انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر

انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر

انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر

یوال نوح هاراری و 3 نفر دیگر
4.0
144 نفر |
49 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

59

خوانده‌ام

260

خواهم خواند

316

ناشر
نشر نو
شابک
9786008547037
تعداد صفحات
620
تاریخ انتشار
1397/3/29

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        صد هزار سال پیش، دست کم شش گونه ی انسانی در زمین زندگی می کردند. امروز تنها یکی به جا مانده است:چه طور گونه ی ما در نبرد برای سلطه بر دیگران پیروز شد؟ چرا نیاکان شکارگر-خوراک جوی ما اقدام به ساختن شهرها و برپایی پادشاهی کردند؟ چگونه به خدایان و ملت ها و حقوق بشر ایمان آوردیم، به پول و کتاب ها و قوانین اعتماد کردیم، و خود را برده ی بوروکراسی و مصرف گرایی و حرص و آز برای خوشبختی ساختیم؟ دنیای ما در هزاره ی آینده چه شکلی به خود خواهد گرفت؟انسان خردمند به گونه ای جسورانه و همه جانبه و بحث انگیز هر آنچه را تاکنون گمان می کردیم در مورد انسان می دانیم به چالش  می کشد: افکارمان، رفتارمان، اعمالمان، اقتدارمان ... و آینده مان را.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر

نمایش همه

پست‌های مرتبط به انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر

یادداشت‌ها

تورات پست‌
          تورات پست‌مدرن

کتاب را باز می‌کنید و به اولین صفحه‌اش برمی‌خورید:
۶ میلیون سال پیش ــ آخرین نیای مشترک انسان و شامپانزه.
۲/۵ میلون سال پیش ــ تکامل انسان در آفریقا. اولین ابزارهای سنگی.
۳۰۰ هزار سال پیش ــ استفادهٔ روزمره از آتش.
۷۰ هزار سال پیش ــ انقلاب شناختی. ظهور زبان بیان تخیلات.
۱۲ هزار سال پیش ــ انقلاب کشاورزی. اهلی کردن گیاهان و حیوانات.
۲۵۰۰ سال پیش ــ ابداع سکه پول همگانی.
۵۰۰ سال پیش ــ انقلاب علمی. انسان نادانی خود را می‌پذیرد. فتح آمریکا.
۲۰۰ سال پیش ــ انقلاب صنعتی.
اکنون ــ انسان از سیارهٔ زمین پا بیرون می‌نهد.
آینده ــ اَبَرانسان جایگزین انسان خردمند می‌شود؟

پنداری تاریخ‌دان یا پیامبری همه‌چیزدان دارد با زبانِ ایمان، تاریخی چندمیلیون ساله را در قالب یک گاهشمار توضیح می‌دهد. طنین و قاطعیتی از جنس متون مقدس در متنش موج می‌زند، و البته شکّی که از نتایج اواخر همان گاهشمار است. کمتر مخاطبی ممکن است از پژواک این ضربات پی‌درپی گیج و مبهوت نشود و فوران بعضی هورمون‌ها وادارش نکند که صفحات پشت‌بند این گاهشمار را ورق نزند. خواندن هر صفحه رژهٔ صفحات بعد را به دنبال دارد. هراری تاریخ را در آکسفورد آموخته اما «انسان خردمند»ش را تاریخ‌دانیش انسان خردمند نکرده. توان رشک‌انگیز و مهیب او در «روایت» و «تخیل» است که کتابش را پرفروش‌ترین کتاب دوره‌ای از تاریخ بشر کرده است. این سفاردی تیزهوش با ‌مهارت و چربدستیِ پیامبران و کاتبان یهود خطر کرده و بحری چندمیلیون‌ساله را در کوزه‌ای پانصدششصد صفحه‌ای ریخته است. حتماً آگاه است که خیلی چیزها سرریز کرده، اما آنچه باقی مانده روایت ویرانگر و میخکوب‌کننده‌ای است که پتانسیل عجیبی دارد برای اینکه این روایت عهد پست‌مدرن را جایگزین کند با کلان‌روایت‌های سست‌شده در ذهن خواننده. کیست که از گنجاندن این همه اطلاعات و خرده‌روایت ــ ازقضا عمدتاً با شاهد و سند علمی ــ در قصه‌ای تورات‌وار حیرت نکند؟ تورات‌گونه‌ای با یک راوی و یک کاتب که دیگر نه در وصف «قوم برگزیده» که در مدح و سرزنش «گونهٔ پیروز» نوشته و اجدادش را هم در روایتش نشانده است. توراتی پست‌مدرن که با اندکی دستکاری اینطور آغاز می‌شود: «در آغاز بیگ‌بنگ بود. همه‌چیز به‌واسطهٔ او پدید آمد، و از هرآنچه پدید آمد، هیچ‌چیز بدون او پدیدار نگشت. و ساپـینسی آمد که کتابش را با این کلام آغاز کرد. نامش یووال‌ نوح.»
        

0

 شریعتی

1402/3/20

         از منظر محض علمی، زندگی انسان مطلقاً هیچ معنایی ندارد. انسان حاصل فرایندهای تکاملی کور بوده است که بدون هدف یا منظوری عمل می‌کردند. اعمال ما بخشی از طرح الهی هستی نیست، و اگر سیاره‌ی زمین فردا صبح نابود شود، عالم هستی احتمالاً مطابق معمول به حیاتش ادامه می‌دهد. تا آن‌جا که در این لحظه می‌توانیم بگوییم هیچ‌کس دلتنگ ذهنیت بشری نخواهد شد. بنابراین، هر معنا و فایده‌ای که انسان‌ها به زندگی‌شان نسبت می‌دهند توهمی بیش نیست.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

          قطعا در یک کلام کوتاه نمیشه گفت این کتاب خوبه یا بده.
کتاب با دید زیست شناسی و دیرینه شناسی شروع میشه و اطلاعات خیلی خوب و عالی با دسته بندی فوق العاده از گذشته گونه هومو سیپین ها و نئاندرتال ها و چند تا گونه دیگه شکل خودمون در اختیار خواننده می گذاره . بعد هم دوره ی شکار و جمع آوری و انقلاب کشاورزی و .... تا برسه به همین الآن . 
واقعیت اینه که هراری کار جدیدی نکرده ! امیدوارم طرفدارهاش بهم حمله ور نشن البته :))))) 
خیلی قبل تر از ایشون کریس هارمن تاریخ جهان نوشت که همینا توش بود . با یه تفاوت . 
کریس هارمن مارکسیست بود تا مغز استخوون ، یوال نوح هراری کاپیتالیست . 
همونقدری که تعاریف هارمن توی تاریخ جهان از تضییع حقوق دهقان ها حدود ۷۰۰۰ سال پیش و مظلومیت پرولتاریا اعصاب خورد کن بود ، اینجا هم ، مطرح کردن سرمایه داری به عنوان دین و کیش رو مخه . حداقل برای من که اینطوری بود . خود آدام اسمیت هم همچین ادعایی نداشت.
این کتاب از تاریخ جهان خیلی خوش خوان تر بود . از اون ادبیات خشک تاریخ نویس ها فاصله گرفته و جا به جا نویسنده شوخی و طنز هم قاطی متن کرده . 
قسمت پایانیش برای من خیلی جذاب بود وقتی از احتمالات پیشرفت های آینده می گفت و تخیلات خواننده رو حسابی فعال می کرد . 
نهایتا حتما ارزش خوندن داره . فقط یادتون نره اینایی که ایشون نوشته وحی منزل نیست ، صرفا نظراتش هست .
        

9

تارا

1402/4/31

          من هم انسان خردمند را تهیه کردم هم انسان خدا گونه. فصول ابتدایی کتاب انسان خردمند،به شدت تو ذوق می زند.برای خواننده سوال میشود که اصلا چرا باید کتاب را خرید.از شیخی شنیدم، در یک جامعه پویا فرد مسلمان باید همه عقاید را بخواند و بداند و نقد کند.باید گفتگو صورت بگیرد تا حقایق اشکارتر بشود.پس شما هم بخوانید و با هم به نقد بنشینید.البته بهتر است چنین کتابی به امانت گرفته شود چرا که ارزش خرید با این قیمت را ندارد.
در کل اگر حوصله خواندن فصلهای اول کتاب را ندارید، چیز مهمی را از دست نداده اید اما فصل چهار کتاب مقدمه ایی بر جلد دوم انسان خداگونه است.
سرفصلی که جالب توجه است: وحدت بشر
  بخش سوم کتاب ،فصل ۱۲ قانون دین، ص ۲۹۵ تا ص ۳۳۰ به پرده ایی از تفکر نویسنده و آنچه میخواهد شما به آن معتقد شوید،اشاره دارد. قدری تامل کنید. در جای جای این فصل،به دین انسان گرایی ،هیومانیست _چیزی شبیه فرقه شیطانی تلما _، خود پرستی، انسان پرستی، انسان کامل (تفکر نیچه) و آینده این شبهه دین  اشاره دارد.  در این فصل به صراحت از ایدئولوژی های امپریالیسم، لیبرالیسم، مارکسیست و اغلب ایسم ها به دین تعبیر شده؛ آنها را دین میداند هرچند به مذاق خواننده خوش نیاید این ایدئولوژی ها را کیش بخواند.
به نظر میرسد مدتی است که اتاق فکر صهیون ابایی از اشکار کردن انحطاط اعتقادی و اخلاقی در ابعاد اجتماعی بزرگتر (جهانی)، ندارند.گویی رسالت این کتاب، هم فکر کردن خواننده با این فرقه های شیطانیست. چرا که اگر همراه نشویم اصلا انسان کامل شمرده نخواهیم شد و در نظم نوین جهانی جزو گونه های پست تر و قابل انقراض و چیزی شبیه شامپانزه خواهیم بود که قطعا حقوق انسانی نخواهیم داشت.
کتاب حاضر، اهداف دانشمندان صهیون رو در غرب بیان کرده و در جایی عنوان شده که دانشمندان درصدد خلق موجودی زنده با شکل و شمایلی بی مانند از عدم هستند که روح داشته باشه. همینطور در تلاشند که هوش مصنوعی دارای ذهن و هویت، خلق کنند.
ظاهرا نویسنده یهودی  این کتاب ، معمار پروژه نظم نوین جهانی و ریست بزرگ است؛ تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل...

سوال دیگری که در کنار سوالات بیشمار، پس از مطالعه کتاب پیش می آید، چرایی تیراژ بالای این کتاب است با وجود سطح پایین بودن مطالب آن، که باعث شده کتاب در ترند پرفروش سالهای اخیر قرار بگیرد. آنهم با چنین بهایی! 
میتوانم خودم را قانع کنم که بالاخره باید با تفکر روزِ جهانی که در آن زندگی میکنیم اشنا بشویم اما چرا هیچ  پیشگفتار نقادانه ی هشدار امیز ابتدای کتاب ارائه نشده؟ یا گردهمایی جهت نقد کتاب برگزار نشده . البته شاید هم برگزار شده و بنده بی اطلاعم.
درسی که می شود گرفت این است که قبل از تهیه کتاب در نمایشگاه یا کتابفروشی ابتدا راجع به نویسنده به درستی تحقیق کنیم و هرگز بخاطر پر فروش بودن کتابی، اقدام به خریدش نکنیم مگر برای شناخت موج فکری که به جامعه تحمیل میشود_توصیه به مطالعه توسط منتقدین جامعه شناسان و روانشناسان محترم و تهیه کنندگان تلوزیونی_.اگر هیچ کدام از این چهار دسته حرفه ایی نیستید توصیه نمی کنم کتاب را خریداری کنید،نه با این نرخ؛ میتوانید امانت بگیریدش.
امیدوارم یادداشت مفید واقع شده باشد.
        

8

          ۱. هم با زبان اصلی خوندمش و هم با ترجمه نیک گرگین، ترجمه خیلی بهتر از ترجمه های دیگه بود اما ایرادات جزئی هم داشت. اگر واقعا خواستید بخونیدش پیشنهادم خوندن کتاب به زبان اصلیه.
۲.نویسنده معتقد هست به تجربه گرایی و مثل همه‌ی تجربه‌گراهای تاریخ، روشی جز scientific method رو  برای استفاده در شیوۀ بیان وقایع تاریخی قبول نداره. تخیل کردن و گمانه زدن در این روش برای نوشتن استنتاج و نتیجه‌گیری مطلقا ممنوعه و محقق باید صرفا بر مبنای شواهد تجربی و عینی صحبت کنه، در موارد متعدد طبق این روش پیش نرفته هراری، گاهی یک جمله از مقاله‌ای که رفرنس داده گفته و چند پاراگراف بعدش از گمانه زنی‌های خودش. شاید اگر فرصتی شد این نظر رو آپدیت کنم و همه تناقضات علمی نویسنده با اعتقادات خودش در این کتاب رو لیست کنم.
۳. شوربختانه در حال حاضر جوی وجود داره که یا باید معتقد به تکامل(فرگشت) انسان باشی یا بی‌سوادی، مرحوم داروین هم خودش نمی‌دونست زمانی که یک فرضیه رو مطرح می‌کنه باهاش مثل قوانین علمی برخورد میشه نه فرضیه...
۴. این همه تعریف و تمجید ازش واقعا نگران کننده‌ست و یک دلیل دیگه بهم می‌ده که برای انتخاب قدیمیم که نرفتن سمت پر فروش های بازار بود به خودم آفرین بگم. دوستی که گفته بودی با خوندنش بصیرت پیدا کردی و مسیر زندگیت عوض شده، نگرانتم، و امیدوارم تا الان در صحت و سلامت کامل باشی.
        

2

          حالا بیش از یک ماه از وقتی که کتاب را خواندم می گذرد. چیزهایی که خیلی برایم تازه نبوده فراموشم شده. اما یکی دو قسمت کتاب برایم تکان دهنده بود و هنوز ذهنم درگیر آن است. از همه تکان دهنده تر بخش «...و تا پایان عمر با خوبی و خوشی زندگی کردند» بود و بحثی که درباره خوشبختی می‌کند. 
من قبلاً با تعجب به آدم هایی بر خورده بودم که از دوره‌های سخت زندگی شان به عنوان بهترین دوران های زندگی یاد می‌کردند. نویسنده می‌گوید خوشبختی چیزی نیست جز سطح سروتونین در مغز انسان ها! اگر در سنگر جنگ دشمن محاصره ت کرده باشد و سرا پایت لجن آلود باشد ولی سروتونین مغز تو زیاد باشد خوشبخت تر از وقتی هستی که در ویلای تابستانی ت رمان تازه ای را میخوانی ولی سروتونین مغزت پایین تر از حد متوسط است. 
من از اول کتاب بارها و بارها حس کردم نگاه زیست شناختی نمی‌تواند به تنهایی انسان را تفسیر کند، اما این جا یکهو جا خوردم. 

یکی دیگر هم این جمله طلایی عجیب بود: 

تجمل به ضرورت تبدیل می‌شود. 

و نتیجه اش این بود که هر روش تازه تجملی برای زندگی لامحاله روش های سنتی را از بین می‌برد با بی رحمی تمام. 

یک ایراد هم از کتاب بگیرم. وقتی از انقلاب کشاورزی می‌گوید تعبیرش این است که گندم انسان را اهلی کرد نه بالعکس. خب این گزاره به نظر من بی معنی است. مثلاً چه فرقی میکند بگوییم انسان گاو را اهلی کرد یا بگویم گاو انسان را اهلی کرد؟! انسان پفک را اهلی کرد یا پفک انسان را؟!!

بعدالتحریر:

دو بریده از کتاب:
"در سال ۱۶۲۰ فرانسیس بیکن یک بیانیه علمی به نام ابزار نوین انتشار داد. اودر این اثرعنوان کردکه «دانایی توانایی است». آزمون واقعی «دانش» این نیست که صحت داشته باشدبلکه این است که مارا قدرتمندکند. دانشمندان معمولا چنین فرض می کنند که هیچ نظریهای صد در صد صحیح نیست. در نتیجه، حقیقت، برای دانش، آزمون ضعیفی است. آزمون واقعی کارایی و سودمندی است. نظریه ای که ما را قادر می سازد تا کارهای جدیدی انجام دهیم دانش به حساب می آید."
"اقتصاد سرمایه داری مدرن برای ادامه بقای خود باید دائما تولید را افزایش دهد، مثل کوسه ای که یا باید شنا کند یا خفه شود. اما فقط تولید کافی نیست. کسانی هم باید وجود داشته باشند تا این تولیدات را بخرند، وگرنه صاحبان صنایع و سرمایه گذاران ورشکست خواهند شد. برای جلوگیری از این فاجعه و اطمینان از این که مردم همیشه هر چیز جدیدی را که صنعت تولید می کند می خرند، نوع جدیدی از اخلاق ظهور کرد: مصرف گرایی"

من دنبال این بودم که یک نقد حسابی درباره این کتاب بخوانم چیز زیادی پیدا نکردم. گزارش جلسه نقد کتاب در شهر کتاب هم خیلی مجمل و نارسا بود تا این که این ویدئو از دکتر شروین وکیلی را دیدم که قبلا چندین جلسه افتخار داشته سر درس ایشان بنشینم. به نظرم در مجموع نقدهای ایشان خوب و جدی است:
https://www.aparat.com/v/SeKTV
        

0