نفرتی که می دهی

نفرتی که می دهی

نفرتی که می دهی

آنجی توماس و 2 نفر دیگر
3.9
31 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

55

خواهم خواند

16

شابک
9789641702993
تعداد صفحات
400
تاریخ انتشار
1398/10/10

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        نفرتی که تو می کاریرمانی درباره نژادپرستیبهترین کتاب سال به انتخاب سایت معتبر گودریدز، نامزد نهایی جایزه ملی آمریکا، برنده جایزه کایرکاس، برنده هورن بوک اواردز نشریه معتبر بوستون گلوب بخشی از جوایز بلندبالای رمان «نفرتی که تو می کاری» بودند و در همین یکی دو ماه گذشته جایزه ویلیام سی. موریس(بهترین کتاب جوان آمریکا)، مایکل ال. پرینتز (جایزه ویژه کتاب خانه آمریکا)، ادگار_آلن_پو(بهترین کتاب اول) هم به این لیست اضافه شده است. سر و صدا و اقبال برای این کتاب آن قدر زیاد بود که هالیوودی ها خیلی سریع تصمیم گرفتند فیلمی پرهزینه برای آن بسازند و کتابی که خیلی اتفاقی در سال 2017 و با کمک توییتر برای خودش انتشارات پیدا کرد در عرض کمتر از یک سال تبدیل به فیلمی پرهزینه شده و روی پرده های سینما رفته است. داستان این رمان به نوجوانی شانزده ساله به نام استار کارتر می پردازد که بین دو دنیا در گذار است: محله ی فقیرنشینی که در آن زندگی می کند و مدرسه ی پرزرق و برقی که برای تحصیل به آن می رود. تعادل نصفه و نیمه ی میان این دو دنیا زمانی از بین می رود که استار، حادثه ی تیراندازی مرگبار یک افسر پلیس به بهترین دوست کودکی اش، خلیل، را مشاهده می کند. خبر کشته شدن خلیل خیلی زود به تیتر اول اخبار کشور تبدیل می شود. چیزی که همه به دنبال فهمیدنش هستند این است که در آن شب واقعا چه اتفاقی افتاد و تنها کسی که می تواند به این سوال پاسخ دهد، کسی نیست جز استار کارتر. اما گفته ها و نگفته های استار ممکن است جامعه را به آشوب بکشاند و یا حتی زندگی اش به خطر بیاندازد.
      

یادداشت ها

فهیمه

1400/10/23

          این کتاب با یک اتفاق شروع می‌شه. پلیس در یکی از محلات سیاه‌پوستا، به یک پسر شونزده ساله‌ی غیرمسلح شلیک می‌کنه و اون رو به قتل می‌رسونه، و وقایع داستان در مورد تبعات این اتفاقه. بیشتر نمی‌گم که اسپویل نشه. 
گویا این کتاب از زمان انتشار سروصدای زیادی به پا کرده، امتیاز بالایی هم در گودریدز گرفته و به عنوان یکی از بهترین کتاب‌های ۲۰۱۷ انتخاب شده. برای همین خیلی مشتاق بودم بخونمش و خیلی امیدوار بودم بهش. مخصوصا اینکه همیشه ادبیات اقلیت‌ها رو دوست داشتم، مثلا کارهای شرمن الکسی یا تونی موریسون، و نویسنده‌ی این کتاب هم سیاهپوسته. 
در کل از خوندن کتاب راضی بودم اما احساس می‌کنم بیشتر سروصداهای مربوط به کتاب، به خاطر موضوع جسورانه‌ش بوده و الزاما ارتباطی با قدرت قلم نویسنده نداشته. شخصیت‌ها بعضا کلیشه‌ای بودن. اما موضوعی که بیشتر آزارم می‌داد، سینمایی بودن کتاب بود. حالا یا چون نویسنده خیلی تحت تاثیر سینما بوده، یا چون مطمئن بوده فیلم کتابش حتما ساخته می‌شه، دوست داشته تمام دیالوگ‌ها رو خودش از قبل بنویسه. 
البته من با وجود این موارد، از خوندن کتاب لذت بردم و توصیه می‌کنم بخونیدش. ترجمه‌ی کتاب هم در کل خوب و روان بود. البته با سانسورهایی همراه بود که به نظرم اصلا مهم نبودن.
        

4

درون مایه
          درون مایه ی اصلی این کتاب نژاد پرستی در جامعه ی آمریکا، ناعدالتی و احساس تعلق خاطر است. نژادپرستی در کشور آمریکا تاریخ دیرینه ای دارد و همیشه یکی از اصلی ترین موضوعات داستان های نویسندگان آمریکایی مانند تونی ماریسون و ارنست همینگوی بوده است.مبحث ناعدالتی زمانی در کتاب نفرتی که تو می کاری وارد می شود که یک پلیس سفید پوست خلیل را بدون هیچ دلیل موجهی به قتل می رساند. سیاه پوست بودن خلیل آن هم در قرن بیست و یکم به هیچ وجه دلیل موجهی برای کشتن او نبوده و نیست. بنابراین می توان متهم شدن تنها به دلیل رنگ پوست متفاوت را یک ناعدالتی بزرگ دانست.آخرین موضوعی که آنجی توماس در کتابش به آن اشاره کرده است عدم احساس تعلق خاطر به یک جامعه است. یک جامعه فارغ از اندازه اش باید به تک تک اعضایش احساس تعلق خاطر بدهد اما جامعه ی سیاه پوستان آمریکا بعد از گذشتن حدود صد سال هنوزهم این احساس را از کشورشان دریافت نمی کنند و این اتفاق بیش از هرچیزی به آن ها آسیب می زند.
        

1

           یه جاهاییش خیلی کلیشه‌ای بود و باعث میشد چشمام رو بچرخونم که فکر میکنم احتمالا دلیلش این باشه که راوی داستان یه دختر نوجوانه، البته اونقدر هم زیاد نبود که کتاب رو کسل‌کننده کنه و بخوام بیخیالش بشم.  
درکل کتاب نسبتا خوبی بود تقریبا تونست نشون بده نژادپرستی چقدر مزخرفه.
اما یک جای کتاب که یکی از شخصیت‌ها اعتراض کرد به تیراندازی پلیس توی محلشون و گفت: 
(( عوضیا انگار اینجا عراقه)) 
 این حس بهم دست داد که حتی همین دوستان که به نژادپرستی اعتراض دارن خودشون هم نژادپرستن و بنظرشون مشکلی نداره اگه توی خاور میانه کشت و کشتار توسط نیروهای آمریکایی انجام بشه، درواقع انگار خون مردم خاور میانه اهمیتی نداره! حس بدی از این قسمت گرفتم   حسی شبیه به اینکه شاید اگه مسئله نژادپرستی جور دیگه ای بود همینا که معترضن نسبت به باقی نژادها همین رفتاری رو میکردن که سفیدپوستا میکنن.

ترجمه کتاب سرشاااار از اشتباهات تایپی و نگارشی بود و این مسئله دیگه واقعا داره منو دیوونه میکنه، انگار حتی یک دفعه هم قبل از اینکه بفرستن برای چاپ، متن رو نمیخونن. چطور میشه یه کتاب به چاپ ششم برسه و این همه اشتباه داشته باشه؟؟؟؟ 
        

0