این مجموعه از داستان کوتاه کنراد برخلاف مجموعه قبلی فضای وهمآلود و خیالانگیر ندارد و مسائل غالبی که کنراد بدانها میپردازد از وجهای اجتماعی برخوردار هستند.
۱_گاسپار روئیس
این داستان را نه میتوان داستانی کلاسیک خواند و نه مدرن. اما چراییاش: گاسپار روئیس کنراد از ابتدا داستان تا اواسطش شخصیتی سادهدل، مهربان و عدالتخواه تصویر میشود اما از اواسط داستان به بعد گویی کنراد از این قهرمان سازیهای کلیشهای خسته شده باشد، تدریجا وجهی دیگری از گاسپار روئیس را پیش رویمان قرار میدهد. تا حدی که دیگر سادهدل نیست بلکه یک ابله زودباور و کله شقی است که از خودش هیچ اختیاری ندارد. آدم عاشقی است و در عشق خود صادق ولی افسارش به دست معشوق کینهجویش است و هرچه او امر کند همان میکند. البته ناگفته نماند که معشوق هم او را به شیوه خودش دوست دارد.
کنراد میخواهد به ما نشان دهد که قهرمانها را نباید صرفا دارای صفات مثبت و تجسم کمال و بینقصی بدانیم. بلکه آنها هم انساناند و دارای نقص. انسان بودن هم در همین مابین بودن نقص و کمال است که معنا مییابد.
۲_خبرچین
برخلاف داستان قبلی جالب نبود. شاید تنها ویژگیاش کشش نسبی و معماوارگیاش باشد.
۳_وحشی
مهمترین ویژگی این داستان آرایه تشخیص یا همان جان بخشی به اشیاء آن است. داستان در رابطه با کشتی است که در راستای حرص و طمع و نیاز به فخرفروشی صاحبان آن، در ابعاد و اندازه غولپیکر و خلاف اصول کشتی سازی، ساخته شده و سبب مرگ و میرهای فراوان میشود. اما ملوانان این حوادث را به دلیل داشتن یک روح خشمگین، وحشی و رام نشدنی در کالبد کشتی میدانستند. به عبارتی خود کشتی را دارای روح و موجودی ماورائی میدانستند. چیزی که کمالش را در رمان سایههای شب زولا میبینیم.
۴_آنارشیست
قصه یاسآمیز که مایهای به کمدی سیاه میزند. قصه کارگر سادهلوح و سربهزیری است که از شدت مستی شعارهای ضد سرمایهداری میدهد و به جرم تبلیغات آنارشیستی دستیگر میشود. گویا سطح طنز داستان کافی نبود که وکیلی سوسیالیست هم وکیل مدافعاش میشود و حکم اشد مجازات برایش به ارمغان میآورد و نهایتا این آنارشیست که 《قلبی مهربان داشت و عقلی معیوب》را تبعیدش هم میکنند.
۵_جناب کنت
دقیق نمیتوانم بگویم چرا ولی این داستان را میتوان در زمره آثار دوران پختگی کنراد قرار داد. لااقل خواننده چنین حس میکند. شاید به دلیل سادگی و بیادعایی است این این داستان دارد. داستان در رابطه با مردی میانسالی است که همه عمر را به دور از سختی و مشقت و در آسایش و رفاه زندگی کرده تا آنکه حادثهای پیش میآید و سرنوشتش را تغییر میدهد.