معرفی کتاب هزار خورشید تابان اثر خالد حسینی مترجم بهناز پیاده

هزار خورشید تابان

هزار خورشید تابان

خالد حسینی و 2 نفر دیگر
4.1
319 نفر |
99 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

709

خواهم خواند

159

شابک
9786006585468
تعداد صفحات
398
تاریخ انتشار
1397/12/26

توضیحات

        هزار خورشید تابان دومین اثر خالد حسینی نویسنده ی آمریکایی افغان تبار (خالق رمان مشهور بادبادک باز) است که پس از انتشار با استقبال کم نظیری مواجه شد.هزار خورشید تابان ماجرای نسلی است که با دیدگاهی کاملا متفاوت در مورد خانواده و عشق، چشم به جهان می گشاید. داستان زندگی مریم و لیلا زنانی که سرنوشت شان به طور تصادفی توسط جنگ و کشته شدن عزیزانشان به هم گره  می خورد. مریم حاصل عشق مردی هوس باز است که با وجود داشتن سه زن شرعی، دست به دامان کلفت خانه (ننه) می برد و لیلا دختری که فرزند نامشروع جوانی معلول ر ا در شکم دارد.خالد حسینی با تعصب و با قلمی فوق العاده قدرتمند، نشان می دهد که عشق زنی به خانواده اش می تواند او را تا پای جان وادار به اقدامات تکان دهنده و قهرمانانه ای کند. و در نهایت این خود عشق و یا حتی خاطره ای از عشق است که می تواند کلید بقا باشد.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

پست‌های مرتبط به هزار خورشید تابان

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

5

علی

علی

1401/9/7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          • داستانی دردناک از دل افغانستان
کتاب، درمورد مریم و لیلا دو تن از زنان مظلوم افغانستان که سرنوشت، آنها را کنار هم قرار می‌دهد.
" هزار خورشید تابان" تنها به بخش کوچکی از مشقت‌های زنان، به‌ویژه زنان مسلمان اشاره کرده بود.
کتابی که اشک‌هایم را به انتها و بدنم را از عصبانیت به لرزه انداخت؛ کاش میشد تمام نامردانی همچون رشید را زنده زنده به آتش کشید و عذابشان داد تا بفهمند زنان، عروسک‌هایی برای ارضای خواسته‌هایشان نیستند!
ابتدای کتاب برای من زیاد جذاب نبود با اینکه از همان اول، با حرام‌زاده خواندنِ مریمِ عزیزم به گریه افتادم ولی از آنجایی که عادت ندارم کتابی را نصفه‌ و‌ نیمه رها کنم تا انتها خواندم و چقدر خوب که از آن غافل نشدم.
قلم خارق‌العاده‌ی آقای حسینی باعث شد به فکر خرید کتاب " بادبادک باز " بیافتم؛ البته که از ترجمه‌ی بی‌نقص آقای مهدی غبرائی هم نباید غافل شد.
تلخیِ کتاب، روحم را پر از درد و روزم را زهرمار کرد اما هرگز از خواندنش پشیمان نخواهم شد.
من با مریم و لیلا زندگی کردم، همراهشان اشک ریختم و درد کشیدم. داستان این دو زن هرگز از یادم نخواهد رفت و قطعا دوباره به سراغشان خواهم آمد ولی آن را به هیچ‌وجه به افرادی با روحیه‌ی به‌شدت حساس پیشنهاد نمی‌کنم.
        

38