معرفی کتاب آخرین نبرد اثر سی. اس. لوییس مترجم امید اقتداری

آخرین نبرد

آخرین نبرد

سی. اس. لوییس و 2 نفر دیگر
4.0
44 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

73

خواهم خواند

23

ناشر
هرمس
شابک
9789647100090
تعداد صفحات
184
تاریخ انتشار
1394/1/18

توضیحات

        ماجراهای نارنیا از هفت کتاب مستقل پدید آمده است که خواننده می تواند آنها را به دنبال هم و یا جدا از هم بخواند و از حوادث در هم تنیده و تخیل برانگیز آنها لذت ببرد.
این هفتگانه جذاب و پر هیجان سالهاست که در سراسر جهان با استقبال گرم و روزافزون نوجوانان جهان روبه رو شده است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آخرین نبرد

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به آخرین نبرد

پست‌های مرتبط به آخرین نبرد

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

۱ داستان‌ه
          ۱ داستان‌های این مجموعه هم لذت بخش و خوندنی و پر از جذابیته و هم پر از پیام‌های فوق‌العاده ست که نه تنها برای بچه‌ها، بلکه برای هر انسانی آموزنده ست، مثل؛ همدلی داشتن، مودب بودن، خودخواه نبودن، مغرور و متکبر نبودن، صبور بودن، ثروت پرست نبودن، نبرد همیشگی خیر و شر، ایمان داشتن و فراموش نکردن یاد خدا و نشونه‌هاش.

۲ برای رده سنی ب به بالا مناسبه. رده ب می‌تونه از ماجراها، نبرد خیر و شر، شخصیت دوست داشتنی و قدرتمند و پر ابهت اسلان و ماجراهای بانمک حیوانات سخنگو لذت ببره. ممکنه درک استعاره‌ها براش هنوز دشوار باشه، اما مفاهیم اخلاقی مثل صداقت، شجاعت فداکاری و رشد شخصیت رو به خوبی درک می‌کنه. گروه هدف اثرپذیر لوییس در زمان نوشتن کتاب هم همین بوده و تمام شخصیت های اصلی قهرمان حدوداً ۹ تا ۱۲ ساله هستند. اما به هرحال متن ادبی هست و خوندنش کمی برای رده ب دشواره.با کمی تلخیص میشه برای رده الف هم تعریف کرد داستان رو.

۳ لوئیس در مصاحبه‌ای گفته بود من اسلان رو تمثیلی از عیسی قرار ندادم بلکه (بالاتر از این،) تصور کردم اگه یه دنیا از حیوانات سخنگو وجود داشت مسیح اون دنیا یک شیر سخنگو می‌بود، چون هم شیر ارجاع های مذهبی در عهد قدیم داشت و هم پر ابهت و قدرتمنده. پس مسیح  نارنیا رو به شکل اسلان درآورد در داستان. بنابراین با این دید باید نگاه کنید که شیر در قصه نماد عیسای مسیحیت معتقد به تثلیث هست. اسلان در داستان هم تجسد خداست و هم پسر خدا.

۴ اسلان در سراسر این مجموعه همون ویژگی های عیسای مسیحی‌های معتقد به تثلیث رو داره. پسر امپراتور اون سوی دریاهاست، خودش ویژگی خدایی داره و خالق دنیا و مخلوقات نارنیاست، می‌گه پسر آدم اگر اشتباهی کنه من تاوان می‌دم (جلد ۱، خواهرزاده جادوگر)، به خاطر گناه پسر آدم خودش رو فدا می‌کنه و کشته می‌شه و بعد دوباره زنده می‌شه (جلد ۲، شیر ساحره و کمد لباس)، همه جا با ما حاضره و همیشه حواسش به همه هست و درحال لطف و کمک به ماست حتی اگه ندونیم و دیده نشه، با مجازاتش انسان گناه‌کار به شکل حیوان مسخ می‌شه (جلد ۳ اسب و  و پسرک او)، اگر به خودت تلقین کنی وجود نداره و باورت رو بهش از دست بدی نشونه‌هاش هم از نظرت ناپدید می‌شن، بزرگی اون در نظرت به اندازه رشد خودته (جلد ۴ شاهزاده کاسپین) دوست داشتن اون نمی‌ذاره پای مخلوقات در گناه بلغزه و وسوسه بشن و اسیر طمع ورزی‌های رنگارنگ بشن (جلد ۵ کشتی بامداد نورد )، فراموشی نشونه های اون زندگی رو سخت می‌کنه، توجه اون در درجه اول به مخلوقات باعث توجه مخلوقات به اونه (جلد ۶ صندلی نقره ای )، و نهایتاً این اسلانه که موجودات رو بر اساس نیت‌های خیر یا شر به سمت بهشت یا جهنم هدایت می‌کنه (جلد ۷ آخرین نبرد).

۵ اگر بچه‌ای مجموعه رو خوند خیلی خوبه که بعدش باهاش صحبت کنید و بگید اسلان تو قصه همون عیسی علیه السلام پیامبر دوست داشتنی و بزرگوار و عزیز ماست و از حقیقت وجودش و تفاوت‌هاش با عیسای داستان بگید. حتی می‌شه باهاش راجع به شباهت‌ها و تفاوت‌های امام زمان عزیز ما با اسلان صحبت کنید، شباهت‌هایی مثل این‌که امام زمان ما هم همیشه هست اگرچه نبینیمش، اگر نبود این دنیا هم نبود، همیشه حواسش به همه موجوداته و واسطهٔ تموم نعمت ها ‌و خوبی هایی که به ما می‌رسه هست اما خدا نیست، و قرار نیست هر وقت کمک بلافاصله خواستیم ظاهر بشه و مشکلمون به کلی ناپدید بشه چون خدا کارگردان صحنه زندگی ماست. تشابه هیبت و شکوه و قدرت شیر به اسدالله الغالب (شیر خدای پیروز) امیرالمومنین علی علیه السلام هم جذابه.  

۶ دقت ترجمه‌ی پیمان اسماعیلیان بی نظیر و فوق العاده بود، انتقال دقیق هم متن و هم لحن نوشتار کاری نیست که از عهده هر کسی بر بیاد

۷ و نهایتاً خوش به حال حضرت عیسی. حتی اگر جاهایی اعتقاد نویسنده از حقیقت وجودی حضرت عیسی رو قبول نداشته باشیم، اما لوئیس انقدر دوستش داشته که تمام توان هنریش و قدرتش در قصه گویی و خلق یه جهان جذاب رو خرجش کرده تا بچه ها با محبوبش آشنا بشند و دوستش داشته باشند.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

نارنیا، من
          نارنیا، من هیچ‌وقت تو را نخواهم دید. هیچ وقت در کایرپاراول قدم نخواهم زد و هیچ‌گاه چراغی که در جنگل‌هایت روشن و نشانه‌ای از دنیای خودمان است، را نمی‌بینم.
اما از تو سپاسگزارم. به خاطر جادویی که در کودکی به من هدیه دادی. به خاطر شور و شعفی که در دخترکی هفت ساله ایجاد کردی و باعث شدی تا آرزو کند در نارنیا را بیابد. اکنون از آن روزها سالیانی گذشته و آن دخترک، برای آخرین بار صفحات آخرین نبردت را مرور می‌کند.
نارنیای عزیز، می‌دانستم قرار است با چه چیزی رو به رو شوم، ولی نمی‌دانستم قرار است داستان این‌گونه پیش برود. فکر نمی‌کردم پایان داستان چنین کوبنده باشد. فکر می‌کردم تو داستانی هستی که برای کودکان نوشته شده‌ای، نه بزرگسالانی که دنبال حماسه هستند.
می‌دانم که برای کودکان بودی، و می‌دانم که داستانی بودی که چندان عمق نداشت، ولی برای من پر از رمز و راز بودی و به خاطر اینکه در کودکی‌ام به من و خیلی از کودکان دیگر موهبت لذت بردن از داستان لوسی، ادموند، پیتر و سوزان و شیر و کمد و جادوگر سفید را دادی، ممنونم. ممنونم که منبع اقتباسی برای فیلم‌سازان شدی تا خیلی از انسان‌ها با تو آشنا شوند و به سوی کتاب‌هایت بیایند. و متاسفم که تو را زودتر نخواندم. 
امیدوارم روزی در جنگل‌هایت قدم بزنم. شمشیر در دستم بگیرم و برایت بجنگم.
اما آن موقع به سرزمین اسلان خواهم آمد، نه به نارنیا. 
و در آخر،
نارنیا! نارنیا! نارنیا! برخیز. عشق بورز. بیندیش. سخن بگو. درختانت متحرک باد، جانورانت سخنگو، آب‌هایت مقدس.


پ.ن: اولین بار است که برای انتشار فیلمی بر اساس یکی از داستان‌های محبوبم متاسفم. متاسفم که قرار است اقتباس جدید این کتاب از نتفلکیس منتشر شود. معلوم نیست باید منتظر چه چیزی باشیم. در هر صورت اقتباس های قدیمی این کتاب به شدت زیبا و وفادار به داستان بودند و تغییرات ایجاد شده هم مفید و جذاب بود.
        

46