معرفی کتاب Words in Deep Blue اثر کت کرولی

Words in Deep Blue

Words in Deep Blue

4.0
116 نفر |
48 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

217

خواهم خواند

165

ناشر
شابک
9781101937648
تعداد صفحات
273
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        Years ago, Rachel had a crush on Henry Jones. The day before she moved away, she tucked a love letter into his favorite book in his family’s bookshop. She waited. But Henry never came.

Now Rachel has returned to the city—and to the bookshop—to work alongside the boy she’d rather not see, if at all possible, for the rest of her life. But Rachel needs the distraction, and the escape. Her brother drowned months ago, and she can’t feel anything anymore. She can't see her future.

Henry's future isn't looking too promising, either. His girlfriend dumped him. The bookstore is slipping away. And his family is breaking apart.

As Henry and Rachel work side by side—surrounded by books, watching love stories unfold, exchanging letters between the pages—they find hope in each other. Because life may be uncontrollable, even unbearable sometimes. But it’s possible that words, and love, and second chances are enough.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

50 صفحه در روز

یادداشت‌ها

          خلاصه کتاب: سال‌ها پیش ریچل عاشق هنری می‌شود. او یک روز پیش از رفتن از آن شهر، نامه‌ای عاشقانه لای کتاب موردعلاقه‌ی هنری در کتابفروشی خانوادگی او می‌گذارد؛ ریچل صبر می‌کند تا هنری به دنبال او بیاید اما این اتفاق نمی‌افتد.
اکنون ریچل به آن شهر و کتابفروشی بازگشته تا در کنار هنری کار کند که ترجیح می‌داد هرگز دیگر او را نبیند؛ اما بعد از آن اتفاقات ناگوار او به کمی حواس پرتی نیاز دارد.

نظر شخصی: وقتی این کتاب رو خوندم می‌دونستم قراره با یه عاشقانه تینیجری رو‌به‌رو بشم اما وقتی که داشت تموم می‌شد فهمیدم که چقدر عاشق کتاب شدم و می‌پرستمش؛ من با ریچل کتاب‌های کتابفروشی رو رده بندی و مرتب کردم، با هنری کتاب خوندم، نامه‌ نوشتم و لابه‌لابه‌لای صفحات کتاب گذاشتم و دور واژه‌هایی که دوست داشتم خط کشیدم. توی باغچه مطالعه کتاب خوندم، به قهوه فروشی پشت کتابفروشی رفتم. درسته من با این کتاب زندگی کردم.
فصل‌های کتاب هم در مورد ریچل و هم در مورد هنری هستند، بعضی از بخش‌های کتاب هم نامه‌هایی هستند که لا‌به‌لای کتاب‌های کتابفروشی گذاشته شدند. این کتاب پر از آرامشه و هیجان خاصی نداره اما کنار اومدن با درد از دست دادن کسایی که برامون ارزش بسیاری دارند و یه شروع دوباره رو بهمون یاد میده. یه عاشقانه ملایم که برای خوندن توی فصل پاییز مناسبه و در نهایت این کتاب رو به کسایی که عاشق کتاب‌هایی در مورد کتابفروشی هستند پیشنهاد می‌کنم. کتابی که در مورد کتاب‌هاست، در مورد کتابفروشی‌ها، در مورد نامه‌های عاشقانه و در مورد عشقی فراموش شده.
        

4

          این کتاب یک داستان عاشقانه ساده و کم گره با مخاطب ۱۶ سال به بالاست. 
این داستان پیرامون عشق و سوگ می‌چرخد. شاید دو نکته قشنگ این داستان، نخست تاثیر شدید سوگ روی قهرمان زن داستان است و دیگری شخصیت نسبتا جدید قهرمان مرد داستان، و یک ایده جذاب و آن نامه نگاری و حاشیه نویسی در بخش کتابخانه گونه یک کتاب دست دوم فروشی توسط مشتری‌ها. این که نامه‌ای بنویسی برای کسی که دوستش داری، و امید داشته باشی آن را در همین کتاب بخواند، یا برای غریبه‌ای که شاید آن کتاب را بخواند و جوابی برای فکر و نظرت بنویسد.
اسم کتاب (در انگلیسی) بسیار جذاب و مرتبط است، هرچند در ترجمه فارسی ابهام کلمه deep blue از دست می رود(دو ترجمه موجود « واژه‌هایی در اعماق آبی دریا » و « کلمه‌های آبی تیره » هر کدام وجهی از معنای این عبارت را برداشتند).
داستان پایان خوش است و پیچیدگی‌های عجیب و آزاردهنده ندارد. خواندن آن روح را خراش نمی‌دهد. شاید کاملا مناسب حال آدمی باشد که دنبال داستانی سبک، نسبتا خوش و روان است. داستانی که در پایانش شاید حال خواننده خیلی بهتر نشود، اما قطعا حالش بدتر از قبل نخواهد بود.
ترجمه‌ای که من خواندم، ترجمه زهرا جهانفریان بود که خوشخوان و قابل قبول بود. چون نسخه الکترونیک کتاب را در طاقچه خواندم در مورد چاپ و صحافی نظری ندارم.
        

0

          «واژه هایی در اعماق آبی دریا» در یک کتابفروشی دست دوم اتفاق می‌افتد.  کتاب داستان عشق، زندگی، فقدان و ادبیات را روایت می‌کند. شخصیت‌های اصلی داستان، هنری و ریچل، بهترین دوستان هم هستند. ریچل همیشه احساس بیشتری نسبت به هنری داشته است، اما هنری عاشق ایمی است. پس از مرگ برادر ریچل، او و هنری دوباره در کتابفروشی گرد هم می‌آیند و.... 

کتاب داستان عشق نوجوانانه‌ است و احتمالا کسانی که به این دست کتاب‌ها علاقه دارند، از این کتاب هم لذت می‌برند. همچنین لحن صمیمانه، شخصیت‌های دوست‌داشتنی و شخصیت‌پردازی خوب نویسنده و فضاسازی جذاب، از جمله نقاط مثبت کتاب به شمار می‌رود که خواننده را تا پایان با خود همراه می‌کند.

ضرب آهنگ کتاب در ابتدا کند است؛ چرا که داستان از زبان دو شخصیت اصلی پیش می‌رود و همین موضوع خواننده را کمی سردرگم می‌کند. اما هرچه کتاب پیش می‌رود، ریتم تندتری می‌گیرد و جذابتر می شود.

یکی از جذابیت‌های کتاب، روایت شدن داستان در فضای کتابفروشی، دیالوگ‌های مرتبط با کتاب توسط شخصیت‌ها، بخش لتر لایبرری،  خانواده کتابخوان هنری و دورهمی های هفتگیشان برای معرفی کتاب است که احتمالا علاقه‌مندان به کتاب های با این موضوعات از آن لذت خواهند برد.

بخش‌هایی از کتاب:

من توانایی زندگی در آینده‌ای نامعلوم رو دارم، اگر در اون آینده نامعلوم، تو در کنارم باشی.

کتاب‌های دست دوم در از رمز و راز هستند.

بعضی اوقات علم کافی نیست. بعضی اوقات به شاعران نیاز دارید.

اگر آنها فقط کلمات بودند، مردم به خاطر آنها عاشق نمی‌شدند...

فکر نمی‌کنم بتوانی نامه‌ای مثل این را بنویسی. نامه عاشقانه، بنا به تعریف، باید جاودانه باشد وگرنه چه فایده‌ای دارد؟
        

1

Alianos

Alianos

1403/10/18

          کتابی پر از عشق، درد،‌ همدردی و واقع گرایی. کتابی پر از زندگی
عاشق ایده ی لتر لایبرری شدم و اگه می‌تونستم خودم هم اجراش میکردم
این که خانوادگی اهل کتاب و کتابخوانی بودن و ساعت ها راجع به کتاب هایی که اخیرا خوندن بحث میکردن واقعا منو به وجد می‌آورد و باعث شد آرزو کنم کاش منم در آینده بتونم همچین خانواده ای تشکیل بدم ...
بعضی وقتا واقعا از دست هنری و اون همه پیگیریش نسبت به امی اعصابم خورد میشد و دوست داشتم بگیرم بزنمش
خیلی جاها هم با ریچل همدردی کردم و شدیداً دوست داشتم بغلش کنم
عشق بین ریچل و هنری خیلی خاص بود و واقعا دوسش داشتم...

چند خط بعدی اسپویل داره پس اگه هنوز کتاب رو نخوندین این نظر رو هم نخونین

از یه نظر از این که آخرش تسلیم‌شدن و کتابخونه رو فروختن ناراحت شدم ولی بعدش دیدم چقدر قشنگ به این اشاره شده که همیشه زندگی همون جوری که ما میخوایم رویایی رقم نمیخوره و باید از هرچی دوستش داریم بگذریم تا بتونیم روزگارمون رو بگذرونیم ... چون زندگی دقیقا همینه
این کتاب رو خیلیی دوستش داشتم و یکی از مورد علاقه هام شد
امیدوارم شما هم بخونیدش و لذت ببرید🥹♥️
        

4

طناز

طناز

1403/10/3

          «وقتی قلبت می‌شکند حس می‌کنی قرار است بمیری اما زندگی ادامه دارد هر روز بعد از روز مزخرف قبل »

«این کلمات باید غم‌انگیزترین کلمات در تاریخ عشق باشند ، من واقعا سخت تلاش کردم تا تو را دوست داشته باشم»

«نمی‌شود با کسی که فراموشت کرده آشتی کنی چون در ادامه زندگی هم همیشه نگرانی که همان کاری را که قبلا با تو کرده باز هم انجام دهد . همیشه می‌دانی که او بدون تو کاملا راحت است . اما تو هیچوقت بدون او راحت نخواهی بود. »

«+ چه احساسی داری ؟
- انگار  همین الان تمام اعضای بدنم رو در آوردن ولی هنوز زنده‌م»

«ما کتاب‌هایی هستیم که می‌خوانیم و چیزهایی هستیم که دوست داریم»

«روح ما در چیزهایی که پشت سرمان جا می‌گذاریم پنهان می‌شود»

«گذشته  با من است حال اینجاست و آینده ناشناخته و قابل تغییر است . لحظه‌های ما برای تصور کردن ، قبل از ما پراکنده شده‌اند . پر از نور ، خورشید ، آبی تیره و تاریکی.»

شاید اگر همون موقعه که خریده بودمش میخوندمش عاشقش میشدم ولی دیر رفتم سراغش و برام معمولی بود .
        

3

یاس

یاس

1402/5/5

          واژه‌هایی در اعماق آبی دریا 
اثر کت کرولی 
نامه بین صفحات ۳۱۲ و ۳۱۳ قرار داده شده.
۱۰ خرداد ۱۴۰۱




هنری، ریچل، کال، جرجی و همه اهالی کتابفروشی "هاولینگ بوکس" عزیز

تقریبا سه‌شب است که از آشنایی من با شما می‌گذرد ولی احساس می‌کنم که سال‌هاست با شما آشنا هستم. وقتی که ریچل در حال فهرست‌بندی کتاب‌ها بود؛ من از قفسه‌های لتر لایبرری، با کمک هنری کتابی را انتخاب می‌کنم و همینطور که به سمت باغچه مطالعه می‌روم از قهوه‌ای که از مغازه فردریک گرفتم، مزه می‌کنم. 

راستی کال، واقعا در مورد میمون‌های دریایی که به جرجی داده بودی کنجکاو شدم پس در اینترنت در موردشان کمی خواندم. ولی واقعا هر چه نگاه کردم دلیل این نامگذاری را متوجه نشدم. هیچ شبیه میمونی که می‌شناسم نیستند. اگر کمی بیشتر برایم توضیح دهی خوشحال می‌شوم. 


ریچل عزیز باید بگویم بر عکس تو من کاملا به روح اعتقاد دارم و البته معتقدم همه ما روح‌هایی هستیم که زمین‌گیر شده‌ایم. و البته با نظرت هم رای هستم که ما همان کتاب‌هایی هستیم که خوانده‌ایم و چیزهایی که دوستشان داریم. 
روح همه ما در چیزهایی‌ست که از خود به‌جا می‌گذاریم. 
تجربه مرگ یکی از عزیزانت می‌تواند یکی از سخت‌ترین مراحل زندگی باشد. من خوشبختانه تجربه مشابهی را نداشتم ولی به قول هنری دیر یا زود همه ما باهاش مواجه خواهیم شد. 
آخرین باری که هنری، کال را دیده بود یک روز کاملا معمولی با اتفاق‌های کاملا معمولی بود. نه قارقار کلاغی نه هوهو جغدی و نه حتی بارش شهاب سنگی خبر نمی‌دادن که امروز قرار است  آخرین دیدارتان باشد. 
آن‌ها در مورد کتاب جدید کال صحبت کردد به نام "گزارشی از دریای کورتز" اثر جان اشتاین‌بک. 

اکنون که در حال نوشتن این نامه هستم، این فکر از سرم می‌گذرد که اگر هنری آن روز می‌دانست آخرین باری‌ست که کال را می‌بیند، چه حرف‌هایی با هم می‌زدند؟ 

و نمی‌دانم این خوب است یا بد که هیچ‌وقت از آخرین‌‌بارها، باخبر نمی‌شویم. 

هنری باید بگویم به‌عنوان عضوی از  کتابخونه لتر لایبرری، از تصمیم تو در مورد فروش کتابفروشی عصبانی هستم. و امیدوارم در آینده‌ای نزدیک تو را در کتابفروشی دست دوم جدید خودت  ملاقات کنم. 

و همه اهالی کتابِ "واژه‌هایی در اعماق آبی دریا" شما برای همیشه در گوشه‌ای از قلب من جا خواهید داشت. 



یاس
        

16