یادداشت نرگس نقشی
1403/2/11
4.1
12
خواندن این کتاب برای من یک سال طول کشید. نه اینکه کتاب روانی نباشد، داستان نداشته باشد و جذاب نباشد. چون روایت جنگ همه جا روایت جنگ است. عوض کردن نام جنگ چیزی از چهره پر وحشت آن کم نمیکند. یکبار خیلی کوچک بودم که با پدرم رفته بودیم خوزستان، در آن سفر ما را برد جایی که مجروح شده بود. بعد از آن رفتیم دهلاویه. بنا کردم که میخواهم لبه دیوار راه بروم. پدرم دستم را گرفت و لبه دیوار راه رفتم. یادم نیست آن جاها بود یا جای دیگری از سفر، اما جملهای گفت که همیشه یاد من مانده: "کسی که میرود جنگ دیگر بر نمیگردد". آلبر و ادوارد وقتی به پاریس بر میگردند، انگار قرار است ورق قصه برگردد و روزهای خوبی به تلافی روزهای بد جنگ در انتظارشان باشد. اما من از همان موقع برگشت خوب میدانستم چیزی عوض نخواهد شد. "کسی که رفته جنگ دیگر بر نمیگردد"...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.