فاطمه زهرا بختیاری

تاریخ عضویت:

اسفند 1400

فاطمه زهرا بختیاری

@Fatemeh.z_bakhtiari

45 دنبال شده

65 دنبال کننده

                نویسنده و منتقد 
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        یا نور 
تاریخ دگرگون، ژانر جذابی‌ست که جهان ذهنی نویسنده را با تاریخ پیوند می‌دهد. حاصل این پیوند، دنیایی شگفت انگیز است، که در آن همه چیز آنطور که ما می‌دانیم به وقوع نمی‌پیوندد. 
در جلد اول کتابی که هرگز جلد دومش نوشته نشده، جلال الدین خوارزمشاه، برخلاف گواه تاریخ مردی شجاع و نترس است که خود به تنهایی به دل دشمن می‌زند و چندین عملیات مختلف را تا پیروزی کامل بر دشمن رهبری می‌کند. 
به جلال الدین چند نقد دارم. آن انسان میگسار و دائم الخمر و دائم الخواب، اوایل داستان واقعا کسل کننده است. حوصله مخاطب را سر می‌برد از بس که می‌خوابد. این را به نویسنده گفتم و پاسخ شنیدم که، داستان باید باورپذیر باشد! نکته دقیقاً همین جاست. من باورپذیری بین شخصیت فصول اول را با شخصیت فصول آخر رد می‌کنم. جلال الدینِ شجاع مبارز، همان جلال الدین میگسار نیست. هر چند بر اساس ژانرِ ما حق دگرگونی واقعیت را به نویسنده می‌دهیم، اما نمی‌توانیم بپذیریم آنچه خود به عنوان نویسنده خلق کرده‌است، در ادامه داستان خود نقض کند. این اول.
دوم آنکه، وضعیت توصیفات و جزییات داستان تا حد زیادی خوب است. اصلاً برای همین این کتاب را خواندم؛ جزئیات. و اعتراف می‌کنم انصافاً یاد گرفتم. 
سوم قصه عشق است. در نیامده! مثل خیلی هست عاشقانه‌های دیگر در داستان‌های ایرانی. نمی‌خواهم اینجا مسئله عشق در ایران و رمان ایرانی را روانشناختی تحلیل کنم، عقیده شخصی است. من عشق خوب داقل بین آثاری که خوانده‌ام، کم سراغ دارم. جلال الدین هم در قصه عشقش به کنیز دربارش، زیاده تصنعی عمل می‌کند. آن ماه رو بتدا با صد من عسل هم خورده نمی‌شود و در انتها عاشق شیفته‌ای است که به خاطر شخصیت سلطان دوستش دارد نه جاه و مقامش! در نیامده. 
من چندان علاقمند به تاریخ سلاطین ایران خصوصاً درباره جنگ‌ها نبوده‌ام. اما مست جنگ به نظرم در مجموع خوب است. می‌شود خواندش و درس‌هایی گرفت. همین به نظرم برای معرفی یک کتاب کافی است.
      

0

        یا نور
این اولین کتاب ۰۴ بود و داشتم فکر میکردم چقدر متناقض است، برای کتاب، که ماه‌ها بلکه سال‌ها وقت و عمر نویسنده پایش ریخته شده، اندازه نوشتن یک یادداشت زمان نگذارم. بنابراین همه‌ی بهانه‌های واهی را کنار می‌زنم و از این به بعد به امید خدا تمام کتاب‌های امسال را با یادداشت راهی کشوهای ذهنم می‌کنم.
پس از بیست سال، کتاب مفصلی است که در یک خط، میتوان ادعا کرد درباره علی است. کتاب بشدت لایه لایه است و اگر از عقاید عدالت‌خواهانه نویسنده خبر ندارید، احتمالا یک بخش مهم این لایه‌ها را از دست می‌دهید. مهم‌ترین تعریفی که می‌شود از این کتاب ارائه کرد، داستان گویی است. کدیور خوب بلد است داستان بگوید و این قوت بزرگی است. من معتقدم کسی که کارش را خوب بلد است، اگر هم اهدافش را چندان قبول نداشته باشم، نوش جانش که ثمر ببیند. زحمت کشیده، قوی شده و ساختار عالم بر مبنای دیدن نتیجه تلاش‌هاست. این داستان بخش مهمی از تاریخ اسلام را روایت 
می‌کند و تکلیف خیلی از شبهه‌های تاریخی را روشن می‌کند. جزئیات تاریخ و رفت و آمدها و اتفاقات جنگ را به خوبی پردازش می‌کند و تلطیف داستان با عشق هم انصافا خوب از کار در آمده. شخصیت اصلی، فرزند یکی از فرماندهان معاویه است و در عین حال، مادرش چراغ عشق به علی را در وجودش روشن کرده. حالا این چراغ دارد سوسو می‌زند و جوان، به دنبال نور چراغ آواره دشت و بیابان و آفتاب و جنگ می‌شود. پس از بیست سال را بخوانید. اگر در شما هم نوری روشن است.
      

3

        روایت‌هایی جسورانه و تلخ از زندگی‌هایی که به دلایل مختلف موفق نبوده. نوشتن و انتشار این روایت‌ها جسارتی دوبرابر میخواهد نسبت به من خواننده که حین خواندن کتاب را صد جا پنهان می‌کردم که برای دیگران ذهنیتی ایجاد نشود. 
مقدمه کتاب به بحث تعریف روایت و ترجمه درست نان فیکشن و ادبیات واقعیت محور پرداخته بود که خدا به نویسنده‌اش خیر بدهد، ولی انصافا آنقدر که بزرگش می‌کردند «روشن شدن تکلیف چیستیِ فرزندِ مورد اجحاف، روایت، یک بار برای همیشه در ایران!» نبود. خلاصه‌اش این می‌شد که نگویید ناداستان، بگویید ادبیات واقعیت محور. سلمنا، اینکه فریاد نداشت!
نکته دیگر که می‌خواستم بیشتر به خود آقای آبنوس بگویم ولی خب اینجا هم بستری است برای نقد، کاش روایت آخر آنقدر لرزان و مکرر نبود. یعنی حداقل با توجه به روایت‌های اول شخص قبلی که ما را عمیقاً به درون  خودش می‌کشید، آخرین متن که باید حسن ختام باشد و به یاد ماندنی، از قضا برخلاف آنچه برایش تلاش شده، این روایت و تکرارهایش به کتاب ننشسته. انگار نویسنده بسیار اصرار داشت بگوید من تجربه‌گر این واقعه تلخ نیستم و خیلی رو مطرح می‌کرد دارم از نگاه خودم، منی که پدرِ پسری پنج ساله‌ام، به قضیه نگاه می‌کنم. نگاهی سطحی به تجربه دیگری که بارها جملاتش به طرز غیر لازمی تکرار می‌شد. متاسفانه این روایت را می‌شد در کمتر از یک صفحه هم تعریف کرد.
تلاش زحمت کشان کتاب با توجه به جسارت طرح موضوع‌شان ستودنی است و حقیقتا کاش من همه بودم، با همه دست‌ها این کتاب را جای جزوه‌های مسخره‌ی نخواندنی، پیش از ازدواج برای همه اجباری می‌کردم.  چه آنان که در شرف شکل دادن یک اجتماع دونفره‌اند، چه آنان که با دلایلی نادرست دست به جدایی زده‌اند و چه آنان که به طرزی نادرست به قیمت نابودی خودشان و فرزندشان تصمیم به تحمل یک زندگی اشتباه گرفته‌اند. کسی باید باشد تا بعضی حرف‌ها را بزند، قبل از اینکه خیلی اتفاق‌ها بیفتد...
 از آن امیدهای واهی و «موفق باشید»های پایان برگه امتحانات است اما زنانه، امیدوارم هیچ زنی چنان نشکند که خانه آرزوهایش را با دست خودش ویران کند و یا حداقل اگر مجبور به چنین رنجی شد، آنقدر حمایت خانوادگی و قانونی بشود که حقوق انسانی و زنانه‌اش لگدکوب قدرت قانونی مردان نباشد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7

        نور

فارغ از هر نقد و حرفی، این کتاب لذتی را در من زنده کرد که سالها گم کرده بودم‌. خیلی سال بود که یک کتاب تا صبح بیدار نگهم نداشته بود! خیلی به نسبت عامه پسندی و راز جذابیت  اثر فکر کردم. به ظاهر قصه دردناکی از عشقی خام و زجری کامل و بیانی نصیحت‌وار است و به لحاظ روایی هم خاطره گویی کامل کتاب را نپسندیدم، اما این کشش عجیب که نمی‌توانی کتاب را زمین بگذاری حاصل چیست؟ از عشق خیلی‌ها گفته‌اند و بهتر هم گفته‌اند، این عشق اشتباه چرا انقدر به دل مخاطب نشسته؟ پاسخ صریحی پیدا نکردم. سایر يادداشت‌ها هم به کشش بسیار اثر اشاره می‌کرد. 
پاسخی دارید؟ غیر از این سوال نکته جدیدی نیست که دیگران نگفته باشند. رفتار عجیب و ناباورانه پدر در طرد کامل و پذیرش کامل دخترش و با فرهنگ نشان دادن اهالی سرمایه دار و کثافت فرهنگی طبقه فرودست و با این وجود عبرت آموز بودن کتاب.
تحقیق و مقاله‌ای هست که کتابهای عامه پسند و پرفروش ایرانی را مقایسه کرده باشد و سلیقه مخاطب امروز و دیروز را کشف کرده باشد؟
      

5

        #یا_نور
و ماجرا از عشق آغاز می شود!
یک عاشقانه ناآرام و پر دردسر!

هرمز, جوان ایرانی الاصل,
شیدای دختر رئیس قبیله عرب شده!
و پدیده ای به نام عشق , چگونه می‌تواند در برابر تعصبات جاهلی مقاومت کند؟!
چقدر؟
چطور؟
تا کجا؟

هرمز برای رسیدن به یار راه درازی در پیش دارد...
او از عربستان می‌گذرد به سوی ایران
از ایران به عربستان
از ایمان به عشق
و از عشق به ایمان می‌رسد...
و هر بار, سنگ سنگین‌تری پیش روی خود می بیند....
درد اصلی, مهریه دختر است...
⚠ترور!

نه!!!
نهایت این شوریدگی کجاست؟
او تا کجا باید پیش برود که دل به دلدار تقدیم کند؟
آیا دست به قتل خواهد زد؟
قتل آن مرد که.......؟! با هرمز, بهمن و بانو آتوسا همراه باشید و
ماجرای این عاشقانه ناآرام را در #عشق_دربرابر_عشق بخوانید📚

پیشنهادشدگان:
عاشق
معشوق
کنجکاو
ماجراجو
و کسانی که میخواهند قدم به قدم با اعراب به ایران بیایند و بفهمند بالاخره اسلام پدیده ای عربی است؟ 
و حاصل تحمیل اعراب؟
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12

        یاحق

(هفت جن منو #مسحور خودش کرد)
این جمله یکی از مخاطبان بود.
و شاید بهترین وصف این مجموعه.

مجموعه هفت جن، یا به قول نویسنده مجموعه میرانا، نسبتا شناخته شده هست، ولی کافی نیست. 
یک انقلاب باید در شناساندن این شاهکار رخ بدهد.

درباره یک اثر معمولی صحبت نمی‌کنیم.
یک سری کامل از بهترینِ خیلی چیزها.

از قدرت داستان و داستان پردازی نویسنده بگوییم، ظرفیت متنی ایتا تمام می‌شود.
از جذابیت اثر هم همینطور.
باید کلام را خلاصه کرد در کلمات حساب شده.
مثل همان مسحور. مثل مست. مثل مشعوف. مثل غایت القُصوای لذت.
اصلا یک مجموعه شاهکار ادبی!
شایعات می‌گویند هفت جلد است و اما من آرزو می‌کنم صدها جلد باشد‌.

در این سالها که کار کتاب کردم، ندیده بودم کتابی که به هر کتاب نخوان و  منفک از کتابی بدهی، راهش بیندازد.
دوبار مرا از منجلاب رخوت و دوری و انفکاک کتاب، نجات داد.
و این تنها بدهی من به نویسنده نیست...

جهان ذهنی مرا یک دور کوبید و از نو ساخت.
درباره خدا و خلقت و ابعاد جهان و انسان و انسان کامل و جن و پری و ملک و از همه مهمتر، صاحب عصر و زمان، عجل الله فرجه.

از تعاریف که بگذریم، 
هفت جن اولین اثر این مجموعه است.

با جنگ اجنه آغاز می‌شود و درگیری یک انسان با درویش سیاهی که قصد دارد کل جنیان نامسلمان و شیطانی را مسخر کند و دروازه سلیمان را باز کند برای نابودی جمیع مومنین و مومنات و انسان‌ها، به نفع شیطان.
آنچه داستان را جلو می‌برد عشق است. عشق مبارز انسانی، به میرانا...
میرانایی که خودش مسئله اصلی است در #لوثیا.


داستان یک لحظه از تعلیق خالی نمی‌شود. پر از کشش و جذابیت است و همین باعث می‌شود سخت‌ترین مخاطبین، مجذوب و مسحور شوند. 

این مجموعه مهجور است و اگر به حقش به دست مخاطب برسد، واقعا کم از هری پاتر ندارد.

نهایت مسیر هر نویسنده ای،
نقطه‌‌ای است که اکنون امید کوره چی رویش ایستاده.

یعنی بیان خیلی از مسائلی که باید گفت، در قالب داستان.
آن هم با سندیت آیات و روایات و واقعیات.

شاید بشود نامش را #مستندنگاری_داستانی گذاشت.


خیلی فکر کردم واقعا می‌شود به نوجوان معرفی کرد و پیشنهادش داد؟
تصویرسازی قوی و صحنه پردازی قدرتمند قلم نویسنده، بعضی صحنه‌ها را واقعا بزرگسال می‌کند. 
مثل پردازش دقیق مراحل قربانی کردن یک انسان برای شیطان.. یا تصور وجود دورگه‌های جنی در همین اطراف‌مان!

ولی شاید لازم باشد.
نوجوان امروزی هری پاترخوان است و ارباب حلقه‌ها بین. شیفته خون آشام است و از کل فن کتابخوانی، مجموعه دارِن شان را می‌شناسد.
به چنین کسی لازم است معارف عمیق مهدویت را داستانی آموخت...


حسن ختام آن که،
هر نوشته‌ای که خالقش بشر غیرمعصوم باشد، نقص دارد و کامل نیست.

نقدهایی به کتاب وارد است.
 نود و نه درصد مخاطبین این مجموعه اهل علوم غریبه نیستند و اهلش هم نخواهند شد.

 و به نظرم کتاب باید همتش را بگذارد برای گمراه نشدن همان یک درصد!
 متأسفانه دقیقاً برعکس است‌.

 گفتن جزئیات خیلی خیلی زیاد تا جایی‌که می‌فهمیم اندازه مندیل احضار جن باید چند در چند باشد!
تک‌تک اذکار و اوراد و نحوه قبض و بسط و خروج نفس و روح و....،
با قوت تصویرسازی و بیان شده‌اند.


 کم مانده نشانی مغازه ابزارفروشی حاج حسن درویش را هم بدهد!


این جزئیات در جایی مثل نجات لوثیا که مسئله کتاب است و باورپذیریِ اقدامات میرانا مهم است، مفید و ضروری است.


 ولی در باقی موارد،
 حتی اگر بخواهیم از دید داستان‌پردازی نگاه کنیم، حشو است و دست‌اندازی است برای روند تند و معلق کتاب.


از دید غیرداستانی هم،
 واقعاً چه کسی از قدرت بدش می‌آید؟!

 چه کسی دلش نمی‌خواهد نیروی قلبش را به چشم منتقل کند و در جهان پیرامونش تاثیر مستقیم بگذارد؟

این کنجکاوی و دل‌بخواهی برای مخاطب خطرآفرین است و نویسنده مراقب این خطر نبوده ...


امید که در جلدهای بعدی این مجموعه شاهد اصلاح و کاهش این نوع جملات باشیم.


ضمنا شخصیت علی
 و حتی سعید،
هیچکدام مناسب مبارزان خیر که نجات‌دهنده یک جهان هستند، نیست.

 وقتی فهمیدم علی مبارز در لوثیا کیست، 
 واقعاً شوکه شدم!

یا مثلاً ادبیات نامناسبی که سعید دارد و حتی جنیس را منزجر می‌کند...


 ولی یقیناً این موارد ضربه‌ای به شاهکار بودن کتاب نمی‌زنند و این مجموعه همچنان خواندنی و موفق و بی‌نظیر،
 لازم‌الانتشار است و باید ده‌ها برابر شناخته و معرفی شود.


 کلمات این کتاب خوانده نمی‌شود.

 حقیقتاً نوشیده و جویده می‌شود 
و اصلا دلم نمی‌خواهد شروع به مطالعه جلد بعدی کنم و روزی برسد که کل مجموعه تمام شود!

 آن‌وقت در زمان رخوت چه کنم؟!



#کتاب_خوب_بخوانیم 
#هفت_جن 
#لوثیا 
#صخور 
#هبذول
#کاثیا
#امید_کوره_چی
      

10

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.