معرفی کتاب بهار برایم کاموا بیاور اثر مریم حسینیان

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
164
خواهم خواند
40
توضیحات
حالا هر روز دنبالت میگردم،لابه لای شاخه های بلند کاج،زیر زمین،توی خانه ی برفی و حتی پشت صندلی های مینی بوس سرک میکشم.شاید یکی از همین روزها گوشه ی لباس صورتی ات را ببینم و نفس راحتی بکشم.آن وقت مطمئن میشوم که گنج را یافته ام. میبینی؟تا عید هم برفها آب نمیشوند.سلام این را می داند.برای همین است که هزار شمع هرشب روشن میکند برای اینکه بدون ترق و توروق تا خود صبح بسوزند و من دیگر نترسم. اما من که نمی ترسم.فقط نگرانم کامواهایم تمام شوند.آن وقت چه کار کنم؟هان؟
بریدۀ کتابهای مرتبط به بهار برایم کاموا بیاور
نمایش همهیادداشتها
1400/11/9
1403/10/10
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
همه چیز برایم گنگ و مبهم باقی ماند! از اینکه تمایلی به مطالعه دیگر آثار این نویسنده ندارم مطمئنم اما علت این همه تعاریف و جایزه ها برایم روشن نشد؛ هیاهو برای هیچ! شخصیت اصلی مریم بود؟ نگار بود؟ همه چیز خیال بود و قصه یا تجربه های شخصی؟ علت مرگ بچه ها چه بود؟ نسترن خانوم چه می خواست از جان این خانواده ی بی نوا؟ و هزاران سوال بی جواب دیگر..
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1401/8/4