بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

فردین راسا

@fardinrasa

14 دنبال شده

11 دنبال کننده

                      
                    

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            حتی اگر در عمرمان یک رمان عاشورایی نخوانده باشیم و مهم‌تر از آن زیارت اباعبدالله نرفته باشیم، بالاخره روضه که رفته‌ایم، هیئت که بوده‌ایم، دسته سینه‌زنی و زنجیرزنی که دیده‌ایم، از چای و شربت موکب‌ها که نوشیده‌ایم. اینها که گفتم، هیچکدام مستقیم به رمان عاشورایی ربطی ندارد اما غیرمستقیم کار هر نویسنده‌ای که بخواهد برای اباعبدالله و واقعه کربلا رمان بنویسد را سخت می‌کند.
به نظرم یک نویسنده اگر می‌خواهد عیار نویسندگی‌اش را محک بزند باید رمان امام حسینی بنویسد. نه صرفاً به‌خاطر آنکه ارباب اجازه بدهد. آن که سر جای خودش. به‌خاطر آنکه مخاطب رمان عاشورایی، خاص‌ترین مخاطب کتاب‌خوان دنیاست. مخاطبی که عاشورا را از همان بچگی زیست کرده و تا روزی که زنده باشد زیست می‌کند. در روضه‌های خانگی، در حسینیه‌های شلوغ، در صف زنجیرزنی، پای روضه قبل مداحی و وسط گریه‌های مداح.
برای مخاطب رمان عاشورایی حرف جدید زدن کار سختی است.
اما با همه این سختی‌ها اگر لطف اهل بیت باشد باز هم همیشه چیزی پیدا می‌شود که به دل مخاطب کتاب عاشورایی بنشیند. یکی‌اش همین «نشانِ حُسن». یک کتاب بی‌ادعا که مثل پیرغلام‌های اباعبدالله است. هم شور دارد، هم شعور. نشان حُسن رفته سراغ آدمی که در کربلا حرفش را شنیده‌ایم و اصلاً یک شب روضه مال اوست. اسم قاسم که می‌آید پشت بندش «احلی من العسل» هم می‌آید. اما چند نفرمان می‌دانستیم کریم اهل بیت (علیه‌السلام) غیر از قاسم چند شیربچه دیگر هم برای جان‌فشانی برای برادرش تربیت کرده است؟ در واقع نشان حُسن ماجرای خانواده و فرزندان امام حسن  است در کربلا. از زمان مرگ پسر ابوسفیان تا روز عاشورا.
آدم موقع خواندن نشانِ حُسن کیف می‌کند وقتی از خرده‌ماجراهای خانواده امام حسن باخبر می‌شود. نه اینکه نویسنده بخواهد حرف‌های تکراری بزند یا خودش را درگیر ماجراهای خاله‌زنکی و دم دستی بکند. گفتم که. نشان حُسن مثل یکی از پیرغلام‌های اباعبدالله است. فقط شور خالی نیست، سراسر شعور است. ادب در این کتاب موج می‌زند. جنس این ادب هم صرفاً از جنس ادب فامیلی و رابطه خانوادگی نیست؛ از جنس شناخت است. آدمی که امام نیست، یک امام‌زاده معمولی است. اما تمام همّ و غمّش این است که با تمام ضعف‌ها و کمبودهایش می‌خواهد برای امامش همه جوره قدم بردارد. معیار همه چیز زندگی‌اش امام است با اینکه می‌داند او کجا و امامش کجا. امامی که عمو هم هست!
لیلا مهدوی در داستانش، با انتخاب سه راوی، همه قضایای این خانواده را تا جایی که توانسته پوشش داده است. نفیله، همسر امام حسن و مادر قاسم، حسن مثنی پسر دوم امام حسن و قاسم پسر کوچکتر امام حسن سه راوی این داستان هستند و چه انتخاب خوبی کرده است که برای هر کدام در ابتدای فصل، عنوانی انتخاب کرده است؛ آفتاب و ماه و آیینه.
در نشانِ حُسن، امام حسین را کمتر می‌بینیم. اتفاقات و داستان‌هایی را می‌خوانیم که کمتر از آن سراغ داشته‌ایم. نسبت‌های خانوادگی که تا پیش از آن کشفشان نکرده بودیم و کسی به ما نگفته بود. بعد خواندن نشانِ حُسن روضه مسلم برایمان جور دیگری معنی می‌شود. وقتی می‌فهمیم که مسلم، شوهر خواهر اباعبدالله بوده. از حواشی ماجرای مسلم نمی‌گویم، خودتان در رمان بخوانید. یا اینکه اولین ازدواج فامیلی در میان اهل بیت، میان حسن مثنی و فاطمه دختر امام حسین در میان راه کربلا بوده است. کتاب از این چیزها کم ندارد. آدم وقتی نشان حُسن می‌خواند حبّش به اهل بیت بیشتر می‌شود.
اما این حب همینطوری نیامده. نویسنده نیامده با کلمات احساسی و گرته‌برداری از عبارات خیالی و شعرگون حال مخاطبش را عوض کند. زحمتی را که نویسنده کشیده هم از اتفاقات تاریخی جدید و فراوانی که در داستان آورده می‌توان فهمید هم از جزئیات تاریخی که در کارش دیده می‌شود. از توصیف‌ها و عباراتی که آورده است، از زبان و لحنی که به کار برده است. 
نشانِ حسُن نه سنگین و عصاقورت داده حرف می‌زند نه سانتی‌مانتال و اغراق شده. زبانش شسته‌رفته است، حشو و زوائد ندارد، ادب دارد، هم با مخاطب صمیمی است هم حرمت اهل بیت را نگه داشته است. اینها چیز کمی نیست. زنانگی‌اش هم به‌جا است. نه بوی فمینیسم اسلامی می‌دهد نه شعارزده و سطحی است.
نویسنده فقط با توصیفات تاریخی، کارش را جلو نبرده است، بلکه این فهم تاریخی است که در کتاب وجود دارد. نویسنده به همه آدم‌هایی که در داستانش آمده فرصت حرف زدن داده است حتی اگر آن حرف‌ها به مذاق ما خوش نیاید . عقلانیت شیعی در کنار مسئله ولایت خوب و درست از کار درآمده است.
نشان حُسن کتابی است که مخاطب خاص عاشورایی‌خوان را می‌تواند راضی کند. نشانِ حُسن خودش یک تنه هیئت است. می‌شود با یک پرچم و کنج خلوتی و رمان نشانِ حُسن، برای اباعبدالله عزاداری کرد. هیئتی که هم تحلیل خوب به آدم می‌دهد و هم به وقتش اشک آدم را در می‌آورد.
راستی شما هم مثل حس کردید این کتاب را می‌شود نشان حَسن هم خواند؟ نظرتان چیست؟
          
            در اواسط ٢١ سالگی این کتاب را خواندم :) و فکر می‌کنم دیگر دیرتر از این نمیشد :) فکر میکنم بهتر  بود تا قبل از آن کمی از  شیرینی تَرس های دختر بودنم بچشم و خوب آنها رو بشناسم تا اینکه با خواندن این کتاب بتوانم، آنها رو خوب بیاد آورم. در این کتاب خواندم، چرا همیشه فکر میکردم شاگرد آخر کلاس ریاضی ام و اطلاعاتم از ریاضی با پسر خاله ی ٣ ساله ام برابری می‌کند، چرا هیچ وقت نتوانستم دستم را سر کلاس زیست شناسی بلند کنم و به معلممان بگویم که قسمتی که درس می‌دهد اشتباه است، اینکه چرا همیشه بجای کمی شجاعت به خرج دادن و تجربه های جدید، ویژگی های ظریف زنانگی ، باید و نباید های جامعه را به جان خریدم.  با خواندن این کتاب حداقل الان میتوانم دیگر به پذیرم نه من آنقدر خنگم که جمع و تفریق های ریاضی را بفهمم و آنقدر که باید در قاب های جامعه قرار بگیرم و بخواهم شبیه بقیه باشم. اگر دختر هستید و این نوشته را  می‌خوانید پیشنهاد میکنم اگر تنها اگر و تنها اگر، حس میکنید رویاهای خنده  داری دارید که از نظر دخترهای همسن و سالانتان، یک بلند پرداز و بیکار خطاب می‌شوید، این کتاب را بخوانید. حداقل اینطور می‌فهمید چه طور  باید به دختر بلند پرواز تری و از نظر همسن و سالانتان دیوانه تر خطاب شوید:)
با تشکر یک دخترک ٢١ ساله ی کنکوری ١۴٠٢
          
            ده غلط مشهور را می‌توان جزو کتاب‌هایی دسته‌بندی کرد که یک متخصص علیه آنچه که باور عمومی می‌دانستیم به نگارش درآورده است.
ایلان پاپه، همانطور که در مقدمه کتاب می‌خوانیم استاد تاریخ نام‌آشنایی است و علاوه بر اینکه متخصص حوزه تاریخ یهود است، خود یهودی معتقدی هم به حساب می‌آید و از این جهت حرف برای گفتن زیاد دارد و استناد به سخنان او چیزی نیست که محدود به یک مکان و زمان خاص باشد. احترام علمی او همه جا نگه داشته می‌شود حتی اگر مخالف نظریاتش باشند.
در این کتاب با ده غلط مشهور مواجهیم که پاپه در هر فصل، به اختصار هر کدام را توضیح می‌دهد و بعد از روشن شدن آن موضوع، حفره و ایرادات علمی و تاریخی و سیاسی آن را برمی‌شمرد و مخاطب را به فهمی نسبتاً کامل از آن موضوع می‌رساند.
کتابی که وحید خضاب آن را ترجمه کرده است، به نسبت موضوعش کتاب حجیمی نیست و می‌شود در مدت کوتاهی، حتی اگر اهلش باشید، در یک نشست خواند. اما خودم پیشنهاد می‌کنم فصل به فصل بروید جلو تا اگر مطالب برایتان اهمیت دارد در ذهنتان رسوب کند.
این را هم مد نظر داشته باشید، ایلان پاپه طرفدار هیچ‌کدام از حکومت‌های خاورمیانه خصوصاً جمهوری اسلامی ایران نیست! پس انتظار نداشته باشید در تمام موضوعات با او همدل باشیم. اما نگاه انتقادی او نسبت به مقوله اسرائیل و یهود و صهیونیسم چیزی است که نمی‌شود به سادگی از کنارش گذشت و خواندنش برای علاقه‌مندان به تاریخ و خاورمیانه لازم است.
          

بروک آلن مقاله‌نویس می‌نویسد: به نظر می‌رسد که سنت ادبی غرب زیر سیطره‌ی مجموعه‌ی تاسف‌آوری از الکلی‌ها، قماربازان علاج‌ناپذیر، افسرده-شیدایان، متعرضان جنسی و ترکیب‌های ناگواری از این چند خصیصه یا حتی همه‌ی آن‌ها بوده است. آرنولد لودویگ روان‌پزشک، در بررسی گسترده‌ای با عنوان «بهای بزرگ بودن»، درباره‌ی بیماری روانی و خلاقیت، به این نتیجه رسیده که میزان اختلالات روانی در شاعران برجسته 87 درصد و در نویسندگان برجسته 77 درصد است. این نسبت بسیار بالاتر از نسبت مشابه در آدم‌های موفق در عرصه‌های غیرهنری مانند بازرگانی، علم، سیاست و ارتش است.