یادداشت فاطمه زهرا بختیاری

مرثیه‌ای بر یک رهایی
        روایت‌هایی جسورانه و تلخ از زندگی‌هایی که به دلایل مختلف موفق نبوده. نوشتن و انتشار این روایت‌ها جسارتی دوبرابر میخواهد نسبت به من خواننده که حین خواندن کتاب را صد جا پنهان می‌کردم که برای دیگران ذهنیتی ایجاد نشود. 
مقدمه کتاب به بحث تعریف روایت و ترجمه درست نان فیکشن و ادبیات واقعیت محور پرداخته بود که خدا به نویسنده‌اش خیر بدهد، ولی انصافا آنقدر که بزرگش می‌کردند «روشن شدن تکلیف چیستیِ فرزندِ مورد اجحاف، روایت، یک بار برای همیشه در ایران!» نبود. خلاصه‌اش این می‌شد که نگویید ناداستان، بگویید ادبیات واقعیت محور. سلمنا، اینکه فریاد نداشت!
نکته دیگر که می‌خواستم بیشتر به خود آقای آبنوس بگویم ولی خب اینجا هم بستری است برای نقد، کاش روایت آخر آنقدر لرزان و مکرر نبود. یعنی حداقل با توجه به روایت‌های اول شخص قبلی که ما را عمیقاً به درون  خودش می‌کشید، آخرین متن که باید حسن ختام باشد و به یاد ماندنی، از قضا برخلاف آنچه برایش تلاش شده، این روایت و تکرارهایش به کتاب ننشسته. انگار نویسنده بسیار اصرار داشت بگوید من تجربه‌گر این واقعه تلخ نیستم و خیلی رو مطرح می‌کرد دارم از نگاه خودم، منی که پدرِ پسری پنج ساله‌ام، به قضیه نگاه می‌کنم. نگاهی سطحی به تجربه دیگری که بارها جملاتش به طرز غیر لازمی تکرار می‌شد. متاسفانه این روایت را می‌شد در کمتر از یک صفحه هم تعریف کرد.
تلاش زحمت کشان کتاب با توجه به جسارت طرح موضوع‌شان ستودنی است و حقیقتا کاش من همه بودم، با همه دست‌ها این کتاب را جای جزوه‌های مسخره‌ی نخواندنی، پیش از ازدواج برای همه اجباری می‌کردم.  چه آنان که در شرف شکل دادن یک اجتماع دونفره‌اند، چه آنان که با دلایلی نادرست دست به جدایی زده‌اند و چه آنان که به طرزی نادرست به قیمت نابودی خودشان و فرزندشان تصمیم به تحمل یک زندگی اشتباه گرفته‌اند. کسی باید باشد تا بعضی حرف‌ها را بزند، قبل از اینکه خیلی اتفاق‌ها بیفتد...
 از آن امیدهای واهی و «موفق باشید»های پایان برگه امتحانات است اما زنانه، امیدوارم هیچ زنی چنان نشکند که خانه آرزوهایش را با دست خودش ویران کند و یا حداقل اگر مجبور به چنین رنجی شد، آنقدر حمایت خانوادگی و قانونی بشود که حقوق انسانی و زنانه‌اش لگدکوب قدرت قانونی مردان نباشد.
      
71

4

(0/1000)

نظرات

سلام و ادب. خیلی ممنونم که کتاب را خواندید و نظرتان را نوشتید. ناظر به این متن یک دوتا نکته داشتم: 
این کتاب ده روایت دارد با تمام نقاط قوت و ضعفش. اینکه صرفا در متن نقدگونه فقط به یک روایت اشاره شود خودش اجحاف است و نشان از خواندنی و نقدی کاریکاتوری دارد. درباره مقدمه کتاب هم باید عرض شود که گاهی فریاد زدن یکسری بدیهایت ضروری است هرچند که این موضوع بدیهی نیست و این نقد به نظرم ناشی از عدم  اشراف بر موضوع و جریان روایت در ایران است.
1

0

چه دفاع جانانه و متعصبانه ای 😀 با اینکه نسبت شمارو با نشر این کتاب میدونم باز بنظرم این میزان تعصب عجیبه. اونم برای مخاطبی که هم کتاب رو پسندیده و هم داره اعلام میکنه مبلغش خواهد بود. من سالهاست مدرس روایت نویسی ام. میشه به جای اتهام نادانی و ناآگاهی زدن به مخاطب، گوش کرد، شاید چیزی در این متن به درد نشرتون می‌خورد. موفق باشید. 

0