یادداشت پارسا

پارسا

1402/04/15

                خوب به نظر می رسد هر چه در کره ی خاکی چرخ بزنی و مرزها را پشت سر بگذاری  ، حکایت زنان و تبعیض ها و مسائل  آنان همچنان باقی ست. در شرق و غرب عالم هم فرقی ندارد. جامعه پیشرو صنعتی ، ملل عقب مانده و در حال توسعه هم بازی واژگان است با معنایی گنگ و مبهم برای هر کدام . داستان مصایب نسوان در همه ی جوامع یکسان است شاید فقط  زبان روایان متفاوت باشد. 
سه روایت از سه زن در نقاطی جدا از هم . خط سیرهایی از حوادث که در یکجا با هم تلاقی میکنند. شخصیت های داستان خواهان تغیر هستند ، تلاش می کنند از بن بست ایجاد شده توسط  باورها ، عرف اجتماعی و سنت های جامعه خارج شوند. مسیری دشوار که رنج و مرارت های بسیاری برایشان دارد. باید از تابوها و کاست های طبقاتی گذر کنند . آنان فقط امیدشان طلوع خورشید فرداست. روزی شاید بهتر از دیروزشان. تاثیر  اعمال انسانها بر سرنوشت یکدیگر  جالب است یکی برای خدای باورهایش  تنها سرمایه اش را  میدهد تا دیگری  با آن شغل و خانواده ی  خودرا حفظ کند  و یکی دیگر با آن از تنگنا می گریزد . من دو  روایت اسمیتا از  هند وجولیا از پالرمو  را بیشتر پسندیدم و فکر میکنم همین دو شخصیت و روایت آنها میتوانست کتاب را  بدون نیاز به روایت سوم سارا،  یک اثر خواندنی تر کند . خوب همین  دیگه. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.