معرفی کتاب The Powerless : Fearless اثر Lauren Roberts

The Powerless : Fearless

The Powerless : Fearless

4.0
8 نفر |
6 یادداشت
جلد 3

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

23

شابک
9781665955461
تعداد صفحات
608
تاریخ انتشار
_

توضیحات

         Paedyn and Kai are reunited but face a terrible decision in this thrilling conclusion to the New York Times bestselling romantasy trilogy perfect for fans of Sarah J. Maas and The Red Queen.

Paedyn Gray and Kai Azer return to the Kingdom of Ilya…

And Paedyn has a life-altering choice to make. Whatever she decides will determine her fate—and the fate of those around her—forever.

In the ultimate battle of love and loyalty, who wins? 
      

لیست‌های مرتبط به The Powerless : Fearless

Karina

Karina

1404/4/7

The Powerless : Fearlessبی پرواناتوان

کتاب های لورن رابرتس شروع از wattpad 👩🏻‍💻

3 کتاب

Lauren Robertsیه نویسنده‌ی جوان و محبوب در ژانر فانتزی نوجوانان (YA Fantasy) هست که با اولین کتابش به سرعت تو دنیا شناخته شد و کلی طرفدار پیدا کرد. --- 👩‍💻 معرفی کلی: ویژگی توضیح نام کامل: Lauren Roberts ملیت: استرالیایی 🇦🇺 ژانر کاری: فانتزی جوان (Romantasy / YA Fantasy) اولین کتاب: Powerless (منتشرشده در ۲۰۲۳) موقعیت فعلی: نویسنده پرفروش نیویورک‌تایمز و BookTok Star ✨ --- ✨ مسیر شهرت: لورن اول با نوشتن آنلاین در پلتفرم‌هایی مثل Wattpad شروع کرد و بعد از دیده شدن نوشته‌هاش، تصمیم گرفت کتاب چاپی بنویسه. Powerless (ناتوان) اولین رمان چاپی‌اشه که به محض انتشار در ۲۰۲۳ تبدیل به پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز شد. داستان‌های او به‌شدت مورد علاقه کاربران BookTok و Bookstagram هست چون ترکیبی از: عشق ممنوعه 💔 قهرمان زن قوی و متفاوت دنیای خیالی غنی و هیجان‌انگیز پسر مرموز، خطرناک و جذاب 😏 --- 📚 آثار منتشرشده: Powerless (ناتوان) – ۲۰۲۳ Powerful (نوولا کوتاه) – ۲۰۲۴ Reckless (بی‌پروا) – ۲۰۲۴ Fearless (جلد سوم) – منتشر می‌شود در ۲۰۲۵ Fearful (نوولا فرعی) – بعد از Fearless منتشر می‌شود -- لحن روان، شخصیت‌پردازی عمیق عاشقانه‌های پرکشش اما بدون کلیشه مناسب برای کسانی که عاشق سری‌هایی مثل A Court of Thorns and Roses یا The Hunger Games هستن. --- لورن در یکی از مصاحبه‌ها گفته بود شخصیت اصلی کتاب Powerless (پایدن) رو طوری طراحی کرده که شبیه خودش در نوجوانی باشه؛ ضعیف به‌ظاهر، اما مقاوم از درون. --

24

یادداشت‌ها

لیلیان

لیلیان

1404/1/31

          من هنوز نمیتونم باور کنم که این مجموعه تموم شده 
این مجموعه هم دومین مجموعه مورد علاقم شد با این کتاب 
پیدین و کای دو کرکتری هستن که میتونن بهت همزمان حس سرسختی و آسیب پذیری با چاشنی عشق رو انتقال بدن و این عشق بینشون خیلی قشنگ و پر چالشه که کتاب رو جذاب میکنه 
اینکه چجوری نویسنده تونسته بود من رو غرق در اتفاقات هیجان انگیز کتاب بکنه برام واقعا عجیب و باارزش بود 
و با تمام وجود این کتاب رو پیشنهاد میکنم چون جدا از اتفاقات هیجان انگیز و چالش برانگیزی که برای پیدین و کای اتفاق می‌افتاد ، فضاسازی کتاب واقعا فوق العاده بود 
ولی خب این کتاب مثل دو کتاب قبلی من رو نتونست جذب بکنه و کیت ...
من هنوز نمیتونم اتفاقی که برای کیت افتاد رو هضم بکنم چون واقعا لیاقتش این نبود ... هر چقدر هم که لازم بود این اتفاقات بیوفته باز کیت لیاقتش بیشتری از این سرنوشت بود 
و خب وسط های کتاب آدم حس میکرد که کتاب الکی داره کش پیدا میکنه و روند داستان میتونست سریع تر پیش بره 
خب عمیقا ناراحتم که پیدین و کای در این کتاب تموم شدن (من هنوز با کای وداع نکردم :) ) 
امیدوارم بتونم کار های دیگه خانم روبرتز رو بخونم 🙂
        

18

کتاب بی با
          کتاب بی باک :
جلد سوم از مجموعه ناتوان نوشته لورن رابرتس : 
داستان اینجوری هست که پیدین ، باید یک انتخاب سرنوشت ساز بکنه؛ انتخابی که نه فقط زندگی خودش و کای رو تغییر میده، بلکه زندگی بقیه ، مردم و حتی کشورش ، ایلیا رو تغییر میده. اون باید بین وظیفه و علاقه ش انتخاب کنه. اما در این بین راز های خیلی زیادی وجود داره . آیا اون ها کشف میشوند؟ انتخاب پیدین چیه؟ بین عشق و وظیفه چی کار میکنه؟ (نمی‌خوام اسپویل کنم😶)

این کتاب بی نظیر بود، واقعا دوستش داشتم و باورم نمیشد که چنین راز هایی پنهان شده بود؛ واقعا لورن رابرتس شگفت زده م کرد!! اما به دلیل مرگ ناگهانی و شخصیتی که به وجود اومد، نیم نمره کم کردم ؛ پس امتیاز من به کتاب چهار و نیم از پنج هست.

اول از همه باید بگم این کتاب رو که خریدم، اصلا از نشر اصلی نبود؛ در واقع ترجمه گفتاری بود و اصلا کتاب از هیچ انتشاراتی هم نبود ، فن آرت های اول و آخر کتاب هم سیاه و سفید بود(اما به هر حال زیبا بود) ؛ اما چه کنم که کنجکاوی یقه م رو گرفته بود؟😀

تا اواسط کتاب، کاملا دلم برای کای می سوخت؛ اما بعد روند داستان عوض شد و اتفاق ها کاملا با راز هایی که فاش شد عوض شد!! راز هایی انقدر بزرگ که من رو کاملا شگفت زده کرد؛ تا یه مدت اصلا باورم نمیشد!!!غیر ممکن بود!!!! چطور چنین راز هایی پنهان شده بود؟؟؟
و در مورد شخصیت ها در این جلد:
پیدین: دختری که حالا با انتخابش، کامل در سرنوشت کشور نقش داره و بی خبر از باقی ماجرا ها و نقشه ها، باید بین عشق و وظیفه انتخاب کنه؛ اما همچنان دختری مقاوم و مثل همیشه، باهوش و استوار هست.
کای : پسری که کاملا از جلد های قبل ، احساساتش روشن هست و کاملا بر خلاف ظاهرش هست ؛ اون هم مجبوره با سرنوشتی که براشون مقدر شده کنار بیاد؛ و خب، من دلم براش خیلی می سوخت.
به هر حال کتاب جالبی بود و کامل از اسرار و وقایع کتاب آگاه میشیم؛ و من این کتاب رو خیلی دوست داشتم. با اینکه کتاب از هیچ انتشاراتی نبود و فن آرت خیلی زیبا هم نداشت، بهتر از کنجکاوی بود!(من اصلا تو خوندن کتاب صبر ندارم☺️)؛ و وقتی خانم پگاه فرهنگ مهر ترجمه کنه و نشر داهی چاپ کنه، دوباره این جلد رو میگیرم!! 
        

36

بسم رب الع
          بسم رب العشق 

وقتی کتاب را تمام کردم نفسم در سینه حبس شده بود، گویی زمان از حرکت ایستاده بود وقتی کتاب را می خواندم لحظه به لحظه این داستان روح و جانم را تسخیر کرد و اما ابتدا برای نوشتن نظرم از پادشاه بزرگ ایلیا کیت آزر شروع می کنم... 
او در آغاز کتاب بی باک تنها هیولایی بی رحم در نظرم می آمد.او در نظرم پادشاهی بود که سایه وحشت را بر سرزمین و قلمروش انداخته بود اما هر چه بیشتر در موردش خواندم و در لایه های وجودش غرق شدم آن اراده اهنین و تنهایی عمیقی که در چشمانش وجود داشت را دیدم و مرا مسحور خود کرد. دیگر او را تنها در قالب یک ظالم نمیدیدم او را یک شخصیت پیچیده و خاکستری میدیدم که برای پیدا کردنش باید تلاش زیادی می کردم و البته وقتی او مرا به تحسین واداشت دیگر نتوانستم دوستش نداشته باشم و شیفته اش شدم درست مثل برادرش ... ✨🤍
اوایل کتاب حس می کردم دلم حصاری از یخ است اما ان دو با جادویشان این حصار ها را شکستند و مرا ذوب کردند. در میان این دو اتش سوزان من سوختن را ترجیح دادم و دلم را به هر دو ان ها باختم و ان ها تنها مرا در خود غرق کردند اما لحظه ای که چشمانم را بستم تا غرق شوم سرنوشت نقشه‌ای دیگر داشت و سرنوشت برای کیت عزیزم پایانی تلخ رقم زد دل من تاب دیدن فروپاشی آن قامت مغرور را نداشت چون چیزی در او بود که مرا به خود می خواند شاید نا امیدی هایش، شکست هایش، زخم هایش،... 
مرگ نه لبخند به لبم اورد و نه شادی در دلم نشاند و افسوس من فقط توانستم نظاره گر باشم...💔

اما قبل از مرگ فراموش نشدنی او پیدین و کای روز ها نقاب تعهد بر چهره داشتند به دیگران قول وفا داده بودند اما انها در تاریکی شب، جایی که سایه ها رقص جنون می کردند و نجواها در سکوت گم می‌شد روحشان بی‌قرار، یکدیگر را می‌خواند انها در زیر درخت بید آن پناه‌گاهی جز آغوش یکدیگر نمی‌یافتند. لبانشان قصه ممنوعه یکدیگر را می‌نوشید، از جام وجود یکدیگر سر مست می شدند و در آن لحظات تمام آنچه را که از جهان دریغ شده بود، از یکدیگر طلب می‌کردند.انها عطشی داشتند که تنها با وصال خاموش میشد. 
کای بی‌پروا و قدرتمند بود که هیچ ترسی در دل نداشت. شجاعتش، زبانزد خاص و عام بود و حضورش، لرزه بر جان بزدلان و ترسویان می‌انداخت او خود مرگ بود اما او در خلوت خود برای کسانی که قابل اعتمادش بودند مهربانی اش را چون باران بر سر انان میریخت دستان قدرتمندش، با ملایمت نوازش می‌کرد و چشمان نافذش، با مهربانی می‌درخشید و این تضاد او را بی نهایت جذاب می کرد. او کوچکترین تبسم‌ها و پنهان‌ترین غم‌های پیدین را میدید . نفس‌هایش، گویی با نفس‌های پیدین  هماهنگ بود و گام‌هایش، همیشه یک قدم جلوتر، برای هموار کردن راه او . نه تنها جسمش، بلکه روحش نیز محافظ او بود. پیدین زنی بود که در برابر طوفان‌ها، خم به ابرو نمی‌آورد، و در برابر ستم و زورگویی ، چون صخره‌ای محکم می‌ایستاد. شجاعتش، افسانه‌ها می‌ساخت و هوشش  راهگشای هر مشکل بود . اما این بانو گه گاهی در تنهایی مطلق از فشار رنج‌ها، می‌شکست و اشک هایش  چون سیل از چشمانش سراریز می شد . در اخر انها بارها زمین خوردند، اما هر بار با نیروی عشق، از جا برخاستند. و اکنون، پس از مدتی طولانی بهشت گمشده‌شان را در آغوش یکدیگر یافتند و تقدیر این دو روح سرگردان را به هم پیوند زد . این کتاب با اشک اغاز شد و با لبخند وصال به پایان رسید 
باید بگویم ای عاشقان عشقتان پایدار،قصه اتان برای من امید و رستگاری بود. .  . 
_من در غبار کتاب‌ها، در کنج آرام اتاقم  جایی که عطر کاغذهای کهنه می‌پیچد، من به سایه‌هایی دل باختم که هرگز به حقیقت نپیوستند. آنان که در دنیای من، واقعی‌تر از هر واقعیتی نفس می‌کشند، دو فصل ناخوانده از دفتر عشق مرا ورق زدند.آنان تنها در صفحات کتابی حضور دارند، و واقعی‌ترین عشق مرا به خود اختصاص داده‌اند، عشقی که جز در عالم خیال، هیچ نشانی از خود ندارد. 
شاید در دنیای دیگری کای و کیت آزر...
        

5

        خب اوکی، من این کتاب رو اسپویل شدم و چرا کیت مرد؟(یه ستاره بخاطر همینه)
چرا کیتی من باید بمیره؟منظورت چیه نویسنده؟چرا باید یه شخصیت که خوب بود رو یهو آدم بده کنی؟
این چه وضع کثیفیه؟😭😭😭😭
یعنی چی شوهرم رو توی بیست سالگی جوون مرگ کردی؟کیتی بیچاره من
💔my baby my baby

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

10