معرفی کتاب کاترین (کلیسای نورثنگر) اثر جین آستین مترجم منوچهر آرام

کاترین (کلیسای نورثنگر)

کاترین (کلیسای نورثنگر)

جین آستین و 1 نفر دیگر
3.3
101 نفر |
37 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

207

خواهم خواند

108

شابک
9786009661688
تعداد صفحات
322
تاریخ انتشار
1396/5/10

توضیحات

        قهرمان اصلی این داستان دختری است به نام کاترین مورلند؛ چهارمین فرزند از ده فرزند خانواده ای پرجمعیت که افراد آن به مقدار فراوان از قدرت فکرى، نیروى بازو و مساعدت همدیگر برخوردارند. پدرش فردی سرشناس، نسبتاً متموّل و مرد محترمى به شمار می رود و مادرش، زنى سرشار از احساسات درونى، خوش اخلاق و برخوردار از همه ی صفات نیکوست. او پیش از آن که کاترین متولد شود سه پسر به دنیا آورده و پس از تولد کاترین همچنان از سلامتى کامل برخوردار بوده و مى زیست تا شش فرزند دیگر نیز به دنیا آوَرَد، شاهد بزرگ شدن آن ها باشد و از زندگى کردن در کمال سلامت بهره مند شود. اعضای خانواده مورلند، آدم هاى بسیار ساده اى هستند و سادگى کاترین در طول سال های  متمادى جوانى زندگى او به خوبی نمایان است. اما در طی جریاناتی که برای کاترین پیش می آید از او شخصیتی کاملاً متفاوت با آنچه او در ظاهر در زندگى اجتماعی، با شخصیت پدر و مادرش، ویژگى هاى فردى و تمایلات باطنی اش برخوردار است، در وجودش نمایان می سازد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به کاترین (کلیسای نورثنگر)

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          .
كاترين مورلند دختر پاک و ساده‌دلی است که پس از سفر به شهر تجربه‌هايی را از سر می‌گذراند،اما در عالم خيال همه چيز را با رمان‌هايی كه خوانده مقايسه می‌كند سرانجام به دركي از واقعيت می‌رسد كه براساس آن درمی‌یابد دنياي اطراف واقعی‌تر از دنيای رمان‌هاست 

این همان چیزی است که خیلی ها گرفتارند به آن، دنیای ذهنشان با دنیای واقعیت هم خوانی ندارد و این آغاز مشکلاتشان می‌شود

جین آستن نویسنده کتاب یک داستان ساده را خیلی آرام و بی حاشیه پیش برده است شما با داستان او به قرن هیجدهم در انگلستان سفر می‌کنید و آداب و ادب را در خطوط داستانش حس می‌کنید

بعضی از جملات کتاب که مرا متوقف کرد و برایم پررنگ تر بود را لیست کرده‌ام شاید شما را نیز به فکر وا دارد 

*چه گل‌ها که زاده می‌شوند و نادیده می‌شکفند
و عطرشان را در بیابان به باد می‌دهند

*اگر کسی واقعاً گلویش جایی گیر کرده باشد از تعریف و توجه بقیه زیاد خوشش نمی‌آید چیزی که به آدم مورد علاقه ربط نداشته باشد بی‌خاصیت و بی‌جاذبه می‌شود

*برای کسانی که واقعاً دوست من هستند کاری نیست که من نکنم من اصلا نمی‌فهمم چطور می‌شود آدم‌ها را نصفه‌ونیمه دوست‌داشت من ذاتم این‌جور نیست علاقه‌مند که بشوم تا آخر می‌شوند

*آدم اگر بخواهد به دیگران نزدیک شود باید همیشه جاهل باشد آدم اگر با ذهن دانا نزدیک بشود نمی‌تواند با غرور دیگران کنار بیاید و خب آدم عاقل هم همیشه از این قضیه اجتناب می‌کند

*قبول کنید که گاهی می‌ارزد آدم دو سه سال عذاب بکشد،تا بعد،تا آخر عمرش بتواند کتاب بخواند 

*هر جا که هستی باید قانع باشی به خصوص در خانه خودت زیرا بیشتر وقتت را اینجا هستی 

*هیچ مردی از این ناراحت نمی‌شود که مثلاً یک نفر از زن محبوبش تعریف و تمجید کند.خود آن زن است که می‌تواند این را به ناراحتی برای مردش تبدیل کند

*چیز تازه‌ای برای لذت بردن پیدا کرده‌اید و خوب است که آدم هرچه بیشتر انگیزه‌هایی برای لذت بردن پیدا کند

*آدم اگر همیشه ثابت قدم باشد کارش به لجاجت می‌کشد اگر آدم به موقع کوتاه بیاید نشانه تشخیص درست است

*برای لذت‌ها و شادی‌های خود در این جهان باید همیشه تاوان بدهیم و اغلب همین لذت‌ها را  با ضرر می‌خریم چون سعادت نقد و واقعی را به امید نسیه ای از کف می‌دهیم که شاید نقد شود

*از دست دادن شاید گاهی نوعی به دست آوردن باشد 

*کاترین عزیز مراقب باش چگونه دل می‌سپاری 

#کتاب #کتاب_بخوانیم #جین_آستن #نورثنگرابی #رضا_رضایی #نشرنی #ادبیات_انگلیسی #ادبیات_کلاسیک
        

6

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          #کتاب_شنیدم

*کتاب صوتی #نورثنگر_ابی
نوشته‌ی جین آستین
ترجمه رضا رضایی
گوینده: سحر بیرانوند*

قشنگ و ساده و دوست داشتنی بود. گویندگیش هم خیلی خوب بود.

مثل بقیه کتابهای جین آستین
مربوط به دغدغه های دختران جوان در شرف ازدواجه
و سعی داره روحیات و اخلاقیات مختلف دختران و پسران جوان رو بررسی و موشکافی کنه.

اگر غرور و تعصب رو دوست داشتید، از این هم احتمالا خوشتون میاد. هرچند به اندازه غرور و تعصب جذاب نیست ولی قابل قبوله.
مثلا ۳.۵ یا ۴ از ۵.

البته این کتاب ظاهراً بعد از فوت جین آستین منتشر شده به همراه کتاب ترغیب. (در زمان حیاتش ناشری قبول نکرده چاپش کنه!) 

یه چیز جالب توی کتابای جین آستین
حجب و حیای نوینسده در توصیف لحظات عاشقانه و خواستگاریه!
یعنی آدم توقع داره دیالوگ ها و جملات عاشقانه در لحظه ی خواستگاری رو بخونه ولی جین آستین خیلی سربسته میگذره از این بخش و به صورت کلی میگه جملات عاشقانه‌ی زیبایی رد و بدل شد و به شدت ابراز علاقه کردند به هم و البته دختر هم سکوت کرد و لبخند زد و سرخ شد و خجالت کشید
        

7

عطیه

عطیه

1402/1/16

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

4

sai

sai

1403/9/21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          داستان نورثنگرابی در مورد دختری به نام کاترین مورلنده که کتاب‌های گوتیک دوست داره و فکر می‌کنه دنیای واقعی هم مثل کتاب‌های گوتیکه ولی کم کم با واقعیت وبرو می‌شه.
 در طول داستان خیلی از سادگی و خنگی کاترین حرص خوردم و دلم میخواست خانواده تورپ ها رو تیکه تیکه کنم البته شاید شما انقدر مثل من حرص نخورید.
خیلیا نظرشون نسبت به این کتاب مثبت نیست و میگن خیلی خاله زنکی طوره (واقعا هم هست)و  درسته که اونجوری نبود که بشینم و یه روزه تمومش کنم ولی در کل دوستش داشتم این جزو اولین کتاب‌هایی بود که جین آستین نوشت ولی بعد مرگش منتشر شده و اول قرار بود اسم کتاب کاترین باشه ولی شد نورثنگر ابی.
به نظر من با بقیه کتابای جین استین متفاوت بود با اینکه ایده بخش رومنسش مثل بقیه بود ولی کلیشه شکنی هم زیاد داشت. یه جورایی نویسنده ها کتاب ها و ادما و سنت های اون دوران رو با دیده انتقادی و تمسخر مانند به تصویر کشیده بود و خیلی جاها واضحا دیدگاه جامعه به رمان رو که وقت تلف کردن میدونن مسخره کرده بود و همین دیدگاه های انتقادی باعث شد کتابو دوست داشته باشم.
از این کتاب یه فیلم هم ساخته شده به همین اسم که هنوز ندیدم ولی اگه دیدم ادیت میزنم نظرمو اضافه میکنم.
تو ترجمه های نشر های دیگه با اسم صومعه شمالی و کاترین هم منتشر شده اگه این اسما رو دیدید بدونید همینه.
        

12

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          نورثنگر آبی /کاترین
وقتی میرید سراغ کلاسیک و جین آستین قاعدتاً یا به کلاسیک خوانی علاقه دارید یا به سبک جین آستین و شاید هر دو. اگر هیچکدوم و باز هم چنین کتابی رو انتخاب میکنید، به نظرم بیشتر نقد متوجه خود شماست نه کتاب، مثل اینکه یک کتاب ترسناک بخونیم و بعد انتقاد کنیم که اصلا من رو نخندوند. خلاصه که با دقت انتخاب کنید، و توجه کنید این کتاب دویست سال پیش نوشته شده که خیلی چیزها با امروز متفاوت بوده، بگذریم. داستان در مورد دختر نوجوانی به نام کاترینه که در روستایی زندگی می‌کنه و به معنای واقعی معمولیه، هم در هوش، هم قیافه، هم خانواده و ... با درخواست یکی از دوستان خانوادگی با اونها به شهر میره، اونجا زندگی جدید تجربه می‌کنه با روابط جدید، و مثل تمام آثار کلاسیک عشق هم پای اصلی داستانه. علاقه‌ی کاترین به کتابهای ترسناک و تاثیرش روی قسمتی از کتاب و نتیجه‌گیری‌ای که از این اتفاق می‌کنه جالبه. در مجموع با توجه به چند سطری که ابتدا نوشتم، کتاب بدی نبود و حرفایی برای گفتن داشت.ه
        

5

Yousef Rezaeian

Yousef Rezaeian

7 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

یادداشت  ن
          یادداشت  نورثنگر ابی
در کتاب های اما و غرور و تعصب و عقل و احساس اثر جین استن چیزی که خیلی با چشم میاد و دوستشون دارم روابط عاشقانه و کشش و جاذبه ی بین طرفین هست که در این کتاب همچین چیزی نبود کشش و جذابه ای بین کاترین و هنری نبود ( نسبت به کتاب های دیگر جین استن ) ولی با این حال همین رابطه ی اندک که در کتاب بود خیلی صادقانه و بی شیله پیله بود . طوری که کاترین به هنری اعتماد داشت ، یا طوری که هنری کمک کاترین می‌کرد که ذهنیت خیالیش رو و حسش رو کنار بذاره و به عقل و اندیشه و منطق تکیه کنه یا تلاش کاترین برای دوست شدن با دوشیزه تیلنی و در اولویت قرار دادن این دوستی همه و همه خیلی صادقانه و پاک بود و خیلی به دل من نشست .
بخش دیگری از این کتاب که خیلی برای من جالب بود نشان دادن تفاوت جان تورپ و هنری تیلنی بود . یک نفر چقدر بلند نظر و اقامنش و شخص دیگری چقدر دگم و کوته فکر و خودخواه .
از طرفی ما در این کتاب با کاترین همراهیم شخصیتی که ساده ست و در اوایل کتاب خواننده ممکنه فکر کنه که ممکنه زود تسلیم خواسته های دیگران بشه ولی در اواسط کتاب ما سرسختی کاترین رو میبینیم برای دفاع از حق خودش ، برای کاری که خودش دوست داره بکنه ؛ جالب تر این که این سرسختی و مقاومت در برابر یک آدم گذرا در داستان نیست ، در برابر نزدیک ترین دوستش هست ، در برابر برادر خودش هست و یکی از اشناهاش ولی مقاومت و پا فشاری کاترین برای کاری که دوست داره انجام بده و هنر نه گفتن که ما در کاترین میبینیم به ما نشون میده که سادگی کاترین به معنی احمق بودن اون نیست و همین مقاومت چقدر تونست مسیر زندگی کاترین رو عوض کنه !
این کتاب با کتاب های دیگر جین استن متفاوت هست ؟ بله 
ولی به معنی کم ارزش بودن این کتاب نیست .
        

34

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          عجیب‌ترین کتاب جین آستین بود به‌نظرم. در مستندی که دربارهٔ زندگی جین آستین دیده بودم اشاره شده بود به اینکه در کودکی و نوجوانی داستان‌های ترسناک می‌نوشته، ولی آن‌قدر فضای روایت‌های دیگرش فاصله داره از رمان‌های گوتیک اون دوره که حتی تلاشی که در این داستان برای نزدیک‌تر شدن به اون فضا کرده عجیبه. البته به‌نظرم بیشتر رویکرد انتقادی و حتی شاید تمسخرآمیز نسبت به این ژانر داشت چون در نهایت کاترین متوجه می‌شه که چه افکار مسخره و بچگانه‌ای داشته و این جور چیزها فقط تو داستان‌ها اتفاق می‌افتند نه زندگی واقعی. بااین‌حال، حتی همین رویکرد انتقادی یا شاید تحقیرآمیز به ژانر گوتیک از جانب جین آستین جذاب و بامزه بود.
اما از لحاظ روایی، نسبت به رمان‌های دیگرش خیلی حرف زیادی برای گفتن نداشت و حتی بین هنری و کاترین خیلی جذبهٔ واقعی دیده نمی‌شد. کاترین خیلی بچه بود و طبعاً جهان‌بینی‌اش هم کودکانه بود و هنری هم خیلی نگاه از بالا به پایینی داشت و حتی گاهی حس می‌کردم داره کاترین رو مسخره می‌کنه و خیلی نمی‌فهمیدم چه چیزی باعث کشش این دو کاراکتر به هم شد. برای همین راستش عشق بین این دو چندان برام جذاب نبود؛ در مقابل رابطهٔ سه‌نفرهٔ ایزابلا، جیمز و کاپیتان تیلنی خیلی جالب بود مخصوصاً که این وسط ایزابلا طرف منفی ماجرا بود و به‌نظرم چنین اتفاقی در آثار آستین تازگی داشت. 
مثل «ترغیب» و «منسفیلدپارک» اینجا هم با تیپ شخصیت‌های متفاوتی نسبت به سه اثر اول آستین روبه‌روییم که این خوب بود، اما متأسفانه چندان بهشون پرداخته نشده بود. به‌جز کاترین، ایزابلا و هنری بقیهٔ شخصیت‌ها خیلی عمق نداشتند متأسفانه و برای همین خیلی قابل‌درک و ملموس نبودن‌. مثلاً کاراکتر ژنرال خیلی غریب و غیرقابل‌درک بود. یه جاهایی چنان رفتارهای دوگانه و عجیبی داشت که من حس می‌کردم خودش از کاترین خوشش اومده. برای همین می‌گم توصیفاتش از شخصیت‌های دیگه عمق زیادی نداشت و باعث گیج شدن خواننده می‌شد. 
سبک نوشتاری آستین هم در این رمان عجیب بود، مدام به‌‌صورت مستقیم در مقام نویسنده با خواننده حرف می‌زد و این باعث می‌شد یهو در‌حالی‌که غرق در داستانی از داستان بپری بیرون و راستش یه کم به‌نظرم تو ذوق می‌زد. شاید سعی داشته سبک نوشتاری تازه‌ای رو امتحان کنه ولی نتیجه خیلی جالب نبود و البته طبق معمول مثل باقی کتاب‌هاش یهو در فصل آخر همه چی رو خیلی سریع جمع کرد. حتی دیالوگ بین کاترین و هنری که خیلی خیلی مهم بود نوشته نشده بود و فقط نوشته بود با هم حرف زدند که اصلاً انتظار خواننده رو برآورده نمی‌کرد.
        

2