ریحانه سعیدی

ریحانه سعیدی

@Reyhanehsaeedi

161 دنبال شده

61 دنبال کننده

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

باشگاه یادگاران

223 عضو

شرح الف خمیده

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

مرگ ایوان ایلیچغرور و تعصبآهستگی

رمان‌هایی به پیشنهاد مصطفی ملکیان

23 کتاب

مصطفی ملکیان که پژوهشگر حوزه‌ی فلسفه‌ی اخلاق است، از جمله خردورزانی است که بیش‌تر از آن‌که آثار مکتوب داشته باشد، او را به نشست‌ها، سخنرانی‌ها و درسگفتارهایی که در طی این چند دهه برگزار کرده است، می‌شناسند. او که هم تحصیلات دانشگاهی در حوزه‌ی فلسفه دارد و هم تحصیلات حوزوی، در طی درسگفتارهای روان‌شناسی اخلاق به کتاب‌هایی اشاره کرده است که در سیاهه‌ی زیر می‌توانید رمان‌های این مجموعه را ببینید. لازم به یادآوری است که توضیحات جلوی هر عنوان کتاب از گفته‌های ایشان در همان جلسه است و نیز، این کتاب‌ها بر اساس ترتیب خاصی در این مجموعه قرار نگرفته‌اند. کوشیده‌ایم بهترین ترجمه و چاپ را از هر نسخه‌ی معرفی‌شده برای شما در این لیست قرار دهیم. «1. مرگ ايوان ايليچ، رمان كوتاهی از تولستوی. در آن آمده است كه از كوچكی به ما ياد می‌دادند كه هر انسانی می‌ميرد، سقراط انسان است، پس سقراط می‌ميرد؛ اما تا چند روز پيش از مرگ اين سخن را به لحاظ روانی نپذيرفته بود، چون در مواجهه‌ی با مرگ دچار حالت روانی‌ای می‌شود كه قبلاً نداشت؛ 2. غرور و تعصب، رمان معروف ادبيات قرن نوزدهم اروپا، كه بايد عنوانش را به «غرور و پيش‌داوری» ترجمه می‌كردند؛ 3. آهستگی، ميلان كوندرا، نويسنده‌ی پست‌مدرن روزگار ما. تمام سخن او در اين رمان اين است كه انسان چون عجله می‌كند كل زندگی خود را عاری از لذت كرده است؛ 4. رمان سولاريس، نوشته‌ی استانیسلاو لم، كه بعدها منبع الهام تاركوفسكی شد. او در اينجا مثال تلوزيون را می‌زند كه اول يك شبكه داشت و انسان تمام لذتی را كه داشت از آن می‌برد، اما الآن چندصد شبكه وجود دارد و هيچ وقت كسی از همه‌ی آن‌ها لذت كامل نمی‌برد، چون می‌داند شبكه‌ای كه هم‌اكنون در حال ديدنش است را به بهای محروميت از چندصد شبكه‌ی ديگر می‌بيند؛ 5. مائده‌های زمينی، آندره ژيد. نمونه‌ی خوبی برای آهستگی و لذت بردن از زندگی است كه می‌گويد وقتی زردآلويی را می‌خوری اول خوب در دهانت فشارش بده بعد لاشه‌ی آن را فروبده؛ 6 و 7. بینوايان، ويكتور هوگو. هميشه در بحث داوري افعال ديگران توصيه مي‌كنم كه آن بخش از اين رمان را بخوانيد كه مي‌گويد «آن كس كه بداند جنايت از چه دالان‌هايی گذر كرده است، هرگز داوری نمي‌كند»؛ 8. كتاب پدران و پسران تورگينف را بخوانيد، در آن شخصيتی هست كه مدارا می‌كند چون معتقد است حقيقتی وجود ندارد؛ 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 و 16. آثار داستايوفسكی، بهترين نمونه‌های وسوسه را در آثار داستايوفسكی می‌توان ديد، كسی به اندازه‌ی او به رويارويی وسوسه و ضابطه‌ی اخلاقي توجه نكرده است. رابينز، الهيدان آمريكايی طرفدار پل تيليش، جايی درباره‌ی داستايوفسكی گفته است كه او فلاكت و شكوه همزمان انسان را نشان داده است. يعنی قهرمان داستان‌های او گاه در برابر وسوسه‌ی چيزهای عظيم مقاومت می‌كند، اما در برابر چيزی به مراتب كمتر از آن هيچ مقاومتی ندارد: جنایت و مکافات، شب‌های روشن، قمارباز، ابله، بیچارگان، شیاطین، برادران کارامازوف، یادداشت‌های زیرزمینی؛ 17 و 18. رمان نامه‌های پیک ویک؛ 19. الیور تویست؛ 20. نمايشنامه‌ی معروف مولير در تمسخر فيلسوفان اسكولاستيک؛ 21. رمان كلكسيونر. در اين رمان قهرمان (يا ضدقهرمان) داستان از بس دوست دارد محبوب خودش را حفظ كند كه هيچ چيزی به او نرسد او را در صندوقي نگه مي‌دارد تا هيچ موجودي به او كاری نداشته باشد و كاري مي‌كند كه او می‌ميرد؛ بله پروانه‌ی خشكيده در اختيار ماست، اما اين پروانه غير از پروانه‌ای است كه هر لحظه جايی می‌رود؛ 22. اثر شل سيلور استاين، درباره‌ی كسانی كه به تكميل‌گری در عشق توجه دارند و می‌گويند عاشق كسی هستند كه آن‌ها را تكميل می‌كند، نه اينكه مشابه آن‌ها باشند يا نباشند؛ 23. گل‌های معرفت: مجموعه‌ی سه داستان».

47

آخرین روز خانم بیکسبی

10

          《خیر الامور اوسطها》


یکم برگردیم عقب:

⭕️گفتیم طرحواره چیه؟
طرحواره یک الگو یا ساختار شناختی در ذهن است که باعث می‌شود فرد جهان را به شیوه خاصی ادراک و به سبک مشخصی تفسیر کند..
ساده تر بگم؛
طرحواره در کودکی ساخته میشه و به انسان کمک میکنه تا براساس شناخته های قبلیش با محیط اطرافش ارتباط برقرار کنه و هماهنگ بشه!
پس تمام طرحواره ها بد نیستند!
درکل هرچیزی که از تعادل خارج بشه بده.
طرحواره های سازگار، یعنی در حد تعادل قرار داشتن افکار، کارها و امور!
پس برای زندگی ما لازم و ضروری هستن..

زمانی که رفتار اطرافیان(الخصوص والدین) دچار "افراط یا تفریط"بشه، برای اون کودک/شخص، طرحواره های ناسازگار ایجاد میکنه!
پس همیشه کمبود یک عاملی و رفتاری باعث طرحواره نمیشه!

برای مثال؛
طرحواره‌ی رها شدگی:
 گفتیم این تله به این صورت هست که شخص در دوران کودکیش تجربه‌ای داشته که باعث شده در بزرگسالی همیشه نگران ترک شدن از سوی پارتنر یا خانوادش باشه، و همین باعث بیشتر چسبیدن و کنترل بیش از حد اطرافیانش میشه، دقیقا نتیجه‌ی این رفتارش، ترک شدن توسط نزدیکانش هست.. 

حالا طرحواره رها شدگی در چه خانواده‌هایی رخ میده؟
(به افراط و تفریطش دقت کنید)

۱. خانواده هایی که محبت و حمایت بی حد دارن و کودک رو به خودشون بیش از اندازه وابسته کردند!
۲. نوع دوم مربوط به محیط هایی است که از نظر احساسی بی ثباتند، یا در کنار کودک به طور مداوم کسی حضور نداره..


یا مثلا؛
گفتیم محبت و حمایت بی اندازه در کودک باعث طرحواره وابستگی و رها شدگی میشه! 
در سطوح بالاتر، لوس کردن بیش از اندازه ممکنه باعث طرحواره استحقاق بشه (همون خودشیفتگی خودمون)(افراط)
حالا برعکس
عدم محبت به کودک و پاسخ ندادن به نیازهای اساسیش باعث طرحواره محرومیت هیجانی در کودک میشه (تفریط)


درکل اینکه، حواسمون هم به افراط و هم به تفریطها باشه!🤦‍♀️
        
زندگی خود را دوباره بیافرینید

14

          -خلاصه فصل سوم: آدام اسمیت؛ فلسفه اخلاق و اقتصاد سیاسی-

1- به اندازه فصل قبل جذاب نبود؛ چون اولاً ولتر را اصلا نمی‌شناختم و آدام اسمیت برایم آنقدرها جدید نبود. ثانیاً در فصل قبل شاهد جزئیات بیشتری از زندگی شخصی ولتر بودیم که بسیار لذت‌بخش بود.

2- آدام اسمیت قبل از هر چیز فیلسوف اخلاق است. من این را پیش از این هم میدانستم. در واقع اسمیت پیشنهاد می‌کند که روابط جامعه بر اساس بازار اداره شود؛ چون این موضوع جامعه را اخلاقی‌تر می‌کند. چطور؟ مفصل است. اما آنچه مهم است، این است که تصویری که از اسمیت باقی ماند، یک دیوانه‌ی عشق بازار آزاد است که آزادی را برای آزادی می‌خواهد و به هیچ قید و بندی قائل نیست. تصویری که واقعیت ندارد.

3- بسیاری از انتقاداتی که به اسمیت می‌شود، در واقع خود اسمیت به آنها توجه داشته و پاسخ هایی هم داده است. مثلا چیزی که مارکس به آن می‌گوید الیناسیون، ریشه‌هایش در حرف‌های خود اسمیت هم پیدا میشود. اسمیت تصریح می‌کند که کارهای ساده کارگری، انسان ها را احمق و بدون فکر میکند (و ما فکر میکنیم چارلی چاپلین برای اولین بار در عصر جدید این را کشف کرد!) منتهی پیشنهاد او نفی بازار آزاد نیست؛ بلکه مداخله دولت با اقداماتی همچون آموزش عمومی رایگان (البته غیر اجباری) است.

4- به طور کلی نقش دولت در نگاه اسمیت خیلی پررنگ‌تر از آن چیزی است که ما تصور می‌کنیم. اسمیت به خوبی می‌داند که اگر همه چیز را آزاد بگذاریم تا افراد با دنبال کردن تمایلاتشان به جامعه نفع برسانند، آنچه در عمل اتفاق می‌افتد، دست به یکی کردن قدرتمندان جامعه برای جمع کردن منافع بیشتر است (در واقع اسمیت حتی به مفهوم «انباره» یا «جیب» که اولین بار مرتون نظریه پردازی کرد هم مستقیما اشاره می‌کند که توضیحش ببماند برای بعد). یعنی دنبال کردن منافع فردی، بسیار مستعد است که به تحقق منفعت عمومی منجر نشود و این دولت است که با قانون گذاری خود باید جلوی این اتفاق را بگیرد. آنچه در نگاه اسمیت نامطلوب است، مداخله مستقیم دولت در فعالیت های اقتصادی مثل قیمت گذاری، اعطای حق انحصاری به برخی شرکت ها و... است.

5- نمی‌دانم چرا دارم از آخر به اول می‌نویسم. به نظر باید این بند، بند اول باشد. به هر حال، دیر یا زود، گل حرف اسمیت این است که برای تحقق نفع عمومی جامعه، بهترین راه این است که اجازه بدهیم هرکسی منافع خودش را در بازار آزاد دنبال کند. در بازار آزاد، محصولی مورد توجه قرار میگیرد که نیازی واقعی از جامعه را برطرف کند. مثال کلاسیک و معروف اسمیت آن است که اگر ما شام میخوریم، به خاطر حس انسان دوستی قصاب و آب جو فروش و... نیست؛ بلکه آنها منافع فردی خود را دنبال کردند که ما میتوانیم شام داشته باشیم! حال هر چیزی که این بازار را از تعادل خارج کند باید از بین برود. انحصار بد است نه فقط چون قیمت بازاری کالا را از قیمت طبیعی آن (اصطلاحات وضع شده خود اسمیت) بالاتر می‌برد؛ بلکه به این دلیل که به قول ما، به بازار پالش اشتباه میدهد. یعنی جهت گیری سرمایه گذاری و نیروی کار به سمتی میرود که ارزش واقعی ندارد.

6- اسمیت از راه های مختلف، درآمدهای زیادی کسب کرد و بر خلاف ولتر که بسیار از این جهت بد نام بود، بعد از فوتش مشخص شد عمده ثروت خود را به کار خیر پرداخته است. این به نظرم نکته بسیار مهمی است که کتاب از کنار آن عبور کرده. مشخص میشود که هنوز در این دوره، انباشت سرمایه به عنوان یک رکن رکین اقتصاد سیاسی مطلوب شناخته نمیشود. در واقع هنوز بازار آنقدر رشد نکرده است که به این مرحله برسد. اگر چنین بود، قطعا اسمیت بزرگ ترین کمک به فقرا را، سرمایه گذاری ثروت خود در صنعت میدید و نه بخشش.

7- صادقانه اینکه فلسفه اخلاق اسمیت را خوب فهم نکرده ام. باید روزی، شاید به زودی، دوباره این فصل و مشخصا صفحات پایانی آن را دوباره بخوانم. صرفا مثال هایی از اینکه چطور بازار آزاد فضائل اخلاقی را گسترش میدهد متوجه شدم. مثلا اینکه کسی در بازار بهتر میفروشد، که محصول بهتری داشته باشد و البته خودش هم بیشتر مورد پسند جامعه باشد؛ پس به دنبال کسب فضیلت میرود و همچین حرف‌هایی.

پ.ن: در این مطالب، به دنبال نقد نیستم. شاید در فرصت دیگری. 
        
ذهن و بازار: جایگاه سرمایه داری در تفکر اروپای مدرن

13