معرفی کتاب گیسو اثر لاتیتیا کلمبانی مترجم هنگامه محلاتی

گیسو

گیسو

لاتیتیا کلمبانی و 1 نفر دیگر
4.1
20 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

37

خواهم خواند

15

ناشر
یک فکر
شابک
9786009643448
تعداد صفحات
214
تاریخ انتشار
1399/5/28

توضیحات

        گیسو قصه        ای است پیچیده که با سادگی تمام نوشته شده است. داستان سه زن، در سه شرایط ناهمگون، سه موقعیت سنی متفاوت، در سه قاره مختلف!سه زن که هیچ        گاه یکدیگر را ندیده        اند و نخواهند دید، ولی سرانجام یک اشتراک هر سه آنها را به آرامش خواهد رساند؛ آرامشی که برای هر سه زن کاملا متفاوت و غیر قابل انتظار است.داستان ساده و در عین حال هیجان        انگیز لتیسیا کلومبانی، نویسنده و فیلم        ساز فرانسوی، موفق به دریافت جوایز متعددی در فرانسه شده است؛ از جمله: اولیسه ادبی فرانسه و گوی بلورین در سال2017.پس از آن، کتاب به 27 زبان دنیا ترجمه شد و قدردانی و نقد از آن پای خود را از مرز فرانسه بیرون گذاشت.
      

یادداشت‌ها

مهدی منزوی

مهدی منزوی

3 روز پیش

          "بافته" اثر نویسنده فرانسوی " لائتیسیا کولومبانی ۲۰۱۸"
ترجمه از فرانسوی "نرگس کریمی"
یک رمان نه چندان بلند درباره سه زن با اراده در هند، ایتالیا، و کانادا. اولی از طبقه 'دالیت' که در هند نجس محسوب می‌شوند و کارهای پست جد اندر جد بعهده اونهاست. این زن هندی داستان هم مسول تخلیه روزانه توالت‌های خانه های یک روستاست اونهم با دست! شغلی که از مادر و اجدادش به ارث برده و  در ازای اون، میتونه باقیمانده غذای ساکنان خانه رو براش روی زمین پرت میکنن برداره. عجب دنیاییه! جمعیت دالیت‌ها در هند حدود ۲۰۰ میلیون نفره! مثل حیوان باهاشون برخورد میشه احتمالا در اینترنت دیده باشید. ظاهرا خودشون به این زندگی راضی هستند به امید اینکه پس از مرگ به صورت بهتری دوباره به زندگی این دنیا برگردند! هند واقعا خیلی عجیبه. ولی زن این رمان بخاطر دختر شش ساله اش نمیخواد راه اجدادش رو ادامه بده و بهر قیمتی شده از این منجلاب بیرون بیاد.
زن دوم داستان از ایتالیا دختری ۲۰ ساله هست که پیش پدرش در سیسیل به کار تولید آبا و اجدادی کلاه گیس مشغوله و بعد از اینکه مشکلاتی سر راهشون سبز میشه، تصمیم میگیره در این راه و رسم اجدادش تغییراتی بده.
و سومین زن در کانادا، یک وکیل حقوقیه با سه تا بچه و دو بار ازدواج ناموفق ولی در کارش بسیار عالی و موفق. اون هم با مشکلاتی در زندگی شخصیش روبرو میشه و مجبور به گرفتن تصمیمات سخت.
و درنهایت یک ارتباطی بین تصمیمات این سه زن در سه قاره مختلف پدید میاد. سارا زن یهودی کانادایی جمله‌ای از تلمود به یادش میاد "کسی که یک زندگی را نجات می‌دهد، کل دنیا را نجات می‌دهد." 
چقدر این جمله شباهت داره به آیه ۳۲ سوره مائده: 
"مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى بَنی إِسْرائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ
 ترجمه:
32 ـ به همین جهت، بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین، بکشد، چنان است که گوئى همه انسان ها را کشته; و هر کس، انسانى را از مرگ رهائى بخشد، چنان است که گوئى همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، با دلائل روشن براى ارشاد آنها آمدند، اما بسیارى از آنها، پس از آن در روى زمین، تعدّى و اسراف کردند.
در تلمود و قرآن چه گفته اند و در فلسطین و اسرائیل چه میگذرد! 

یک جمله جالب از "مارک تواین" نقل کرده بود:" آن‌ها نمی‌دانستند که این کار غیر‌ممکن است، پس انجامش دادند."
در ص۹۰ از کتاب 'رهیط مریادا' راهنمای رفتار پیروان سیک می‌گوید: این کارها منع شده است مثل کوتاه کردن مو و ریش، نوشیدن شراب، سیگار کشیدن، خوردن گوشت و قمار کردن. خدایشان یک خدای یگانه است، که نه مسیحی است، نه هندو و نه از هیچ فرقه دیگری. تمام ادیان می‌توانند به خدا منتهی شوند و از این‌رو، همه شایسته و قابل احترام‌اند. بهشت و جهنم فقط در همین دنیا وجود دارد. روح زن و مرد باهم برابر است. اسامی سیک‌ها مختلط است و فرقی ندارد که برای یک مرد یا زن استفاده شود.‌تنها اسم دوم است که آن‌ها را از هم متمایز می‌کند. Singh برای آقایان که به معنی 'شیر' است و Kaur برای خانم‌ها، که شاهزاده ترجمه می‌شود. 

۱۹۹ صفحه
#بافته #لائتیسیا_کولومبانی #نرگس_کریمی #نشر_نیماژ


        

0

پارسا

پارسا

1402/4/15

          خوب به نظر می رسد هر چه در کره ی خاکی چرخ بزنی و مرزها را پشت سر بگذاری  ، حکایت زنان و تبعیض ها و مسائل  آنان همچنان باقی ست. در شرق و غرب عالم هم فرقی ندارد. جامعه پیشرو صنعتی ، ملل عقب مانده و در حال توسعه هم بازی واژگان است با معنایی گنگ و مبهم برای هر کدام . داستان مصایب نسوان در همه ی جوامع یکسان است شاید فقط  زبان روایان متفاوت باشد. 
سه روایت از سه زن در نقاطی جدا از هم . خط سیرهایی از حوادث که در یکجا با هم تلاقی میکنند. شخصیت های داستان خواهان تغیر هستند ، تلاش می کنند از بن بست ایجاد شده توسط  باورها ، عرف اجتماعی و سنت های جامعه خارج شوند. مسیری دشوار که رنج و مرارت های بسیاری برایشان دارد. باید از تابوها و کاست های طبقاتی گذر کنند . آنان فقط امیدشان طلوع خورشید فرداست. روزی شاید بهتر از دیروزشان. تاثیر  اعمال انسانها بر سرنوشت یکدیگر  جالب است یکی برای خدای باورهایش  تنها سرمایه اش را  میدهد تا دیگری  با آن شغل و خانواده ی  خودرا حفظ کند  و یکی دیگر با آن از تنگنا می گریزد . من دو  روایت اسمیتا از  هند وجولیا از پالرمو  را بیشتر پسندیدم و فکر میکنم همین دو شخصیت و روایت آنها میتوانست کتاب را  بدون نیاز به روایت سوم سارا،  یک اثر خواندنی تر کند . خوب همین  دیگه. 
        

19

          
بافته کتابی سرشار از زنانگی است اما مرد ستیز نیست و این بسیار برای من دلنشنین است. 
ما رد پای مردان را در این کتاب می بینیم مردانی که تاثیراتی دارند اما مسئله اصلی بین ۳ زن است که به نوعی در داستان به هم پیوند می‌خورند اما جدا از اینکه این سه‌زن مثل سه دسته مویی که بافتی را روی موهای زنانه ایجاد می‌کنند، انگار کتاب «زن بودن» را از دل برهه ای تاریخی درآورده و با سه زن در زمان معاصر توصیف می‌کند.
پیچیده گفتم؟
بگذاریم با خود داستان بازش کنم. اسمیتا زنی است که همین بغل گوش ما زندگی می‌کند اما انگار متعلق به سال‌های خیلی دور است. مثلا ۵۰، ۶۰ سال پیش حتی قبل‌تر
اصلا بیشتر حس زنی متعلق به زمانی شبیه زنده به‌گور کردن دختران است همان‌ها که لطف جهان به آن‌ها این بوده که زندگی را از آن‌ها نگرفته اند.
دلم عمیقا برای اسمیتا سوخت...

جولیا من را یاد کتاب‌ها و فیلم‌های زمان انقلاب صنعتی می‌اندازد زمانی که بالاجبار جنگ، خانم‌ها فرصت‌های بیشتری برای بروز و ظهور داشتند. اینکه در خانواده ای متولد شده که فقط ۳ دختر دارند، اینکه شغل خانوادگی وجود دارد و پدری که باید این شغل را به نسل بعد برساند، همه این‌ها جولیا را دختری فعال، جسور و ریسک پذیر می‌کند.
جولیا من را غمگین می کرد اما غمی سرشار از غرور و افتخار.

اما سارا، سارا زن الان است. زن مدرن که یک نقاب سفت و سخت بر چهره دارد و همیشه می گوید همه چیز خوب هست. زنی که خروجی قرن‌ها تلاش برابری خواهی زنان است و حالا که به این نقطه رسیده است، حالا که تمام قد کنار مردان ایستاده است(به‌جای تمام زنان اعصار و قرون) نمی تواند پا پس بکشد، نمی‌تواند ذره ای ضعف ابراز کند 
اما سارا فقط با مردان در تقابلی درونی(و شاید بیرونی) نیست سارا با هم‌جنس‌های خودش هم نمی تواند خودش باشد.
سارا من را عصبانی می کرد، عصبانیتی که شاید به خودم بر می گشت، من سارا را عمیقا درک می کردم و بینهایت از او خشمگین بودم اما به صلح رسیدن سارا با خودش من را هم به صلح رساند.

 
شاید بخش اول
        

0