یادداشت مهدی حیدری

        اگر بخواهم صادقانه بنویسم، این داستان را آنچنان که باید درک نکرده‌ام. درک نکرده‌ام چون هنوز به میانسالی نرسیده‌ام. به سنی که در آن بخواهم به گذشته و جوانی‌ام نگاه کنم و حسرت و افسوس آن را بخورم. نکته مثبت این داستان (یا شاید نقص آن، انتخاب با شما) این است که کسانی قادر به درکش هستند که آن را با پوست و استخوان خود لمس کرده باشند. چراکه هر قدر هم در تصویرسازی‌ها و تجسم کردن‌های روایت و همزادپنداری با راوی داستان خوب باشیم، تا خودمان تجربه‌اش نکرده باشیم نمی‌توانیم بگوییم ‌که کامل درکش می‌کنیم. از این رو این اثر زیر سایه سنگین و غم‌انگیز گذر عمر معنای حقیقی خود را می‌یابد.
کم و بیش شرح داستان در یادداشت گذشته آورده شده است فقط به ذکر این مطلب می‌پردازم که داستان خالی از طنز نیست. حتی خنده و قهقهه ناباورانه را هم سبب می‌شود مخصوصا بخش های مربوط به ناخدا.
      
29

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.