معرفی کتاب توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره اثر تتسوکو کورویاناگی مترجم سیمین محسنی

توتو  چان: دخترکی آن سوی پنجره

توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره

4.1
127 نفر |
52 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

38

خوانده‌ام

218

خواهم خواند

106

ناشر
نشر نی
شابک
0000000107434
تعداد صفحات
229
تاریخ انتشار
1373/7/22

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
در مدرسه ی توموئه که دانش آموزان آن مجاز بودند روی هر موضوعی که به آن علاقه مندند کار کنند، باید بدون توجه به آنچه در اطرافشان جریان داشت، ذهن خود را روی موضوع موردعلاقه شان متمرکز کنند. به این ترتیب، هیچ کس به بچه ای که آواز «چشم، چشم، دو ابرو» را می خواند، توجهی نمی کرد. یکی دو نفر به این موضوع علاقه مند شده بودند؛ اما بقیه غرق در کتاب های خودشان بودند. کتاب توتوچان قصه ای افسانه ای بود؛ درباره ی ماجراهای مرد ثروتمندی که می خواست دخترش ازدواج کند. نقاشی های آن جالب بود و کتاب طرفدار زیادی داشت.همه ی دانش آموزان مدرسه که مثل ماهی ساردین داخل واگن چپیده بودند، آنچه را در کتاب ها نوشته شده بود، با ولع می خواندند. آفتاب صبحگاهی از ورای پنجره ها به درون می تابید و چشم اندازی پدید می آورد که سبب شادمانی قلبی مدیر مدرسه می شد. همه ی دانش آموزان آن روز را در کتابخانه گذراندند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره

نمایش همه

پست‌های مرتبط به توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3

Calla_Lily

Calla_Lily

1402/6/25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب محتوای جالبی داشت، ذهن آقای کوبایاشی مدیر مدرسه و ابتکاراتش آنقدر خلاقانه هستند که اگر تتسوکو در مقدمه ی کتاب ذکر نمی کرد که هیچ کدام از این نوشته ها زائده ی تخیلش نیست خواننده حتما دچار شک و تردید می شد، از نظر من مدرسه ی تومئو جزو یکی از مدارسی بوده و هست حتما با وجود اینکه حتی اکنون دیگر وجود ندارد اما خاطراتش همچنان زنده است، راستش از دو چیز خیلی خوشم آمد یکی وقت آزاد کلاسها و یکی دیگر اینکه جای نشستن بچه ها به دلخواه خودشان بود، زنگ آزاد برایم جالب بود چون بعضی درسها را بعضی شاگردها از خیلی وقت پیش می دانند و کلاس برایشان جذابیتی ندارد اینطوری می توانند روی چیزهایی که نسبت به آن کنجکاو هستند متمرکز شوند، بطور کلی خیلی از خواندش لذت بردم اما دو ستاره را بخاطر پایان ناگهانی و نامعلوم داستان توتو چان کم کردم وقتی به ص آخرش رسیدم سه صفحه ی بعدی را که نگاه کردم و فقط برگه ی سفید را دیدم واقعا ناراحت شدم.  
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب «توتوچان: دختری آن‌سوی پنجره» برای من یه تجربه‌ی خیلی خاص بود. داستانش ساده و صمیمیه، اما در دل همین سادگی، حرف‌های خیلی بزرگی درباره‌ی کودکی، آموزش، و انسانیت داره.
نویسنده با نگاهی کودکانه و در عین حال عمیق، خاطرات خودش از مدرسه‌ای متفاوت به اسم توموئه رو تعریف می‌کنه؛ جایی که معلم‌ها به جای محدود کردن بچه‌ها، بهشون آزادی، اعتماد و احترام می‌دادن.
توتوچان با انرژی و کنجکاویش خیلی زود تو دل خواننده جا می‌گیره. اما چیزی که بیشتر از همه برام جالب بود، شخصیت مدیر مدرسه بود؛ مردی که واقعا معنی آموزش درست رو می‌دونست و به تفاوت‌های بچه‌ها احترام می‌ذاشت.
این کتاب برام یادآوری کرد که چقدر مهمه به بچه‌ها گوش بدیم، بهشون فرصت بدیم خودشون باشن و با عشق و احترام باهاشون رفتار کنیم. خوندنش یه جور حس آرامش، امید و الهام بهم داد.


در سال ۲۰۲۳انیمه‌ای با همین نام ساخته شد با حال‌وهوایی لطیف که تونسته فضای گرم و کودکانه‌ی کتاب رو خوب به تصویر بکشه. طراحی‌ها ساده و دلنشینه، و صداگذاری‌ها حس صمیمیت داستان رو تقویت می‌کنه. البته مثل بیشتر اقتباس‌ها، بعضی جزئیات کتاب جا افتاده، ولی روح کلی ماجرا و پیام‌های اصلی مثل اهمیت آزادی در آموزش و احترام به کودک به‌خوبی حفظ شده.
        

23

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          درست است که کتاب توتوچان واقعا کتاب جالبی بود، اما برای من جالب‌تر از خود کتاب، تاثیری بود که این کتاب در جامعهٔ خودش گذاشته: تیراژ بسیار بالای خرید این کتاب، جایزه‌های ملی و بین‌المللی که این کتاب گرفته و جالب‌تر از همه، اقداماتی که نویسندهٔ کتاب با استفاده از عایدی مالی جایزه‌هایش در جامعهٔ ژاپن انجام داده. خوب است این سرگذشت را در مقدمهٔ کتاب بخوانید.

به نظرم ماجرای این کتاب، نماد یک مفهوم مهم، پرتکرار اما غریب، به نام «قدردانی» است: قدردانی یک مدیر از مقام کودکی (آقای کوبایاشی و رفتارش با کودکان)، قدردانی یک شاگرد از تاثیر این‌ مدیر بر زندگی‌اش (نوشتن کتاب توسط خانم کورویاناگی) و نهایتا قدردانی یک جامعه از روایت زیبای این تاثیر (استقبال شدید ژاپنی‌ها از این کتاب).

حین خواندن این کتاب، حس کردم: در اطراف ما زیبایی‌ها کم نیستند (حتی از جنس همان روایت کتاب، یعنی رفتار متفاوت یک‌ مربی با کودکان را در مدارسی اطراف خودم دیده‌ام)؛ اما زیبایی، قدردانی می‌طلبد و چه خوب می‌شود اگر فرهنگ قدردانی در جامعهٔ ما رواج پیدا کند. 
        

19