنقدری تجربه ندارم که بخواهم نظری بدهم  اما شاید جای کشش بیشتر هم داشت و فلسفه این موضوع را بیشتر باز می کرد چون واقعا برای برخی روشن نیست که مثلا چرا من طرفدار فلان گروهم و ... خیلی از نوجوانان فقط به خاطر تنهایی به این چیزها پناه آوردند و هیچ علاقه ای هم به موسیقی و کی پاپ ندارند. و چقدر قشنگ در این کتاب امام زمان جایگزین آن شده بود💝🌱
و البته تمام افراد هم اینقدر که در کتاب بیان شده بود انعطاف پذیر نیستند که به سادگی حرف بزرگتر شان را گوش دهند و تا یکی گفت فلان چیز خوب نیست یا یکم باهاشون مهربون شد بگن چشم ! (راستی خانم کریمه چقدر شبیه معلم قرآن دبستانم بود.)
موضوعِ اینکه ترانه می خواست تنها بره به کره هم به نظر منطقی نمی اومد چون اصلا به سن قانونی نرسیده بود.
در نهایت فعلا با آرزوی اندیشه ای متفاوت نسخه ی دوم کتاب جدید را که اولی اش برای خودم بود را کادو می کنم و برای ریحانه می فرستم تا ان شاءالله در آینده کتاب های بهتری هم چاپ شوند.
۱۴۰۴/۰۳/۱۳
      

11

        بسم رب الشهداء
مختصر بگویم ...بعد از خواندن این کتاب،  احساس می کنم دریچه ای به سوی دنیای جدیدی که از آن غافل بودم به رویم باز شد! احساس می کردم روبروی اشرف سادات نشسته ام و او خاطرات جگر گوشه اش را برایم تعریف می کند.
تا به حال شده مادری ببینید که با دستان خودش ، فرزندش را در دل خاک بگذارد؟ یا زنی که آرزو داشته باشد مانند مردان در میدان نبرد بجنگد... این کتاب روایتی است متفاوت از زندگی زنی که به معنی واقعی با نفس و مال و اهل خانواده اش پا در راه امام حسین (علیه السّلام) نهاد.
🥀🥀🥀
 بــا اشک خویش، قبـــر تـو را رنگ می‌زند
                                  این مادری که بوسه بر این سنگ می‌زند

مــادر نبــوده‌ای کـه بدانی چه می‌کشـد؟
                     ‌ ‌                  از چه به روی صورت خود چنگ می‌ زند

مــادر نبـــوده‌ای کـــه بـدانـی غم پســــر
                    آتـش بـه جـــــان مــــــادر دلتنـگ می‌زند

در استــوای هجــــر تو هـرچنـد سوختـه
                        امّـــا پـــر از غــرور دم از جـنـــگ می‌زند

با اشک‌هــای شعلــه ورش، دست بر دعـا
                           آتـش به هـــر چه فتنـه و نیــرنگ می‌زند

      

12

        بسم الله الرحمن الرحیم
ایذا
جلد دوم زایو (خدایی اسماشون خیلی جذابه)
 این جلد نسبت به جلد قبل خیلی بد شده بود. واقعا زایو حیف شد. در نوع نوشتن نویسنده تغییراتی ایجاد شده بود و یک سری از ایرادات رفع شده بود ولی همچنان روند داستان سرعت متناسبی نداشت. یعنی گاهی چند صفحه توصیفات مکان یا حالات اون شخص بود بعضی اوقات هم یک حادثه به سرعتی رخ می داد که مجبور می شدم از چند خط قبل دوباره بخونم.
 موضوع این جلد خیلی خیلی بهتر ، مناسب تر و مهم تر بود اما داستان جالبی نداشت و ...چطور بگم؟ انگار موضوع کلا از دست رفت. شاید با تفکر بیشتر این کتاب یکی از بهترین رمان های ایرانی می شد چون نویسنده به موضوع مهمی توجه کرده بود. 

 در این جلد مانند جلد اول به موضوعات مهم و ارزشمندی اشاره شده بود. در جلد اول، می خوانیم که آینده با امکانات بیشتر چنان هم بد نیست اما در ایذا ،چندسال جلوتر می رویم...جایی که ربات ها، برتر و باهوش تر از انسان ها هستند و پیشرفت و بیشتری کردند.  البته همچنان افرادی هستند که دنبال آشوب می گردند و سعی در کشت انسان هایی با ژن برتر دارند تا جهان را در دست بگیرند!! اولین انسانی که ژن او را تغییر دادند قدرت زیادی دارد که تمام رسانه ها و وسایل الکترونیکی را تسخیر می کند...شاید مانند یک هکر!
با توجه به این موضوع و اتفاقی که دوبار در کتاب رخ داد _ چند ثانیه خاموشی و تاریکی مطلق در کل جهان_ و خطر هایی که ربات ها و هوش مصنوعی می توانند برای جان انسان داشته باشند، می توان فهمید این انسان های به اصطلاح برتر در دنیای خیالی "ایذا"، در واقعیت همان هوش مصنوعی امروز است که مضرات آن چند برابر فوایدش می باشد.
چندین بار در کتاب اشاره شد که انسان ها تقریبا کل نظم طبیعت را به هم زده اند.( الانش را نمی دانم ولی در فضای کتاب، کاملا این فاجعه حس می شد✅️)  این چه نوع زندگی ست که حتی باران باریدن هم دست انسان است؟؟؟ در بخشی از کتاب اشاره شد وقتی باران طبیعی(!) شروع به باریدن کرد همه حس خوبی داشتند(و به تعریف من مثل ندید بدیدها آسمان رو نگاه می کردن😂) 
تضاد شخصیت حافظ و دکتر پارسا خیلی جالب بود. حافظ از تمام امکانات آن زمان استفاده می کرد در حالی که دکتر پارسا در اتاقش کتاب های کاغذی داشت! ( چجوری در آینده قراره کتاب کاغذی تعدادش کم بشه....من عاشق بوی صفحات کتاب های نو ام😍) و از این تکنولوژی ها کمتر استفاده می کرد.
کتاب بدی نبود...ولی خوب هم نبود و می تونست بهتر باشه.
یه نکته دیگه هم اضافه کنم که بیشتر داستان کتاب پایه بر.            نا امیدی و آه و غصه بود کاملا برعکس جلد اول!
تازه یه قسمت هاییش ترسناک بود که من عاشقشم.
 دلم نمی آید با توجه به جلد اول امتیاز زیر ۳ به این کتاب بدهم.  
۱ امتیاز برای موضوع جذاب + ۰/۵ امتیاز برای اتفاقات هیجان انگیز + ۱/۵ امتیاز هم برای نکات مهم و جمله های زیبا +۰/۵ امتیاز هم برای اینکه به طور کلی دوستش داشتم😁 _۱/۵ امتیاز برای عدم انسجام کافی. جمعا میشه ۳/۵💝
      

9

        بسم الله الرحمن الرحیم🌱
کتاب زایو  یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم. در این کتاب فضای جذابی از ۱۶ سال آینده به تصویر کشیده شده بود؛ کاملا متناقض با تصوری که خیلی هایمان از آینده داریم. همراه تک تک شخصیت های داستان  یک هفته زندگی کردم. به شوخی هایشان خندیدم و گاهی گریه کردم و ناامید شدم....
زایو نکات مثبت زیادی داشت مانند: (هشدار فاش شدن)
*اشاره به موضوع فلسطین و نابودی اسرائیل.(از این لحاظ خیلی خوب بود یعنی بخشی از داستان کلا در فلسطین بود💝)
* تهران بدون آلودگی و با خانه های بسیار جذاب🤩😅
* اکثر مردم در دنیا مسلمان شدند و انقلاب بزرگی در آمریکا شکل گرفت.
* و به نظرم نقطه عطف کتاب خود شخصیت دکتر پارسا بود. مصمم در تصمیمات، دانشمند، و همه ی ویژگی هایی که نیاز بود تا از او یک چهره علمی ایرانی بسازد و در کنار اینها، خاکی  کنار مردم و مهربان برای خانواده اش. توصیف خانواده دکتر پارسا کاملا ایرانی بود. یعنی اینطوری بود که خدمتکار خونه ربات بود ولی دکتر پارسا با آهنگ رادیو ورزش می کرد🫠🥲
و‌‌ نکات مثبت دیگر...
در کل موضوع کتاب ترکیب جالبی از خیال و واقعیت بود. منظورم اینه که یه بخشی از اتفاقات مثل نابودی اسرائیل رو ما قطعا اعتقاد داریم که اتفاق می افته.
🌹🌹🌹
و می رسیم به نکات منفی.
متاسفانه کتاب توضیحات خیلی زیادی داشت‌. البته به نظرم یه بخشی ازش لازمه چون من به عنوان خواننده‌ داستان باید بدونم این فضایی که نویسنده از آینده رسم کرده دقیقا چه شکلیه. اما کسانی که کتاب رو مطالعه کردند متوجه منظورم می شوند. واقعا خیلی با جزئیات بود و مقداری خسته کننده! ولی اتفاقات داستان این موضوع رو پوشش می داد.
بحث بعدی که خیلی می زد توی ذوق آدم، و انصافا حیف شد کتاب به این خوبی، این بود که نویسنده در جملات و خصوصا دیالوگ ها از کلمات ادبی و محاوره ای با هم استفاده کرده بود!
خب تمام شد.
ولی یک انتقاد خیلی مهم ....واقعا اسم بچه های دکتر پارسا به هم نمی اومد😂 خیلی سر این موضوع حرص خوردم😮‍💨
انصافا جا نداشت ۲ امتیاز برای همین کم می کردم؟😅😅
قضاوت با شما : آرش ، مهدی،  ایران...
تشکر که متن بی معنی من را تا انتها مطالعه کردید🙏
      

15

                                                    بسم رب الشهداء
✨روزی روزگاری یه مادر بود که دکترا جوابش کرده بودن ، دیگه امیدی به نجات بچه اش نداشت. رفت پیش امام حسین که تنها امیدش بود.... خلاصه که امام حسین بچه اش رو بهش داد. این پسر کوچولوی قصه ما قد کشید. شد محمد ابراهیم همت....
کسی که می گفت:" آنها که از پل صراط می گذرند، قبلا از خیلی چیزها گذشته اند؛ باید بگذری تا بگذری... "و گذشت. از همه چیز. خانواده، زندگی، همه. حتی از بچه هایش. مادر شهید می گوید اگر از مهدی(فرزند شهید) بپرسید هیچ چیز، از پدرش به یاد نمی آورد.😢 گذشت تا امام حسین خریدارش شد. گذشت تا همون امام حسینی که به مادرش برش گردوند دوباره گرفتش.
تمام زندگی اش در چند دست لباس و دوتا پتو و دوتا بشقاب خلاصه می شد و اینها را همه جا می برد. هرجایی که صدای مظلومان به گوش می رسید. از شهرضا به پاوه از پاوه به خرمشهر و حتی لبنان!
 همیشه می گفت : میخواهم مثل مولایم بی سر وارد بهشت شوم. و بی سر و بی دست به سوی پروردگارش پرواز کرد.
همسرش همیشه به او می گفت: تو بالاخره به خاطر همین چشم هایت شهید می شوی ولی اگر زودتر ازمن بروی می آم گوشِت رو می برم. ولی وقتی پیکرش را دید... نه چشمی بود که مثل هميشه اشک در آن حلقه زده باشد، نه گوشی و نه سر و دستی...🥀🥀🥀
وقتی پیکرش رو آوردن نمی ذاشتن همسرش خوب ببینه. خانومش گفت چرا شما نمی ذارید من ببینمش؟ میگن: آخه...چشم نداره و یکم.... خانومش با لبخند میگه : اگه می گفتین چشم داره من تعجب می کردم. محمد ابراهیم من تا حالا با اون چشما نامحرم ندیده بود دنبال گناه نبود. اون چشما برای خدا بود.🌷یکم مثل شهید همت باشیم هم بد نیست....
خورشید خیبر و اولین شهیدی که در دفاع مقدس لقب 《سید الشهدا》را به او دادند.
محمد ابراهیم همت کسی بود که پس از شهادتش عراقی ها جشن گرفتند و جزیره مجنون عزادار شد. 
مادرش وقتی تابوت سه رنگ دسته گلش رو دید گفت: خدایا خودت بهم دادیش حالا هم گرفتیش. ازم راضی باش.
او دلی به وسعت تمام ایران داشت. قلب رئوفش حتی طاقت نداشت ببیند در خیبر رزمندگان آب آلوده می نوشند و رفت تا برای آنها آب بیاورد ولی هدف بزرگتری هم داشت و خدا به او نظر کرد تا به اباعبدالله(علیه السلام) پیوست.
هدیه به شهدای دفاع مقدس صلوات🌹
      

12

                                              بسم الله الرحمن الرحیم 
"ختم قرآن کریم، برای من تجربه ای  پر از آرامش بود. 
هر آیه‌ای که از این کتاب سراسر نور خواندم، مانند نوری در دل و جانم تابید و شاید فرصت جدیدی بود تا در این ماه رمضان خداوند به من داد تا بیشتر با او و بزرگی اش آشنا شوم و نگاه عمیق تری به خود و دنیای اطرافم بیندازم.
 قرآن، کتابی است که واقعا نمی توان در مورد آن سخنی گفت که حقیقت وجودی آن را بیان کند.  هر بار که به آن مراجعه می‌کنم، درسی تازه می آموزم و معجزه ای شگفت آور می بینم. 
📌یک نکته که همیشه برای اینکه با قرآن بیشتر دوست شوم به خودم یادآور می شوم: فرض کنید یک شخص مهم، مثلا مقام معظم رهبری یا حتی امام زمان به شما نامه ای بنویسند؛ شما چه می کنید؟ حالا بستگی به خودتان دارد. هرطور که با آن نامه رفتار می کنید و به توصیه هایش عمل می کنید و از آن مواظبت می کنید، با ۱۱۴ نامه ی خداوند هم همان کارها را انجام دهید.
 یکی از مواردی که باعث می شود با ختم قرآن کریم اجر بیشتری بگیرید این است که آن را به یکی از معصومین علیهم السلام هدیه دهید. مثلا امام زمان مان🌱🌱🌱🌹
ان شاءالله هر معصومی که ختم قرآن مان را به ایشان هدیه دادیم در قیامت شفیع ما نزد خداوند باشند.🤲
امیدوارم این هدیه کوچک به امام زمانم باعث خشنودی ایشان و خیر و برکت در زندگی همه ی شیعیان و پیروزی مقاومت باشد🌸
قدر این کتاب را فقط کسانی می دانند که در آن تامل کنند و با آن مانوس باشند. با کمی دقت در زندگینامه شهدا، مایی که این همه جار می زنیم ما شیعه ی علی ابن ابی طالب علیه السلام هستیم متوجه می شویم که فقط با اسم شیعه نمی شود ، زندگی کرد بلکه باید به آن عمل کرد. این چیزی که ما در خانه هایمان می گوییم کتاب قرآن، فقط کتاب نیست، کاغذ نیست ، معجزه از قرآن دیده اند. حواسمان به کتاب نورانی (نامه ی خدا) باشد💝
در نهایت، دعا می‌کنم که نور قرآن همیشه در زندگی‌ ما بدرخشد و به قلب همه عزیزانمان آرامش و برکت هدیه دهد. بیایید با هم در این مسیر، با خواندن روزانه قرآن راه شهدا را را در دل‌هایمان زنده نگه داریم و با عمل به آموزه های قرآن دین اسلام را استوار تر کرده و به یاد امام زمان (عج)، در راه حق و حقیقت گام برداریم. 🌹🌹🌹

      

24

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

خاکسپاری دوم بانوی مرگآتش بر دامن ماهایذا

بالاخره نمایشگاه کتاب...

8 کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم بالاخره رفتم نمایشگاه. اینقدر که حرص خوردم که زودتر بریم احساس می کنم الان که دارم برمیگردم خونه بازم مغزم در فشاره!!!! 🌱🌱🌱🌱🌹 این لیست کتاب هایی هست که امروز از نمایشگاه کتاب خریدم.(البته اینم اضافه کنم که به ۳ دلیل فقط این تعداد اندک رو خریدم: اول قیمت های فضایی کتاب ها بود! و یکی دیگه از دلایلش هم این بود که به دلیل امتحانات وقت کتاب خوندن زیاد ندارم و سومی هم اینکه می خوام با بن های تخفیفی که برای نمایشگاه مجازی دارم ، سفارش بدم برام بیارن.) 🌱🌱🌱🌱🌹 چندتا از نشرهایی که خیلی امسال کتاب های خوبی داشتند: 📚به نشر( به نشر که اصلا توضیح نمی خواد، عالیه) 📚جمکران(با تشکر از دوستان محترم بابت راهنمایی ها در غرفه انتشارات جمکران، امسال کتاباش جذاب تر از قبل بود) 📚روایت فتح( دوست داشتم همه ی کتاباش رو بخرم) 📚حماسه یاران🌹🌹🌹 📚مهرستان (کتاب های نوجوان خیلی خوبی داره و موضوعات مذهبی اش خیلی خوبه) 📚سوره مهر (اینجا هم که دیگه.... هعیی...چرا آخه ؟ چرا نمی تونم تمام غرفه سوره مهر رو بردارم؟) 📚کتابستان معرفت(عاشق کتاب های این نشرم) و البته غرفه جذاب بهخوان 🌱📚 🌱🌱🌱🌱🌹 به من که بود تمام روزهای نمایشگاه دائم اونجا بودم و هرروز ۲۰_ ۳۰ تا کتاب می خریدم😂 ولی خب از نظر خانواده ما نمایشگاه کتاب رفتن باید مختصر و مفید باشه(یعنی۲ ساعت میری و میای همه ی غرفه هایی هم که میری مشخصه به علاوه نام کتاب ها🤨🤣) و با توجه به این اعتقاد خانواده محترم حتی این لیست هم بر اساس ترتیب خرید هست😅😅 واقعا بابت خرید کتاب های کریستوفر و ایذا و نخل و نارنج خوشحالم 💝 اما نشد کتاب های هم قسم، آخرین فرصت، چراسوریه؟ آبنبات لیمویی و.....(تاصبح) رو بخرم. برای همین باید یا صوتی گوش بدم یا کارهای دیگر... خلاصه که خیلی خوش گذشت اصلا من کتاب می بینم حالم خوب میشه. فقط یک مشکلی هست که نمی دونم اول کدوم رو شروع کنم... و در پایان رفتیم به غرفه ای که عکس های خادم الرضا شهید رئیسی رو هدیه می دادند و امروز با یاد و نام شهید جمهور به پایان رسید🥀🖤🖤🖤 فرصت رو از دست ندید و اگر می تونید حتما برید نمایشگاه🌹

12

آبنبات هل دارآب نبات پسته ایآبنبات دارچینی

عیدی های هزارو چهارصد و چهار

12 کتاب

با توجه به پست بهخوان برای ایجاد لیست کتاب برای عید منم گفتم یه لیستی درست کنم. واقعا جذاب ترین عیدی کتابه فقط کتابخوان های واقعی درک می کنن که چی میگم. حتی می تونیم با عیدی دادن یک کتاب یه نفر رو به کتاب خواندن علاقه مند کنیم. در این لیست کتاب هایی رو قرار دادم که به نظرم برای تعطیلات عید مناسبه. چه خودتون بخواید بخونید یا برای کسی عیدی بگیرید چون خیلی مفصل نیست و یا درمورد موضوع پیچیده ای نیست به نظرم خوبه. (البته این کتاب ها نظر شخصی خودمه . کتاب های این لیست تخیلی یا طنز هستند _جز یکی دو مورد_ ولی ممکنه سلیقه ها متفاوت باشه.) فقط یه موضوع خیلی مهم برای دوستداران کتاب که به اطرافیان شون کتاب عیدی می دهند: خواهش میکنم به گروه سنی توجه کنید (کتاب های این لیست هم گروه سنی های متفاوتی دارند و یه سری هاش رو وقتی کم سن و سال تر بودم خوندم)و قبل از تهیه کتاب مطمئن شوید که فرد مورد نظر آن کتاب را ندارد. خصوصا در این لیست، کتاب جذاب ✨️✨️شازده‌کوچولو✨️✨️که اکثرا دارند. با تشکر🦋

26

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.