معرفی کتاب دیدار به قیامت اثر پیر لومتر مترجم مرتضی کلانتریان

دیدار به قیامت

دیدار به قیامت

پیر لومتر و 1 نفر دیگر
4.1
22 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

38

خواهم خواند

41

ناشر
آگاه
شابک
9789644163456
تعداد صفحات
496
تاریخ انتشار
1399/11/5

توضیحات

        
«جنگ برای تجارت بسیار سودآور است،حتا پس از پایان آن»
با به پایان رسیدن بزرگ ترین کشتار قرن بیستم در جنگ جهانی اول در سال های 1914-1918 و باقی ماندن ویرانه هایی عظیم،دو نجات یافته ی این فاجعه،دو سرباز خط مقدم جبهه،که چندان هم سلامت جسمی و روحی ندارند،وادار میشوند کلاهبرداری حیرت انگیز و ضد اجتماعی طرح ریزی کنند که آن را تا سرانجام پی میگیرند.گویا از میدان افتخارآمیز نبود با دشمن،برای نجات میهن،تا صحنه های کسب سود راه درازی در پیش نیست...
دیدار به قیامت بنای عظیمی است بر افراشته بر پایه های بی رحمی ها و تقلب هی گوناگون،با ساختاری چنان درخشان وقدرت بیانی چنان پر صلابت که،به باور اهدا کنندگان جایزه ادبی گنکور به این کتاب،چنین رمان باشکوهی بعد از جنگ های 1914-1918 تا کنون خلق نشده است.

      

لیست‌های مرتبط به دیدار به قیامت

رضا امیرخانی

رضا امیرخانی

1401/7/25 - 09:13

پیش رویجامعه های ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرنبرج سکوت

سیاهه‌ی دوصد

100 کتاب

15 سال پیش «سیاهه‌ی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصله‌ی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خوانده‌ام که 920 تا را شماره زده‌ام و یادداشتی ولو کوتاه نوشته‌ام درباره‌شان. بارها از من خواسته‌اند که افزونه‌ای بزنم بر سیاهه‌ی صدتایی و مثلاً سیاهه‌ی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آورده‌ام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریب‌الاجتهاد است و ادامه را به سلیقه‌ی تربیت‌یافته‌ی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیری‌های مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاهه‌ی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاهه‌ی دوم نیست. حتا سیاهه‌ی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابی‌ست از به‌ترین کتاب‌هایی که در این پانزده سال خوانده‌ام. می‌خواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصل‌ش شد همین «سیاهه‌ی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاهه‌ی دو صد». تنها به رمان نپرداخته‌ام، اما به یقین می‌گویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیق‌تر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، می‌توان گفت که آن‌چه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمین‌های دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه می‌زند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقاله‌ی بلند و حتا متن‌نامه‌های مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رمان‌نویس ام‌روز نیاز به متونی دارد که پیکره‌ی داستان را نشان بگیرد؛ پیکره‌ای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکره‌ای که ذات مفهومی رمان است... همه‌ی عناوین انتخاب شده با این پیکره هم‌راستاست. «سیاهه‌ی دوصد» سیاهه‌ای است از جنس ادبیات برای رمان‌نویس... ثلث‌ش حتما سلیقه‌ی من نگارنده است اما یحتمل دوسوم‌ش مشترک است در بسیاری نگاه‌ها... خوش‌حالی دیگری دارم که نمی‌توانم پنهان‌ش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاهه‌ی صدتایی رمان را می‌نوشتم، دربه‌در می‌گشتم دنبال مولف فارسی‌زبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسنده‌گان نیمی از آثار «سیاهه‌ی دو صد» فارسی‌زبان‌ند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397

123

یادداشت‌ها

          رمان دیدار در قیامت را خواندم یک تراژدی مهیج و جذاب. که از دل واقعه جنگ جهانی اول بیرون آمده است: 
‏
 جایزه‌ی ادبی گنکور فرانسه در سال ۲۰۱۳ است. این داستان در روزهای پایانی جنگ جهانی اول و در سنگرهای میان آلمان و فرانسه روی می‌دهد. نویسنده می‌کوشد در این کتاب، خشونت و جنون نهفته در روح جنگ و در هم پیچیدن روابط انسانی و اجتماعی در چنین زمان و فضایی را به تصویر بکشد. همچنین نشان دهد چگونه میراث جنگ در دنیای پس از آن خود را بروز می‌دهد.
کتاب اینگونه آغاز می‌شود:
«همه‌ی آن‌هایی که تصور می‌کردند این جنگ به‌زودی پایان خواهد یافت دیرزمانی است که در همین جنگ جان باخته‌اند. دقیقا از همین جنگ. برای همین آلبر شایعه‌های ترک مخاصمه را چندان جدی نمی‌گرفت. بیش‌تر از تبلیغاتی که اول جنگ رواج داشت به این شایعه‌ها بها نمی‌داد، همان‌ها که می‌گفتند گلوله‌های بُش‌ها آن قدر نرم است که مثل گلابی‌های پُخته وقتی به لباس نظامی فرانسوی‌ها می‌خورد وامی‌رود، که موجب شلیک خنده‌ی نظامیان فرانسوی می‌شد. آلبر انبوهی از نعش‌های همین‌ها را دیده بود که هرکدام در حال خندیدن با یکی از همین گلوله‌های نرمِ آلمانی از پا درآمده بودند. "
اگر چه این رمان  چند شخصیت اصلی جذابی مثل آلبر، ادوارد، هنری ، مالدن و... دارد اما من از شخصیت مرلن بیشتر خوشم آمده شخصیتی نویسنده آخر و عاقبت او را چنین در پایان رمان رقم می‌زند:
باقی می‌ماند ژوزف مرلن، که کسی هرگز به فکر او نبود، از جمله شما! 
نگران نباشید: ژوزف مرلن همیشه در زندگی مورد نفرت همه بود و همین که مُرد همه او را فراموش کردند؛ اگر برحسب تصادف نام او جایی به میان می‌آمد، فقط خاطرات بدِ همه درباره‌ی او زنده می‌شد. 
او یک شب نخوابیده بود تا همه‌ی اسکناس‌های درشتی را که هنری دولنه ـ پرادل به‌عنوان رشوه به او داده بود، یکی‌یکی، به‌وسیله‌ی نوارچسب به گزارش خود بچسباند. هر اسکناس یک تکه از داستان او و شکست او بود، ولی شما همه‌ی این‌ها را بهتر از من می‌دانید. 
مرلن پس از تسلیم گزارش انفجاری‌اش، که دلیل قاطع محکومیت سنگین هنری بود، به خواب زمستانی فرورفته بود و دوران خدمت‌اش عملاً پایان یافته بود و تصور می‌کرد که زندگی‌اش نیز پایان یافته است. اشتباه می‌کرد! او در ۲۱ ژانویه‌ی ۱۹۲۱ بازنشسته شد، ولی تا آن تاریخ، مطابق معمول سنوات گذشته‌ی دورانِ خدمت‌اش و..."
        

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          

گاهی از خواندن یک کتاب لذت می‌بری، گاهی خواندن یک کتاب حالت را خوب می‌کند اما این لزوماً به این معنا نیست که که آن کتاب محتوای مفید و حال‌خوب‌کن داشته باشد و یا پر از مطالب مثبت و امیدوارکننده باشد. گاهی خواندن یک کتاب حالت را خوب می‌کند چون خوب و هنرمندانه نوشته شده هرچند که محتوایش نومیدکننده و تلخ است و یا شخصیت‌هاش آدم‌های پاک و اخلاق مدار و بافضیلت نیستند. اما خواندن ماجراها و سرگذشتشان آن‌قدر که خوب روایت شده تو را از دنیای خودت جدا می‌کند و به دنیای کتاب و آدم‌هاش می‌برد و لذت فراوانی برایت به ارمغان می‌آورد. 
کتاب *به امید دیدار در آن دنیا* از آن دسته کتاب‌هاست. کتابی نوشته‌ی پی‌یر لومتر که جایزه گرفته و تقریباً قطور است اما بسیار خوش‌خوان است و از قضا ترجمه‌ی خوبی هم دارد! خواندنش می‌تواند ساعت‌های لذت‌بخش کتابی را بهتان هدیه بدهد!
داستان کتاب برمی‌گردد به جنگ‌جهانی اول و ماجرا از نگاه سربازان فرانسوی روایت می‌شود. روزهای آخر جنگ است و همه در انتظار آتش‌بس‌اند. سربازان امیدوارند بتوانند از چنگال مرگ جان سالم به‌در ببرند. اما ماجرایی در آخرین روز اتفاق می‌افتد که دستمایه‌ی نویسنده‌ی خوش‌ذوق برای ادامه‌ی رمان می‌شود. اتفاقی که زندگی شخصیت اصلی داستان را سال‌ها تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و آن را زیر و رو می‌کند‌.
در خلال داستان با مفاهیمی هم‌چون فساد اخلاقی، طمع، حرص، خودخواهی، ترس و بزدلی انسان‌ها آشنا می‌شویم و انعکاس آن‌ها را در درون ذهن‌شان و همین‌طور در رفتارهایشان می‌بینیم. فساد اداری فرانسه‌ی آن زمان، نگاه ابزاری که حاکمان نسبت به جنگ و سربازان دارند، بی‌توجهی به کهنه‌سربازان، بی‌احترامی به کشته‌شدگان و....از جمله مسائلی است که هنرمندانه و درست مثل یک فیلم سینمایی به تصویر کشیده شده است. 
این کتاب را می‌توان در دسته‌ی ادبیات ضدجنگ قرار داد و نگاه غربی نسبت به جنگ را در این داستان کاملاً متوجه شد. جنگی پوچ و باطل که عده‌‌ی بی‌شماری از جوانان بی‌گناه را به خاطر امیال قدرت‌طلبانه‌ی حکومت‌ها به کام مرگ می‌کشاند. حتی می‌توان این کتاب را با کتاب‌های دفاع‌مقدس خودمان مقایسه کرد و به خیلی چیزها پی برد. 
رفتار انسانی رزمنده‌های ما  کجا و وحشی‌گری های سربازان کشورهای جنگ‌طلب کجا؟
        

5

سَمی

سَمی

1404/4/8 - 09:44

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب از زبان راوی قابل اعتمادی بیان شده که از همان اول می‌توان نیت و راه و روش شخصیت‌های داستان را فهمید. از لومتر کتاب «سه روز و یک زندگی» را خوانده بودم که به قول مترجم، او را بیشتر به سبب رمان‌های پلیسی‌اش می‌شناسند. آن کتاب را خیلی پسندیده بودم؛ اما «به امید دیدار در آن دنیا» یکسر با آثار پیشین او متفاوت است. کتاب داستانی ضدجنگ دارد در بحبوحه‌ی جنگ جهانی اول. کتاب را با شناخت از سربازی به نام آلبر شروع می‌کنیم که در انتظار اتمام جنگ، آرزوی دیدار با مادر و معشوقه‌اش را دارد و هرلحظه در این فکر است که جنگ به زودی تمام می‌شود؛ولی داستان قرار است تازه بعد از آن آغاز ‌شود. در کنار آلبر با ستوان پرادول و بقیه‌ی شخصیت‌ها آشنا می‌شویم که نشان می‌دهد در آن وضعیت سردمدارانی هستند که هیچ‌گاه دست از مال‌اندوزی برنداشته و در پی کاسبی با سود فراوان هستند. در این وضعیت مهر پدری به فرزند، انتظار برای دیدار او پس از جنگ، یافتن زندگی آرامش‌بخش، کسب شهرت، خیانت، تاثیرپذیری و تربیت آلبر که گهگاه نشانه‌هایی از آن را در داستان می‌خوانیم نشان‌دهنده‌ی آن است که وجه انسانی در شخصیت‌هایی پیدا و در بعضی ناپیداست.
        

1

معصومه سعادت

معصومه سعادت

1402/1/18 - 13:58

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

درسا احیا

درسا احیا

1402/2/4 - 21:13

1

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

1404/6/26 - 11:39

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این رمان از مهم‌ترین آثار ضد جنگ در ادبیات معاصر فرانسه است. برخلاف بسیاری از رمان‌های جنگ که بر جبهه‌ها، خشونت، و قهرمانی‌های نظامی تمرکز دارند، لومتر جنگ را از زاویه‌ی دیگری می‌بیند: از نگاه بازماندگان زخم‌خورده، فریب‌خورده و مطرود جامعه.
ماجرا در نوامبر ۱۹۱۸، روزهای پایانی جنگ جهانی اول، شروع می‌شود. جبهه‌ها ساکت‌اند، همه می‌دانند پایان نزدیک است. اما ستوانی جاه‌طلب و بی‌رحم برای کسب افتخار و ترفیع، حمله‌ای بی‌فایده و خونین را فرمان می‌دهد. در این میان دو سرباز – آلبر و ادوارد – در شرایطی هولناک با هم پیوندی ناگسستنی می‌یابند:

آلبر مردی ساده و بزدل است که فقط می‌خواهد زنده بماند.

ادوارد هنرمندی حساس و خیال‌پرداز است که در جنگ صورتش را از دست می‌دهد و بدل به انسانی «بی‌چهره» می‌شود.


پس از جنگ، هر دو در پاریس سرگردان‌اند؛ جایی که جامعه به استقبال قهرمانان فاتح می‌رود، اما برای قربانیان زخم‌خورده جایی ندارد. در این شرایط، آن‌ها وارد طرحی شیادانه می‌شوند: فروش مقبره‌های یادبود برای کشته‌شدگان جنگ، در حالی که قصد اجرای واقعی آن را ندارند. این کلاهبرداری، در واقع واکنشی است به فساد و ریاکاری مقامات و بورژوازی فرانسه پس از جنگ.

        

25

فریبا رحمانی

فریبا رحمانی

1404/7/10 - 20:34

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          خیلی خیلی خیلی قشنگ، غم‌انگیز، و تا حدی عجیب بود.
یه رمان ضد جنگ، که فقط با پرداختن به زندگی چند شخصیت، نشون داد تبعات جنگ چه‌قدر می‌تونه فاجعه‌بار باشه. با دیدن این‌که تنها زندگی یه نفر چه‌طور در لحظه، اونم با چنین شدتی زیر و رو شد، نمی‌تونم از فکر به این‌که تا حالا چند میلیون زندگی این‌طوری دگرگون شده، دست بردارم :((
ولی واقعاً انسان محصولِ یه لحظه‌س! خیلی چیزا تو یه لحظه اتفاق میفته و تأثیر خییییییلی گسترده‌ای به جا می‌ذاره، که شگفت‌انگیزه!
کاش بشر انقدر خودخواه نبود. اصلاً فلسفهٔ جنگ و دشمنی رو درک نمی‌کنم. فلسفهٔ کشتن و بدتر از کُشتن‌ها رو نمی‌فهمم.
و این کتاب چه‌قدر خوب به «بعد از جنگ» پرداخته بود. چیزی که خیلیا ممکنه راجع بهش ندونن و حتی بهش فکر نکنن. واقعاً زندگی بعد از جنگ، دیگه زندگیِ قبل از جنگ نیست. اکثر اوقات و اکثر چیزا هیچ جوره قابل تعمیر و ترمیم نیست.
چه‌قدر توصیفات عالی بود! چه‌قدر عمیق می‌شد وارد قصه بشی. غرق بشی و ساعت‌ها بیرون نیای.
یه مقدار مسائل جنسی سانسور شده بود که من از طریق دیگه‌ای پیدا کردم و خوندم. البته زیاد نبود. خیلی مهم هم نبود. ولی متنفرم از سانسور و این‌که بهت اجازهٔ تصمیم نمی‌ده‌. این‌که خودت انتخاب کنی چی بخونی و چی ببینی! و اینکه با سانسور و حذف، فقط بخشی از حقیقت زندگی حذف می‌شه که واقعاً وجود داره.
شخصیت‌پردازی محشر بود. انواع متنوعی از شخصیت‌ها رو داشت. چه‌قدر از مادلن خوشم اومد. رفتار مادلن و پدرش در مورد داماد خانواده، چیزی بود که کم می‌بینیم. انقدر منطقی و جدی و خوب. خیلی بد می‌شد اگه مثل همهٔ کلیشه‌ها رفتار می‌کردن. با اینکه ژوزف مرلن عجیب و حتی چندش بود، از کاری که با هانری کرد خیلی خوشم اومد. از هیچ‌کس اندازهٔ هانری دولنی-پرادل بدم نیومد! نفرت‌انگیزِ فرصت‌طلبِ عوضی :| دلم برای ادوارد و آلبر هم خیلی سوخت :((( یه جاهایی از ادوارد و مقاومتش حرص می‌خوردم (که البته حق داشت و شاید می‌خواست همون قضیهٔ جبران‌نشدنی بودن عواقب جنگو نشون بده)، ولی در نهایت دلم برای هردو به شدت سوخت. تا مدت‌ها تو ذهنم می‌مونن :( 3≻
به اندازهٔ کافی اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی هم داشت. خیلی جاها غافلگیر می‌شدی. و آخرش... آخ از آخرش :(( می‌دونستم تهش چیه! ولی نمی‌دونستم به این صورت پیش میاد :(
دوست داشتم آقای پریکور همه چیزو بفهمه، ولی فکر کنم نفهمید. دلم براش سوخت. ولی شاید باید این‌طور نتیجه بگیریم که زندگی در گذره و نباید لحظه‌ها رو از دست داد. چون ممکنه هیچوقت دیگه فرصتش پیش نیاد. حتی آلبرم گمونم نفهمید آخرش چی شد! ولی خب نمی‌شه کتاب همهٔ معماها رو حل کنه. این خیلی شبیه‌تره به زندگی واقعی که توش اکثر گره‌ها بسته می‌مونه و ما علت و حتی راه‌حل خیلی چیزا رو هیچ‌وقت نمی‌فهمیم.
خلاصه کنم: واقعاً واقعاً لذت بردم ازش و با اینکه خیلی کم به کتابی ۵ ستاره می‌دم، بهش ۵ دادم.
البته کلاً تصمیم گرفتم دیگه انقدر سخت‌گیر نباشم و وقتی یه کتابی در حد و اندازهٔ خودش خوبه، پنجو بدم :)
ولی این کتاب حقیقتاً لایق ۵ و بیشتر از ۵ بود. از دستش ندید.
        

0