معرفی کتاب کشتن مرغ مینا اثر هارپر لی مترجم نیلوفر سادات قندیلی

کشتن مرغ مینا

کشتن مرغ مینا

هارپر لی و 1 نفر دیگر
4.3
240 نفر |
92 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

32

خوانده‌ام

429

خواهم خواند

404

شابک
9786008120353
تعداد صفحات
486
تاریخ انتشار
1338/10/10

توضیحات

        کشتن مرغ مقلد، رمانی فراموش نشدنی درباره ی دوران کودکی است. دوران کودکی، در محله ای خواب زده در جنوب آمریکا که معصومیت هر لحظه در برابر بی عدالتی و تعصب نژادی، قربانی می شود. رمان کشتن مرغ مینا ، با به تصویر کشیدن بحران و عذاب وجدانی تکان دهنده، بلافاصله پس از انتشار در سال 1960، تبدیل به پرفروش ترین کتاب شد و نظر مساعد منتقدین را به خود جلب کرد. کشتن مرغ مقلد (کشتن مرغ مینا) در سال 1961 جایزه ی پولیتزر را از آن خود کرد و فیلم ساخته شده بر اساس آن، موفق به دریافت جایزه ی اسکار شد. کتاب کشتن مرغ مقلد که بسیار دراماتیک و تأثیرگذار است، به اصل و ریشه های رفتار های انسان،معصومیت و تجربه، مهربانی و بی رحمی، عشق و نفرت، و شوخ طبعی و ترحم می پردازد. رمان کشتن مرغ مینا  بومی و محلی نوشته ی زنی جوان اهل آلاباما، اکنون بیش از 18 میلیون بار چاپ و به چهل زبان ترجمه شده است و طرفداران بسیاری در سراسر جهان دارد. هارپر لی، نویسنده ی رمان کشتن مرغ مینا ، همیشه آن را داستان عاشقانه ای ساده توصیف کرده است. این اثر امروزه به عنوان شاهکاری در ادبیات آمریکا در نظر گرفته می شود.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به کشتن مرغ مینا

نمایش همه
Mehrbod

Mehrbod

1404/3/24

بریدۀ کتاب

صفحۀ 429

پاییز بود و بچه هایش روی پیاده روی مقابل خانه خانم دوباره با هم کتک کاری می‌کردند. پسر بچه به خواهرش کمک کرد تا از زمین بلند شود و آنگاه به طرف خانه را افتادند. پاییز بود و بچه هایش با انعکاسی از غم ها و شادی های روز به روی سیما هایشان ، جست و خیزکنان موقع رفت و برگشت به مدرسه از سر پیچ می‌گذشتند و ناگهان مقابل یک درخت بلوط ، شادان و حیران و ترسان می‌ماندند. زمستان بود و بچه ها مقابل در خانه از سرما می‌لرزیدند و نیم‌رخشان روی سرخی آتش خانه‌ای که از آن شعله برمی‌خاست سایه می‌افکند. زمستان بود و مردی به وسط خیابان رفت ، عینکش را به زمین انداخت و سگی را با گلوله کشت. تابستان بود که او از دل شکستگی بچه‌هایش اطلاع حاصل کرد. آنگاه دوباره پاییز آمد و بچه‌هایش به کمک او احتیاج پیدا کردند. آتیکوس حق داشت. می‌گفت آدم نمی‌تواند کسی را بشناسد مگر اینکه واقعا در کالبد او جا بگیرد و از نظرگاه او به دنیا نگاه کند. تنها روی ایوان ردلی ایستادن هم ، کافی بود.

0

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

پست‌های مرتبط به کشتن مرغ مینا

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          چگونه می توانیم بر سر نوعی از سبک زندگی بایستیم و در آن تردیدی وارد نسازیم؟ چه چیزی موجب آن می شود که گاه آحاد بشر دست به اعمال شنیعی بزنند که از آنها در حالت معمول توقع نمی رود؟ وجدان در کجای زندگی ما نهفته است و استاندارهای هر جامعه ای برای زندگی چگونه همچون یک چاقوی دو لبه عمل می کند؟ چه زمانی عرف و اعتقاد ناصحیح جای انصاف و حقیقت را می گیرد و به صدایی بلندتر از حق بدل می گردد؟ به گمانم نوشته هارپر لی شاهکاری است که نظیر ندارد. داستان کتاب در فضای تنش آلود تبعیض نژادی در آمریکا رخ می دهد و یک سیاه پوست به دروغ متهم به تجاوز به یک زن سفید پوست می گردد و یک وکیل سفیدپوست  باید از او دفاع کند. داستان را دختر وکیل از خردسالی تا کودکی اش تعریف می کند و ما عمق انسانیت، شرافت، وجدان و تصمیم های صحیح در هنگام دشواری ها را در این پدرِ وکیل مشاهده میکنیم. جایی در داستان دخترک از پدرش می پرسد که چگونه در مدرسه اش عمل یهودی کشی هیتلر توسط معلمش محکوم می شود اما همان معلم معتقد است که سیاه پوستان با دیگر انسان ها برابر نیستند و این اوج داستان است‌: اینکه ما انسان ها استاندارهای خودمان را می سازیم و حاضر به محکوم ساختن دیگرانیم بی آنکه لحظه ای فکر کنیم خودمان نیز تا چه اندازه در موردی دیگر همان رفتار و رویه را در پیش گرفته ایم. نثر درخشان هارپر لی باید به ما این تلنگر را بزند که فکر کنیم چطور آحاد بشر که برابر آفریده شده اند می پذیرند صرف به تفاوت رنگ میان خودشان و دیگران اساسا تبعیضی سیستماتیک را رواج دارند؟ چه بر سر ما می آید وقتی در درون ایدئولوژی ها و تعصبات غرق می شویم؟ مدارا و تساهل را فراموش می کنیم و کین توزی به عنصر اساسی تشکیل دهنده وجودمان بدل می گردد؟ به گمانم شخصیت پدر در این داستان الگویی برای همه ما خواهد بود. او شخصیتی مدارا گر، با حوصله، آینده نگر و با مطالعه است که از خرافات و عرف رایج دوری می کند و نه با تشر و سرکوب که با منطق تقریبا همه چیز را به بچه هایش توضیح می دهد و پناه آنهاست و برایشان یک رفیق است. لی با ورود همسایگان متعدد و شخصیت های فرعی به داستان تلاش دارد تا ویژگی های یک شهر کوچک را به مثابه اجتماعی از انسان ها به ما نشان دهد که چگونه در محافظه کاری، تعصب و خرافات فرو رفته است و عملا همین نیز باعث عدم تصمیم گیری های به موقع و اخلاقی مردمش می شود. شخصیت هایی که عملا رفتاری کاملا معکوس از وکیل یا همان پدر داستان دارند‌. خواندن کتاب هم ذهن ما را باز می کند و هم عمیقا لذت بخش است.
        

25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کشتن مرغ مینا- هارپرلی
کتاب به نظر بیشتر روایت آتیش ریختن بچه هایی است که در یک شهر کوچک زندگی می کنند اما روایت پدری است که دفاع از یک سیاه پوست را با تربیت فرزندانش گره خورده می داند. ترجمه خوب فخرالدین میررمضانی شما را با خرده فرهنگ های آمریکایی دوران تبعیض نژادی را نشان می دهد آدم هایی عادی هستند اما می توانند در باطنشان خونخوار سیاهان باشند. با خواندن این کتاب شاهد داستانی خواهید بود شاید فکر کنید هم اکنون نیز ممکن است شاهد آن باشید و یا حتی خودتان جزیی از آن باشید.
... آدم هایی پیدا می شند که... که اون قدر غصه اون دنیا رو دارند که هیچ وقت یاد نمی گیرند تو این دنیا چجور باید زندگی کرد. نتیجه اش اینه که، اون پایین تو این خیابون می بینی...
...لازم نیست آدم هرچه بلده نشون بده. نه خوبه که آدم به خودش بباله، نه مردم از کسی که بیشتر از آن ها چیز بلده خوششون میاد. این کار عصبانیشون میکنه. با صحیح حرف زدن نمیشه اون ها را عوض کرد. اگه بخواهند، خودشون صحیح حرف زدن را یاد می گیرند. اگه نه، آدم یا باید دهنش را ببنده یا با زبون خودشون باهاشون حرف بزنه... 
... در پاسخ سوال من و جیم که چرا اینقدر مسن است، جواب داد دیرتر از معمول شروع به زندگی کرده است. چیزی که ما را درباره لیاقت و مردانگی او به تامل وا داشت.
...جیم، چطور ممکنه آدم این قدر از هیتلر بدش بیاد، اون وقت تو مملکت خودش به یک عده از مردم این قدر ظلم بکنه؟...
... دست هایش زیر چانه ام، لحاف را بالا می کشید و دوروبرم را می پوشاند.
-اسکات، خوب که نگاه کنی اکثر مردم خوبند.
چراغ را خاموش کرد و به اتاق جیم رفت. می دانستم که تمام شب آنجا خواهد ماند و فردا صبح وقتی جیم بیدار شد، او را آنجا خواهد دید....
        

15

رها

رها

1400/12/2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب "کشتن مرغ مینا" روایتی است تلخ از دنیای تاریک و بی رحم بزرگ ترها که با زبان شیرین کودکانه و از نگاه معصوم دختربچه ای هشت ساله نقل می شود.
حکایت کتاب حکایت غم انگیز جهل و تعصب و تبعیضی ست که زخمش هیچ وقت کهنه نمی شود. قربانیان داستان نه اسیر فقر و تنگدستی که بیشتر از آن اسیر جهل و نادانی هستند که به پشتوانه آن انجام هر عمل ناپسندی را حق خود می دانند ولو این عمل قربانی کردن انسانی بی گناه باشد.
بچه های داستان ما می دانند که مرغ بی آزار مینا را نباید کشت ولی سر در نمی آورند که چرا مردم کشتن انسانی بی گناه را ، که آزارش به هیچکس نرسیده و تنها گناهش پوست سیاهش است، جشن می گیرند.
کتاب علی رقم عمق و محتوایی که داشت بسیار ساده و قابل درک نوشته شده بود. شخصیت های اصلی کتاب یکی از یکی دوست داشتنی تر بودن خصوصا "اتیکاس" که به نظرم بهترین بابایی بود که در دوران کتاب خوانیم باهاش آشنا شدم. خلاصه که بی نهایت از خوندنش لذت بردم.

بخش هایی از کتاب:

گاهی آدم هایی پیدا می شوند که آنقدر غصه ی "آن" دنیا را دارند که هیچ وقت یاد نمی گیرند در "این" دنیا چطور باید زندگی کرد!
***
اگه کسی به تو لقب بدی داد ، لازم نیست بهت بربخوره . این لقب به تو صدمه نمی زنه ، برعکس نشون می ده که خود گوینده اخلاقا" چه قدر فقیره.
***
هرکس حق داره هر طور می خواد فکر کنه و توقع داشته باشه که دیگران هم به عقایدش احترام بگذارند . اما من قبل از اینکه با دیگران زندگی کنم ، باید بتونم با خودم زندگی کنم . وجدان آدم تنها چیزیه که نمی تونه تابع نظر اکثریت باشه.
***
لازم نیست آدم هر چی بلده نشون بده.نه خوبه که آدم به خودش بباله نه مردم از کسی که بیشتر از آنها چیز بلد است خوششون میاد.

تاریخ خوانش : APRIL 2019
        

11

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          «کشتن مرغ مینا» اثری ادبی است که از سال ۱۹۶۰ پس از انتشار، بسیاری از خوانندگان را توانست به خود جذب کند. این رمان برنده‌‌ی جایزه‌ی پولیتزر است و توسط نویسنده‌ی آمریکایی «هارپر لی» نوشته شده. در ایران این رمان با ترجمه‌های مختلفی منتشر شده است که به عقیده‌ی نگارنده، ترجمه‌ی «فخرالدین میرزمانی» در مقایسه با دیگر آثار، دقیق‌تر بنظر می‌رسد. در این کتاب، موضوعاتی نظیر نابرابری نژادی، اخلاقیات و بررسی جهان کودکی و نوجوانی در آلاباما در دهه‌ی ۱۹۳۰ بررسی می‌شوند. داستان‌گویی قوی، شخصیت‌های به‌یادماندنی و نظریه‌پردازی اجتماعی عمیق، «کشتن مرغ مینا» را به یک رمان اثرگذار در تاریخ ادبیات آمریکا تبدیل کرده است که می‌تواند با خوانندگان همه نسل‌ها ارتباط برقرار کند.

این رمان از زبان «اسکات فینچ»، دختر جوانی که در شهری خیالی بزرگ می‌شود، روایت می‌شود. از طریق او، ما مسائل عمیق اجتماعی‌ جامعه‌ی آن زمان آمریکا را مشاهده می‌کنیم. داستان اصلی مربوط به پدر اسکات، آتیکوس فینچ، یک وکیل بااصول است که باید از «تام رابینسون»، مردی سیاه‌پوست که به تجاوز به یک زن سفیدپوست متهم شده است، دفاع کند. همچنین، آتیکوس در برابر نگرش‌های نژادپرستانه‌ای که در شهر رایج است، می‌ایستد و تلاش می‌کند فرزندان خود را هم با چنین رویکردی رشد دهد.

یکی از مهمترین نکات مثبت این رمان، توسعه‌ی شخصیت‌هایی بی‌نقص توسط هارپر لی است. هر شخصیت، با جزئیات پیچیده و جذاب روی کاغذ زنده می‌شود!. در طول داستان شاهد بزرگ‌شدن اسکات فینچ هستیم و از طریق او دیدگاه‌های مختلف مردم آلاباما را درباره مسائل مختلف می‌بینیم‌.

«کشتن مرغ مینا» به طور مستقیم به مسئله حساسیت‌زدایی نژادی می‌پردازد. در دوران قوانین «جیم کرو» و تفکیک نژادی، این رمان واقعیت‌های سخت نژادپرستی سیستمی را نشان می‌دهد و باورهای جاریِ در جامعه را به چالش می‌کشد. هارپر لی، از طریق وقایع در داستان، به نابرابری ذاتی یک جامعه که بر اساس رنگ پوست افراد را مورد قضاوت قرار می‌دهند، اشاره می‌کند.

علاوه بر موارد بالا، رمان به موضوعاتی مثل اخلاق، همدردی و مواردی از این دست می‌پردازد. این رمان پیچیدگی‌های طبیعت انسان را بررسی می‌کند و روشنی و تاریکی ذاتی افراد را آشکار می‌سازد. عنوان رمان به تنهایی یک تشبیه تلخ است و به خوانندگان به خاطر وجود تبعیض‌های مختلف در جامعه هشدار می‌دهد.

سبک نوشتار هارپر لی به سادگی و روان‌بودن معروف است. توصیفات او سبب می‌شود که مخاطب در دهه‌ی ۳۰ میلادی غرق شود و با شخصیت‌ها همراهی کند. داستان دارای نمادها و استعاره‌هایی غنی‌ست و خوانندگان را به تفکر در عمق لایه‌های معنایی اثر دعوت می‌کند.

رمان، نه تنها یک اثر ادبی برجسته در تاریخ ادبیات آمریکاست، بلکه مجموعه‌ای‌ست از نظریات اجتماعی. توانایی هارپر لی در برخورد درست با موضوعات مختلف و دشوار کاملا مشهود است. در کنار این نکته، می‌توان ظرافت‌های ادبی این نویسنده را نیز به خوبی دید.

این رمان را به کسانی که علاقه‌مند به ادبیات آمریکا هستند و دوست دارند رمانی را بخوانند که به تبعیض‌های نژادی می‌پردازد و خواننده را در موقعیت‌های مختلف اخلاقی قرار می‌دهد پیشنهاد می‌کنم.
        

18

Hanā

Hanā

1403/5/15

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بر اساس واقعیت؟!

در سال 1931، نُه نوجوان سیاه‌پوست توسط دو دختر سفیدپوست به تجاوز متهم شدند. محاکمه‌ی پسرها شش‌سال به طول انجامید، به همراه حکم ها، تغییرات، و جلسات بازبینی متعدد.
این پرونده، که "محاکمه اسکاتس‌بورو" نام گرفت، به تیتر اصلی اخبار در ایالات متحده راه یافت، و به شکل چشم‌گیر باعث شدت گرفتن بحث درباره‌ی نژاد و نژادپرستی در آمریکا شد. سرانجام، پس از شش‌سال برگزاری جلسات محاکمه که در طول آن، پسرها در زندان نگه داشته شدند، و علی‌رغم این که یکی از دخترها درنهایت، شهادت خود را تغییر داد و ادعا کرد که هیچ تجاوزی رخ نداده است، پنج تن از پسرها به تجاوز محکوم شدند.
گفته می شود این پرونده، به منبع الهام "هارپر لی" برای خلق رمان "کشتن مرغ مینا" تبدیل شد؛ کاراکتر "تام رابینسون" در داستان مانند پسران جوان در همین پرونده، با نژادپرستی و اتهام دروغین تجاوز مواجه می شود.
راوی کتاب، "اسکات فینچ" دختربچه‌ای است که در طول سه سالی که در داستان روایت می شود، چیزهای زیادی را یاد می‌گیرد و همزمان، در جریان محاکمه‌ی "تام رابینسون" قرار می گیرد.
او در دنیای کودکانه‌ی خود، نظراتی مشخص و ثابتی درباره‌ی مفاهیم خوب و بد دارد، اما در طول رمان، پدرش به تدریج او را تشویق می کند تا این موضوع را بهتر درک کند که دنیا به آدم های خوب و آدم های بد تقسیم نشده است؛ بلکه، همه‌ی آدم ها از ترکیبی از ویژگی های خوب و بد به وجود آمده‌اند، و صرف نظر از این موضوع، هر کسی شایستگی این را دارد که با شفقت و احترام دیگران روبه‌رو شود. 

در نهایت سوال دردناک این است که آیا کسانی که این اتهام را وارد کردند به نتیجه‌اش فکر کرده بودند و آن را پذیرفته بودند یا صرفا لج و لجبازی چند جوان باهم بود که اجتماع نژادپرست به آن دامن زد؟!
        

86

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          داستان کتاب کشتن مرغ مینا از زبان یک دختر بچه هشت ساله به نام اسکات فینچ روایت می‌شود. 
در بخش اول ،از دریچه نگاه اسکات(دختربچه هست ساله) و با کمک توصیف‌های کودکانه‌اش،تصویری کامل از شخصیت‌های رمان ، موقعیت شهر ، محل زندگی ، تاریخ ، دیدگاه و فرهنگ مردم به‌دست می‌آوریم .
در بخش اول به نظر می‌رسد که موضوع داستان روشن نیست و ممکن است برای خواننده کمی کسل‌کننده باشد ، اما با کمی صبر داستان به اوج خود می‌رسد.
بخش دوم بخش جذاب‌تری است و داستان آبستن بحرانی است که وجدان اهالی شهر را تکان می‌دهد.
نقطه اوج داستان جلسات دادگاه تام رابینسون است که به اتهام ناروای تجاوز به یک دختر سفیدپوست محاکمه می‌شود.اتیکوس پدر اسکات که یک وکیل متمدن و انسان‌دوست است تلاش می کند تا در زمانه‌ای که سیاه‌پوست بودن جرمی نانوشته است در برابر این بی عدالتی ها قد علم کند و از انسانیت دفاع کند؛ دفاعی که باعث می‌شود برای خود و خانواده‌اش تبعاتی داشته باشد.
🖇️پ.ن ۱: در قسمتی از کتاب پدر اسکات برای فرزندانش تفنگ بادی می‌خرد و از آن‌ها می‌خواهد که مواظب باشند تا به مرغ مینا شلیک نکنند، چون کشتن مرغ مینا گناه است. من فکر می‌کنم «کشتن مرغ مینا» استعاره‌ای است از کشتن یک سیاه‌پوست بی‌گناه...
🖇️پ.ن ۲ : هدف نویسنده تحلیل عمیق و موشکافانه معضل نژادپرستی نبوده و تنها تناقض‌ها را به تصویر کشیده که این موضوع به خوبی بین مردم مشاهده می‌شود ؛ مردمی که درباره دموکراسی صحبت می‌کنند و یا معلمی که از هیتلر و دیکتاتوری‌اش برای بچه‌ها حرف می‌زند ولی در عمل ترجیح می‌دهند که علی‌رغم وجود شواهد دقیق «اتیکوس» برای تبرئه تام، او را صرفاً به جرم سیاه‌پوست بودن گناهکار بدانند.
🖇️پ.ن۳: این کتاب اگر جزو آثار شاهکار حساب نشود ولی جزو آثار خیلی خوب و آموزنده‌ است. ترجمه کتاب متوسط بود ولی در عین حال خیلی روان و خوشخوان بود ،البته ناگفته نماند که کتاب نیاز به ویراستاری جدید داره. 
🖇️پ.ن ۴: پیشنهاد می‌کنم بعد از خوندن کتاب ، فیلمی که از کتاب اقتباس شده رو ببینید و همینطور فیلم the help رو😍
خلاصه که، من واقعاً از خوندنش کیف کردم و دوستش داشتم.👌
(۱۳ الی ۲۸ اردی 🌸 بهشت ۰۲)
        

30

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

فکر می‌کنم
          فکر می‌کنم جدیدا نمی‌تونم چیزی بنویسم و متن‌ها، داستان‌ها، و مرورهایی که می‌نویسم، بهم حس ناکافی بودن می‌دن. برای همین حس می‌کنم قراره این مرور هم حس ناکافی بودن به من بده ولی برام اهمیتی نداره، چون اون‌قدری خوب بود‌ که براش یادداشت بنویسم هرچند خوب از آب درنیاد.
اوایل می‌خواستم رهاش‌ کنم، چون کتاب طرف خانه‌ی سوان باعث شده بود فکر کنم همه‌ی کتاب‌ها باید سخت‌خوان باشن و وقتی با اون حجم اطلاعات اول کتاب روبه‌رو شدم، سریع بستمش. ولی بعد دوباره برداشتم و شروعش کردم و احتمالا این جز تصمیمات خوب زندگی‌م بوده.
داستان از زبان اسکوت فینچ روایت می‌شه، یه دختربچه‌‌. یکی از زیبایی‌های کتاب همین زاویه‌ی دیدش هست که باعث شده داستان •ادایی• و •شعاری• نباشه.
اوایل داستان اتفاق خاصی نمی‌افتاد، حداقل نه مرتبط به اون خلاصه‌ای که من از کتاب به یادم بود(کتاب رو نخونده بودم و منظورم مرورهایی هست که خوندم). ولی با این حال خوندنش جذاب بود. خوندن اینکه دنیا از زاویه‌ی یه دختر هشت ساله چه شکلیه. دوستش داشتم. شخصیت‌ها مقوایی نبودن، بلکه تک تک اعمال و رفتارشون قابل تامل بود. حتی شخصیت‌های فرعی.
در کلام پایانی؛ این کتاب چیزهای زیادی به من یاد داد. مسائل ارزشمندی رو بهم آموخت. دوستش داشتم و اسکوت، جم، دیل، اتیکوس، خانم مودی، و همه و همه رو به یاد خواهم داشت و در یک جایی از ذهنم همیشه هستن.
و ... و اولین کتابی بود که موقع خوندنش می‌ترسیدم صفحه‌ی بعدی رو که ورق زدم، زنده نباشم. اولین کتابی بود که سعی میکردم کلماتش رو توی ذهنم فرو ببرم تا با هر صدایی که می‌شنوم تکون نخورم. اولین کتابی بود که مثل خیلی از شخصیت‌های موردعلاقه‌م توی داستان‌ها، در شرایطی خوندم که وحشت‌زده بودم. خیلی وحشت‌زده. و اونجا بود که فهمیدم توی شرایط هیجان انگیز بودن همیشه هم زیبا و رمانتیک نیست.
همین.
        

42

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کشتن مرغ مینا 

اسکات فینچ، دخترک هفت ساله و برادر بزرگترش جیم با پدرشان که وکیل عدلیه است، در ایالت آلاباما در جنوب آمریکا  زندگی می‌کنند. در دورانی که هنوز تبعیض نژادی بر زندگی سیاه‌پوستان سایه تیره‌ای انداخته است. در میانه‌ی دعوایی که در آن سیاه‌پوستی متهم به تجاوز به دختری فقیر و -از نظر شهروندان بی‌اصل و نسب اما- سفید پوست است، اسکات و برادرش که پدرشان وکیل مرد سیاه‌پوست است، با بی‌عدالتی سهمگینی مواجه می‌شوند. ذهن کودکانه راوی، اسکات فینچ، از درک بسیاری از مفاهیم و کلمات عاجز است. با اتکا به حرف‌های برادرش که چند سالی از او بزرگ‌تر است سعی می‌کند وقایع را که به نظرش بی‌منطق جلوه می‌کنند درک کند. 
هارپر لی استادانه توانسته سادگی و بی‌اطلاعی یک دختر در آن زمان و مکان را به تصویر بکشد و در روند ساده و روزمره زندگی یک جنوبی در آمریکا، روبرویی آن‌ها با جهانی که برخلاف شعارهای زیبای برابری مسیحی، لبریز از تبعیض و بی‌عدالتی است به تصویر می‌کشد و ما به نرمی در میان صفحات این رمان، -که بازه‌ی زمانی دو سال را نمایش می‌دهد- رشد و پختگی این دو کودک را می‌بینم، چیزی که خانم لی بسیار هنرمندانه و طبیعی آن را به تصویر درآورده، که نشان از توانمندی نویسنده است که بدون شعارزدگی و جملات درشت و عالمانه در میان سطور داستان، به شیواترین شکل ممکن، «بی‌عدالتی و تبعیض» را به خواننده «نشان» می‌دهد.
کشتن مرغ مینا که در سال ۱۹۶۰ چاپ شده از شاهکارهای ادبی محسوب می‌شود در سال ۱۹۶۴ میلادی، جایزه پولیتزر را برای هارپر لی به ارمغان آورده است.
این رمان با چند ترجمه در ایران چاپ شده است، من ترجمه‌ی فخرالدین میررمضانی با چاپ نشر امیرکبیر را مطالعه کردم.
        

18

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

بسم الله ا
          بسم الله الرحمن الرحیم

در آخر ما باید چه قضاوتی درباره سیاهان داشته باشیم؟ اونها رو نژاد کهتر به حساب بیاریم ، بهشون متن کتاب مقدس رو یاد بدیم تا اونها رو مطیع خودمون کنیم و بزرگواری خودمون رو به رخ شون بکشیم؟ بعدها هم که سر به شورش گذاشتن برای ساکت کردن‌شون حق و حقوق اندکی رو مثل یه تیکه استخون بندازیم جلوشون تا صداشون بریده بشه؟
یا اصلا ما در جایگاه قضاوتگران این انسانها هستیم؟ اگر نیستیم این برتر بینی از کجا اومده؟

هارپر لی هر کی بود و هر زندگی که داشت زن/یا مرد خیلی باهوش و با ظرافتی بوده. اون با انتخاب کردن اسکات به عنوان راوی داستان جلوی خیلی از هجمه های وارده به داستان رو گرفته، به این صورت که ما در حد یه بچه هفت ساله کنجکاو و شیطون پایین میایم و از زاویه دید اون به اتفاقات اطراف نگاه می کنیم. تا جای که ما شدیدا درگیر میشیم و ناخوادگاه با احساسات این بچه همدلی می کنیم و سوالاتی که از خودش می پرسه رو ما هم می پرسیم و براشون دنبال جواب می گردیم.
برای اسکات خیلی عجیب بود که چرا باید با سیاها بدرفتار بشه، چرا کلیسایِ جدا دارن، چرا از ما دوری میکنن؟ چرا بچه های دورگه شون در هیچ دسته ای جا نمی گیرن و به اصطلاح رانده شده از هر دو طرف ان؟ و هزارتا سوال دیگه
یکی از بزرگترین نقاط قوت داستان وجود آتیکوس بود، نه تنها در نقش یک وکیل خیلی خوب ظاهر شد که در نقش یک پدر، فوق العاده ستایش امیز بود تک تک رفتارهاش. 

این داستان با وجود نثر و روایت ساده  و کودکانه‌اش حرف خیلی مهمی داره که به ما بزنه.
تو نژاد پرستی مگه اینکه غیرش ثابت بشه!
که در اغلب اوقات ادم توی شرایطی قرار می‌گیره که غیرش ثابت میشه:)

داستان از دو بخش تشکیل میشه، بخش اول نقشه های جیم،اسکات و دیل برای دیدن بو رادلی  معروف که هر بار به نحوی با شکست مواجه میشن و مای مخاطب ای بخشکی شانس گویان پا رو زمین می کوبیم، دست مثل بچه‌های  هفت ساله.
بخش دوم ، پر معناتر، دردناک‌تر و عمیق تر داستان بر میکرده به محاکمه. ابنجا ما اون اثر تربیتی که آتیکوس کلی براش زحمت کشیده رو می بینیم، جیم در دوره‌ی که تازه به بلوغ رسیده دچار تب‌های احساسی منطقی زیادی میشه و تا مدتها با خودش کلنجار میره که حکم دادگاه رو چطور بپذیره.


پ‌ن¹: شخصیت پردازیها اونقدر خوب، به جا و به اندازه بود که من فقط و فقط می‌توانم غبطه بخورم و اشک ریزان لذت ببرم.

پ‌ن²: پناه امن داشتن به ادم جسارت میده، این درست همون دلیله که من احساس نکردم جیم و اسکات بچه‌های شیطون یا خراب کاری ان. اونا خوب می دونستن امکان نداره پدرشون بدون توضیح خواستن ازشون اونها رو تشویق یا تنبیه کنه، شنونده بودن آتیکوس درسته که کفر خواهرش رو در اورده بود امل در عوض این اطمینان رو به آدم می‌داد که دوتا ادم درست و حسابی تحویل جامعه میداد.

پ‌ن³:یک جامعه بدوی، پر از خاله زنک‌های دهن بین، با افکاری مقدس ماب و ما از همه بهتریم بقیه بو میدن. راستش من از اینکه نویسندگان غربی این وجه از جامعه‌شون رو نشون میدن خیلی کیف می‌کنم، چون واقعا  ادم به این نتبجه می‌رسه اوناهم زیاد فرقی با ما ندارن و حتی یه جاهای واقعا رفتارهای خجالت آوری دارن که بهش افتخار میکنن!

پ‌ن⁴: قاعدتا باید از دادگاه بیشتر میگفتم اما اخه چطور؟ من هنوز احساس میکنن یکی چنگ زده قلبم رو از جا‌کنده انداخته زیر پا! تا لحظه اخر امید داشتم ورق برگرده اما خب ظاهرا نویسنده قصد نداشته با ما مهربون باشه و خوب چَک‌کاری‌مون کرد.
من نمی‌گم رفتارهای غلط نداشتن، اما کفه ترازوی رفتارهای بیخود و مسخره و تحقیر امیز سفیدا اونقدر سنگینه که مال سیاها اصلا به چشم نمی‌خوره‌

پ‌ن⁵: چقدر اون زنه مری‌ودر چرت بود😒 دلقک خانوم فکر کرده ما گول اون ظاهر متدینش رو می خوریم! حقش بود یه دست کتک حسابی بخوره تا یکم اون ور تر از نوک بینیش رو ببینه

پ‌ن⁶:حتما باید توصیه کنم بخونید؟ نه شما بچه‌های خوبی هستید خودتون می‌خونید.

پ‌ن⁷:عکس هم تزئینی نیست.
        

74

maryam torabi

maryam torabi

1403/10/20

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          زمان دانشجویی یکی چندباری به من میگفت #کتاب کشتن مرغ مینا/مقلد رو بخون و من دوست نداشتم کتاب رو بخونم و گارد بدی با این کتاب داشتم. فکر میکردم فلسفی باشه اما نبود. الان که کتاب رو خوندم دیدم خیلی کتاب راحتی بود و اینکه چقدر اسکات بعضی از رفتاراش شبیه من بود.
شاید دلیل این شباهت من با اسکات بود که این کتاب رو به من معرفی میکردن و میخواستن من بخونم. خب خوشحالم که خوندم

کتاب حول رفتار آدمهای یک شهر کوچیک (می کمپ) با نژادپرستیه اما نه به صورت خشک بلکه با قالب داستان بطوریکه جذاب بودنش باعث میشه بیشتر پیش بری و زودتر بفهمی داستان میخواد به کجا برسه.

چیزی که تو کتاب داشت به من میرسوند این بود که نژادپرستی رو محکوم میکرد اما در کنارش یهودی ها رو طوری خوب نشون میداد که انگار هیچ مشکلی از سمت این دین تحریف شده گریبانگیر دنیا نشده و خب هیتلر رو هم محکوم میکردن.
یجا هیتلر رو متعصب خطاب میکردن اما توجهی به این نداشتن که اینکه نمیخوان سیاه‌ها مثل خودشون در یک ردیف قرار بگیرن خودش یک جور تعصبه.

مخاطب وقتی خودش رو بزاره جای این سه تا بچه - اسکات و جیم و دیل - ناخودآگاه مخش سوت میکشه که این بزرگسال‌ها چرا اینقدر متناقض رفتار میکنن، چرا یجا تعصبی هستن یجا متعصب های دیگرو نفی میکنن و برای همین کتاب داره از زبون دختری بیان میشه به اسم اسکات که این رفتارهارو میبینه و از اطرافیانش سوال میپرسه

مرغ مینا اشاره داره به یک سیاه‌پوستی که در داستان بهش تهمت تجاوز به یک سفیدپوست زده میشه و محکمه‌ای برپا میشه که قراره تصمیم بگیرن رأی رو به نفع سفیدپوست صادر کنن یا یک سیاه پوست.
        

5

سارا 🦋

سارا 🦋

1402/6/30

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

41