معرفی کتاب انجمن عقاب ها اثر سعید زارع بیدکی

انجمن عقاب ها

انجمن عقاب ها

4.5
19 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

33

خواهم خواند

15

ناشر
مهرک
شابک
9786228251080
تعداد صفحات
304
تاریخ انتشار
1403/5/1

توضیحات

        در بخشی از کتاب می خوانیم: همه چیز برای شروع جلسه آماده بود. حتی یکی از بچه‌ها چند مشت باقالا آورده بود، ریخته بود چهار گوشۀ اتاق. می‌گفت جن‌ها از باقالا می‌ترسند. شایعه شده بود اتاقی که برای انجمن تصاحب کرده بودیم روی چاه جن‌هاست. حرف پیچیده بود که جن‌ها روی این اتاق حسابی حساس‌اند، خوش ندارند کسی مزاحمشان بشود. اتاق کوچک بود و خفه؛ انتهای زیرزمین سوت‌وکور مدرسه. گچ‌های تاول‌زدۀ اتاق، خودشان را آماده کرده بودند تا با یک بشکن بریزند. با بی‌خیالی نگاهی انداختم به باقالاها و پوزخند زدم.

ـ اینا همه‌ یه مشت اراجیفه.

عین چی ترسیده بودم. حیف که به‌خاطر بلایی که سرم آمده بود نباید اجازه می‌دادم مدیریت جشن از چنگم در برود، و الا مغز خر که نخورده بودم از زنگ‌تفریحم بزنم و بخزم توی این سوراخ. گفتم: «وقت نداریم، ایده‌هاتون رو بذارین وسط.»

به‌عنوان مدیر این جشن، تنها ایدۀ کلانی که به ذهن خودم رسیده بود این بود که گند نزنم. برای اینکه ببینم به مغز دو معاونم چیزی بیشتر از این ایده رسیده یا نه، درخواست کردم پیشنهادهایشان را فهرست کنند و بیاورند. هشتاد و هشت روز مانده بود به جشن دهۀ ‌فجر. قرار بود استاندار و شهردار و خیلی از کله‌گنده‌های دیگر هم بیایند. برای من که توی عمرم یک جشن تولد زپرتی را هم مدیریت نکرده ‌‌بودم، تک‌تک روزهای مانده به این مراسم تبدیل شده ‌بود به کابوس، درست شبیه دقیقه‌های پایانی سیزده‌به‌در.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به انجمن عقاب ها

پست‌های مرتبط به انجمن عقاب ها

یادداشت‌ها

          یا نور
ابتدا که کتاب را دستم دادند، از اینکه ناچارم ژانر کودک و نوجوان بخوانم بهم ریختم. فصل اول با قصه حضور جن در زیرزمین مدرسه شروع شد، چیزی که همان لحظه اول به نظرم لوس و دم دستی آمد، و هرگز باورم نمیشد بعد از اتمام کتاب برگردم، از اول شروع کنم و از جای درستی که فصل اول داشته لذت ببرم. الان هم بهم ریخته‌ام. منتها نه از اینکه مفتخر بودم به خواندن چنین کتاب قوی و ضابطه‌مندی، بلکه از دیده نشدنش. مهرک ناشر خوبی در عرصه نوجوان است اما با این طرح جلد رسما تمام زحمات نویسنده را دور ریخته.  نه تنها سیاه و بدون جذابیت طراحی شده، بلکه تصویر جلد فقط گوشه کوچکی از محتوای کتاب است و اصلا موتوری که نقشش را کشیده این همه نقش ایفا نمی‌کند که روی جلد بخورد!
همه این‌ها را می‌گویم چون از قوت قصه کتاب غصه می‌خورم. همه چیز درست و دقیق سرجاست. تعلیق، قصه پردازی، از همه مهم‌تر زبان و لحن نوجوان که کامل در آمده. چنان همه چیز در این کتاب درست است که تبدیل شد به بهترین کتاب ژانر نوجوانی که خواندم! قصه نوجوانی که نمی‌خواهد، اما به دلایلی ناچار می شود مسئول انجمن مدرسه بشود و حالا ناچار است با چالش‌های مختلفی که سر راه است دست و پنجه نرم کند. روشی که با چالش مواجه می‌شود، روند تغییرش، آدم‌های داستان، تطابق نوجوان‌های ترسیم شده با واقعیت، نقش مربی، تبدیل شهید به الگو بدون اینکه ذره‌ای، حتی اپسیلونی شعارزدگی و ایدئولوژیسم درش باشد. تاثیرش از خیلی کتاب‌های دفاع مقدس در من بیشتر بود. زارع بیدکی دارد قصه می‌گوید. یک قصه جذاب، شسته رفته و تمیز.  در عین حال هم عناصر تربیت و پرورش را خیلی شیوا و شیرین پیاده سازی کرده. 
به اینکه ایران چنین نویسنده‌هایی دارد، مفتخرم. به اینکه توفیق خواندن چنین شاهکاری را داشتم، هم. فقط به شما که خواننده سطور هستید توصیه نمی‌کنم بخوانید، بلکه تمام تلاشم را می‌کنم این کتاب پویش شود تا به حقش که انتشارات نتوانسته برساند، برسد.
        

7