معرفی کتاب مه زاد؛ آخرین امپراطوری (قسمت دوم) اثر برندون سندرسون مترجم سمانه امین پور

مه زاد؛ آخرین امپراطوری (قسمت دوم)

مه زاد؛ آخرین امپراطوری (قسمت دوم)

برندون سندرسون و 1 نفر دیگر
4.7
14 نفر |
11 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

21

خواهم خواند

13

شابک
9786008537342
تعداد صفحات
387
تاریخ انتشار
1397/6/10

توضیحات

        برای هزار سال خاکستر همه جا را فرا گرفت و هیچ گل شکوفه ای نداشت. هزار سال اسکا در بدبختی اسیر بود و در ترس زندگی کرد. برای هزار سال ، لرد رولر ، "لغزنده بی نهایت" ، با قدرت مطلق و شکست ناپذیر سلطنت کرد. سپس ، هنگامی که این دوران آنقدر طولانی شد که حتی خاطره ای از آن باقی نماند ، مردی از دل زندان جهنمی پادشاه سر بر آورد و به عنوان خدمت کار وفاداری در خدمت رولر درآمد. کسیر نخبگان دنیای زیرزمین ، باهوش ترین و قابل اعتماد ترین آنها را استخدام کرد که هرکدام قدرت منحصر به فردی دارند . او با این کار می خواهد استبدادی ک مدت ها حکمفرما بوده است را نابود کند. اما حتی با بهترین جنایت کارانی که تا کنون زندگی کرده اند ، نقشه او بسیار مشکل به نظر می رسد. وین آموخته است که خیانت را از هرکسی که ملاقات می کند انتظار داشته باشد و به این نتیجه رسید که اگر بخواهد به قدرتهای زیادی دست پیدا کند، باید آموزش بگیرد.
      

لیست‌های مرتبط به مه زاد؛ آخرین امپراطوری (قسمت دوم)

نمایش همه

یادداشت‌ها

غزل✨

غزل✨

1403/5/2

جلد اول مج
          جلد اول مجموعه مه زاد(آخرین امپراطوری) به یقین یکی از جذاب ترین فانتزی هاییه که خونده ام. دنیای کتاب دارای چهارچوب خیلی مستحکم و خوبیه و شخصیت پردازی هم واقعا خوب بود.
بخش اول کتاب بیشتر ما رو با فضای کتاب و شخصیت های اصلی آشنا می‌کنه و طبیعیتا خیلی ملایم تر و آروم تر از قسمت دوم بود.
ولی قسمت دوم و به خصوص صد صفحه آخر خیلی من رو میخکوب خودش کرد! بعضی از جاها انقد هیجان انگیز میشد که ارتجالا یه چند دقیقه ای به دیوار خیره میشدم.😁😂
قسمت های عاشقانه کتاب هم واقعا آبکی و مسخره نبود و به نظرم به عنوان چاشنی کار خیلی هم دوست داشتنی بود.
و شخصیت مورد علاقه ام هم سیزده، چون خیلی آدم باهوش و دانایی به نظر میاد و برای همین خیلی دوسش دارم.🥰
درسته که ژانر کتاب فانتزی هست. اما اگه فکر می‌کنید یه کتاب فانتزی نمیتونه مسائلی مثل تبعیض نژادی و ظلم رو به تصویر بکشه سخت در اشتباهید! چون آخرین امپراطوری مثال نقض این قضیه است.
در مورد ترجمه هم باید بگم که ترجمه قابل قبولی بود و معادل سازی های بیجا نداشت.
در کل پیشنهاد می‌کنم که بخونید و لذت ببرید، چه بسا که برای شروع فانتزی خوندن هم مناسبه.🫶🏻✨
        

9

Fatemeh_Helfi

Fatemeh_Helfi

1403/2/14

آخرین امپر
        آخرین امپراطوری؛جلد دوم 

هرچقدر جلد اول جذاب بود، جلد دوم جذاب‌تر بود
جلد دوم پر از سوپرایز بود واسم جوری که وقتی چند صفحه میخوندم باید کنارش میذاشتم تا بتونم چیزهایی که خوندم رو هضم کنم،البته هضم نمیشد که هیچ تازه کلی سوال تو ذهنم شکل می‌گرفت که امیدوارم تو جلدهای بعدی جواب ها رو پیدا کنم.
(اصلا انتظار نداشتم کلسییر به این راحتی کشته بشه واقعا ناراحت شدم...ولی نور و امیدی شد واسه جامعه اسکایی)



      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

18

          بابت آشفتگی یادداشت،معذرت،ذهنم سخت جمع و جور شد.
کتاب های دو خطی را دوست دارم. مه‌زاد اتفاقا دو خط داستانی رو روایت می‌کنه، یکی «وین» که یک دزد است و «کلسیر»که مردی مرموز است.
وقتی صفحات اول کتاب رو می‌خوندم فکر کردم درست وسط قصه ام، با خودم گفتم چه عجیب!!‌‌‌‌‌‌‌‌ چرا از اینجا شروع کرده؟!
داستان دو خطی هم خیلی زود به هم رسید، طوری که انتظار نداشتم، با خودم گفتم چه زود!!
اما خیلی زود فهمیدم‌ سندرسون ادم کارهای عجیبه، تو لحظاتی که انتظارش را نداری، اتفاقات رقم میخوره، فهمیدم بهترین شروع ممکن اتفاق افتاده و اگر خطوط داستان بهم گره نمیخوردن؛ انگار داستان مشکل داشت. خلاصه داستان مسیر خوبی را پیش گرفته بود و داشت جلو می‌رفت.
اما در مورد خود کتاب، اغلب کسانی که کتاب رو خوندن مطمئناً با این قضیه موافقند که یکی از جذاب‌ترین دنیاهای فانتزی یا به عبارتی علمی تخیلی، در این کتاب تصویر شده.
قوانین موجود در کتاب آنقدر جالب هستند که آدم دلش می‌خواد انها رو یاد بگیره، چون وابسته به روابط علت و معلولی هستند؛ یعنی نویسنده برای هر چیزی که خواسته آن رو به عنوان قانون قرار بده، یک علتی توی ذهنش در نظر گرفته و آن علت رو در جریان کتاب جاری کرده. به خاطر همینه که یه دنیای جذاب ساخته.
از اونجایی که با یک کتاب طولانی طرف هستیم، رسیدن به اتفاقات خیلی طول کشید و این یه کمی منو دلسرد کرد. دوست داشتم خیلی سریع‌تر به اون اتفاقات برسم و یک سری مطالب حاشیه‌ای و جانبی کمتر باشه، با این وجود کتاب هنوز کتاب جذابیه.
شخصیت پردازی کتاب برای شخصیت‌های اصلی مثل «کلسیر»و«وین» تقریبا کامله، با این وجود شخصیت‌های فرعی خیلی بهشون پرداخته نشده و ما بیشتر شخصیت اصلی که «وین» باشه رو می‌شناسیم و حتی خود «کلسیر»هم از زمانی می‌شناسیمش که وارد قصه شده، گذشته اش که اتفاقاً با کتاب هم در ارتباطه خیلی کم بهش پرداخته شده.
طولانی بودن داستان کتاب باعث شده بود که دو سوم آغازین کتاب روند نسبتا کندی داشته باشه و یک سوم پایانی خیلی طوفانی و پر از ماجرا و اتفاق باشه، چرا که چینش اتفاقات برای رسیدن به اون نقطه اصلی طبیعتاً زمان می‌بره. از اونجایی که ظاهرا این اولین کتاب نویسنده بوده خیلی از اینها رو به عنوان مشکلات کتاب اول میشه قبول کرد.
 اما اگر بخوام از فضای کلی کتاب صحبت کنم، فضای کتاب فضای تاریک و دل زده است. اغلب کتاب‌هایی که قرار قهرمان پروری می‌کنند از یه همچین فضایی استفاده می‌کنند‌. چند اتفاق خیلی جالب توی کتاب وجود داره که البته هم به شخصیت پردازی و هم به روند داستان برمی‌گرده. نکاتی که نویسنده خیلی خوب توی کتاب دوم اتفاقاً؛ بهشون اشاره می‌کنه و سعی داره مسائل رو حل و فصل کنه. فکر می‌کنم از بخش دوم که شخصیت الند ونچر هم وارد داستان میشه، جذابیت‌های داستان به خاطر ماجراهای عاشقانه‌، بیشتر هم میشه.
 الند ونچر رو  دوست داشتم .
 یه نکته‌ی جذاب دیگه‌ی  کتاب، «برای من که گفته بودم قبلاً از اینکه پایان قصه‌ها رو بدونم خیلی خوشم میاد» این بود که نویسنده از اول هدفش رو مشخص کرده بود یعنی ما می‌دونستیم قراره لرد فرمانروا ...... شود.
 مهم این بود که چطوری؟! مهم این بود که به دست چه کسی؟! و مهم این بود که اصلاً لرد فرمانروا چه شد که شد این؟! و نویسنده ما رو به سمتش هدایت کرد. خیلی خوشحال شدم که در انتها، بخشی از حدس‌هایی که زده بودم درست از آب دراومد. اما به طرز شگفت انگیزی نویسنده غافلگیری هایی هم داشت .
 از اینکه از نویسنده رو دست بخورم خوشم نمیاد.دوست دارم بهم اطلاعات بده. من رو به سمت اون پایانی که می‌خواد هدایتم کنه‌ نشانه‌هاش رو سر راهم قرار بده، ولی در انتها یه برگ برنده رو کنه. برگ برنده این قصه قطعاً «راشک» بود.اون لحظه‌ای بود که حاضر بودم برای نویسنده  کف و سوت بزنم.
 اما رسالت این کتاب به نظرم تو یه لحظه اتفاق افتاده. جایی که «وین» میگه(ما شکست ناپذیر نیستیم) و« داکسون» بهش جواب میده (عاجز هم نیستیم).
 شاید همه کتاب توی همین دو تا جمله خلاصه شده باشه امید و تلاش . 
مهم نیست حتی اگر شکست بخوری، مهم اینه که جنگیدی، به اون اندازه که باید جنگیدی .
امیدوارم تو زندگیتون هیچ وقت دست از جنگیدن برندارید .
اگه می‌خواید به یه آدم پیشنهادش بدید به یه آدم فانتزی خونه حوصله‌دار پیشنهادش بدید .





        

8

          بسم الله الرحمن الرحیم 
اول از همه باید بگم جناب سندرسون واقعا یه نابغه‌ست. طوری که وقایع رو پشت وقایعی دیگه پنهان کرده بود واقعا فوق‌العاده بود.
قلمش هم خیلی تحسین‌برانگیزه.مخصوصا فضاسازی و توصیف‌هاش که خیلی زیباست.
البته در اینباره باید از مترجم هم تشکر کرد که معادل‌سازی‌ها و الفاظ مناسبی رو به کار برده.

باید بگم مبارزه‌های اوایل بخش اول کمی برام حوصله سر بر بود ولی اواخر این بخش واقعا میخکوبم کرد.
هرلحظه‌ی بخش دو یه چیزی برای جا خوردن و حبس کردن نفس داشت.
واقعا توقع نداشتم خیلی از اتفاقات بیوفته و حتی حدسشم نمی‌زدم. همینه که باعث میشه به سندرسون بگم نابغه.
خلاصه که داستان خیلی قشنگ تونست من رو تو خودش بکشه و همراهم کنه. احساساتم رو خیلی زیبا  تو دست گرفت و حالات مختلفی رو بهم چشوند.
فقط کاش مرگ و میرها رو یه کم با احساسات بهش می‌پرداخت. بعد اون مرگ‌های مهم حس می‌کردم فقط یه گوسفند قربانی شده 😐😂 

خوشحالم که چنین چیزی رو خوندم. چیزهای زیادی ازش یاد گرفتم و باعث شد کمی بیشتر درباره‌ی موضوعات مهمی مثل سیاست فکر کنم.
مشتاقانه منتظر زمان آزادم که برم سراغ جلد بعد و ببینم چه چیزهایی در انتظار وین و دار و دستشه 🫠 
از دوستانی که این کتاب رو بهم معرفی کردن هم خیلی ممنونم مخصوصا اونی که خودش می‌دونه 😂🫶
        

18