زهرا 🇵🇸

زهرا 🇵🇸

@misz373

18 دنبال شده

7 دنبال کننده

                جستجوگری در امتداد زمان 

              

یادداشت‌ها

        هیچ وقت با جید چایی نخورین اما از کنار امی حتی رد هم نشین . البته نه به خاطر سیر داستان و ...
چون آدمهایی مثل امی میتونن با هزار یک و بهانه هر کاری میخوان انجام بدم و فقط بسته به منافع خودشون عمل کنن . آخرش هم میشن اون فرشته ی خوب رو که هیچ وقت لو نمیرن ...
خیلی تو نقد داستان وارد نیستم . این کتاب رو هم صوتی شنیدم اما هشداااار اسپویل
۱)صحنه آخر که جید و امی با هم کلنجار میرن و جید میخواد به امی صدمه بزنه خیلی مشابه صحنه ای هست مقابله یوروس و شرلوک هست . جایی که یوروس مدیریت اون مرکز و به دست میگیره و همین طور جید . حالا اتفاقی هست یا نه نمیدونم
۲) اون خبرنگار گفته بود قبلا یه بیمار اومده و گفته با بیماران اینجا بد رفتاری میشه از قصد کنجکار میشه سری بزنه بنا به اتفاق اون اتاق های انفرادی هم استاندارد نیستن اصلا ... گمون کنم هر انفرادی که لااقل تو فیلم ها دیدم یه پنجره ای برای چک کردن فرد زندانی داره .. جید و دوست پسرش که اون دریچه گل نگرفتن که؟! پس باز هم بنا به اتفاق بخش دی قبل از جید هم مشکوک بوده 
۳) کی می تونه وارد یه بخش روانی بشه و  تینر ببره؟ این هم منطقی نیست . اون هم بخشی که طبقه نهمه ! پس به طور اتفاقی تینر اون هم وقتی که ی بیمار با سابقه آتش زایی اونجا بستری میشه 
۴)پیدا کردن کد اتاق و  دسترسی اون انقدر برای بیمارها راحته؟
۵) انتهای کتاب میگه من کد اشتباه رو بهت دادم و تو نتونستی خارج شی . ابتدای ورود به بخش مثلا دکتر بک اون رمز و میزنه و اون صدای بلند کر کننده هم شنیده میشه که نشون دهنده باز شدن در هستش . حالا چطور انتهای فصل میگه ما رمز اشتباه بهت دادیم؟ مگه ایمی و کمرون به نحوه ی وارد کردن رمز نگاه نکردن ؟ رمز اگه ۴۴ باشه و طرف بزنه ۴۳ شما متوجه نمیشین؟  بله میدونم برق رفت . اما این دیالوگ هم اشتباه بود 
به نظرم کتاب بیمار خاموش خیلی منطقی تر بود از نطر روایی تا این کتاب 🫠  البته خود صوتی بودن کتاب و گوینده خوب بود خداروشکر 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

        "اگه مدت زیادی به آینه عقب نگاه کنی تصادف می کنی "
بعد مدت ها این کتاب رو (البته نسخه صوتی) رو تموم کردم 
واقعا واقعا توصیه ش میکنم .  اگه اسم متیوپری رو جستجو کنین بعد از اسم چندلر، احتمال زیاد برمیخورید به مقوله اعتیادش 
⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️ 
هشدارررر!!!!!!!!! احتماااااااااال اسپویلللللللل بعد ایننننننننن خطططططططط 
اعتیادی که بارها و بارها زمین میزنتش اما باز هم به هر نحوی بلند میشه . بارها می بازه اما بارها هم بلند میشه تا باهاش بجنگه ... نمیدونم تا حالا توی بچگی با کامپیوتر بازی igi  یا کالاف انجام دادین یا نه؟ از این بازیا که تفنگ دستت میکردی و میری جلو آدم بکشی ... حالا تو igi بدتر بود . یه ستون داشت که جونتو نشون می داد. فکر کن اول مرحله باشی و جونت ۱۰ درصد باشه خب نمی صرفه بری جلو .. ریسکه!!!من یکی شاید یه نارنجک بندازم تا دوباره بازی شروع شه ولی خب زندگی واقعی اینجوری نیست ... متیوپری هم خیلیییی اشتباه داشت خودش هم اعتراف میکنه بهش . اما بارها سعی کرده بجنگه . قبلا میگفتن مرگش به خاطر سومصرف مواد بوده اما جدیدا یه جا نوشته بود پزشک و همکارش بهش دارو دادن و ..... 
بگذریم ... مشخصه بعدی که این کتاب داره که بدترین عوارض اعتیاد و میگه ‌ . انواع مختلفی که تجربه کرده تا بدترین عوارض روحی و جسمی که به خاطر اعتیادش داشته.. حتی خودش میگه توی فرندز جاهایی که چاق بودم این و مصرف میکردم و وقتی لاغر بودم فلان چیزرو . یا حتی انقدر به حافظه اش آسیب وارد شده بود که یکی رو اشتباه گرفته بوده و از مصرف مواد حداقل تا جایی که من شنیدم دفاع نمی کرد  . بنظر من یکی که کتاب خوبی بود. 

      

1

        در ادامه قسمت هایی از کتاب کاملا لو میره !:)
از لحاظ تکنیک کتاب جالبی هست . تکه هایی زیادی از پازل در فصل اول روی میز ریخته میشه . تو فصل دوم بر اساس رنگ و احساس کمی مرتب میشه .. و در فصل سوم و چهارم بر اساس زمان و موقعیت پازل کنار هم قرار میگیره .
مسلما خوندنش راحت نیست و توی دو فصل اول آدم خسته میشه . 
همون طور که توی نقد های کتاب هست داستان در مورد تباهی یک خانواده ست . و شاید تنها کسی که بتونیم بهش خرده نگیریم بنجی ،پسر معلول خانواده ست چون درکی درست از زندگی نداره .
مادری ضعیف و وابسته و پدری الکی و از نظر من بسیار پوچ گرا ( که احتمالا به خاطر شکست های پی درپی خانواده ش و از دست رفتن ثروتش باشه) شالوده خانواده رو تشکیل میدن . بنجی که گفته شد و در طی داستان اسمش هم تغییر میکنه که درست نمیدونم چرا.. کوئنتین پسر ارشد خانوادس . زمینی رو برای تحصیلش می فروشن و راهی هاروارد میشه . خانواده شو خصوصا خواهرشو دوست داره . اما این تصور و داره که خواهرش فرشته ست که این طور نیست . در نهایت به خاطر رابطه ای که خواهرش داشته و توان تحملش رو نداشته مسئولیتش رو به دروغ به عهده میگیره و خودش رو تو دریاچه غرق میکنه .. جیسون پسر بعدی خانواده . مورد علاقه مادر . بسیار پول دوست و منفعت طلب . بر عکس کوئنتین (پسر) از نظرش همه زن ها بد هستند و باید تربیتشون کرد و ... عیر از مادرش کسی ازش خوشش نمیاد . و پول هایی که کدی برای دخترش( که ظاهرا مشخص نیست پدرش کیه دقیقا )رو میدزده و برای خودش برمیداره . یک جورایی بد مطلق .
اما شخصیت دیگه ای که داستان از زبونش اصلا روایت نمیشه اما بیشترین تاثیر رو رو کل خانواده میذاره کدی هست. دختر مهربون و همچنین سرکش خانواده . خواهرمورد علاقه بنجی و کوئنتین... 
اما به نظر من این مهربونی فقط تو ظاهره . برادرش کوئنتین به خاطر رابطه پنهانی خواهرش خودکشی میکنه و به دروغ مسئولیت فرزند خواهرش و به عهده میگیره تا کدی مجبور نباشه با کسی دیگه ازدواج کنه  و ... اما در عین این حال کدی حامله میشه .. اما به کوئنتین میگه من مریضم و به خاطر این بیماری باید با یکی ازدواج کنم و مهم نیست کی  تا این قضیه رو گردن اون بندازم ازدواجش شکست میخوره.. و بعد اسم دخترشو کوئنتین میذاره (اسم برادرش) که همه بار گناه متوجه خودش نباشه و تقصیرها رو گردن برادر مرده اش بندازه . در نهایت دخترشو پیش پدر و مادرش رها میکنه و میره .‌ گاها هر ازگاه پولی میفرسته برای دخترش تا کمبودی حس نکنه ... دنیا از همین دست انسان های به ظاهر مهربون ضربه میخوره نه انسان هایی مثل جیسون ، کوئنتین یا بنجی


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.